معرفی کتاب در ستایش عشق: آلن بدیو در گفتگو با نیکلاس ترونگ اثر آلن بدیو مترجم مریم عبدالرحیم کاشی

در ستایش عشق: آلن بدیو در گفتگو با نیکلاس ترونگ

در ستایش عشق: آلن بدیو در گفتگو با نیکلاس ترونگ

آلن بدیو و 1 نفر دیگر
3.3
21 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

33

خواهم خواند

23

ناشر
ققنوس
شابک
9786002780959
تعداد صفحات
95
تاریخ انتشار
1398/11/27

توضیحات

        جنگ «بدون تلفات» و عشق «بدون مخاطره»، این اولین تهدیدی است که نویسندة این کتاب، آن را تهدید «امنیت» برای عشق نام می نهد و نقطة مقابل آن را انکار اهمیت عشق می داند. چرا که تصور می شود عشق صرفاً نوعی لذت گرایی بی حد و حصر و گسترة وسیعی از لذت های ممکن است. اگر شما به خوبی برای عشق تربیت شده باشید و از ملاک های امنیت مدرن پیروی کنید، پایان دادن به رابطه با افرادی که مناسب شما نیستند، برایتان دشوار نخواهد بود. در کتاب «ستایش عشق» آلن بدیو، فیلسوف نامدار فرانسوی، دفاع پرشور و آتشینی از عشق می کند و با توسل جستن به اندیشمندانی برجسته از کی یرکگور و سیمون دو بووار تا مارسل پروست و ژان لاکان ما را ترغیب می کند که از عشق نترسیم، بلکه آن را چون ماجراجویی شکوهمندی ببینیم که دست آخر ما را از وسواس فکری نسبت به خود می رهاند. «ستایش عشق» سرودة فیلسوفی است که مانند افلاطون و به نقل از او چنین می اندیشد: «کسی که از عشق شروع نکند، هیچگاه پی به ماهیت فلسفه نخواهد برد.»
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به در ستایش عشق: آلن بدیو در گفتگو با نیکلاس ترونگ

لیست‌های مرتبط به در ستایش عشق: آلن بدیو در گفتگو با نیکلاس ترونگ

یادداشت‌ها

          کتاب : در مدح عشق
گفت و گوی نیکلاس ترونگ با آلن بدیو پیرامون عشق
نگاهی به کتاب:
در این کتاب نیکلاس ترونگ با آلن بدیو به گفت و گو نشسته است تا رویکرد بدیو به عشق را بسنجد. کتاب از 6 فصل تشکیل شده. در فصل اول بدیو به مسائلی در دنیای امروزین اشاره می‌کند که عشق را در معرض تهدید قرار می‌دهند. در این بخش، بدیو مهم‌ترین تهدید را خطر ایمنی نام می‌گذارد. منظور از خطر ایمنی، تمایل امروزی به عشق‌های بدون هیچگونه خطر یا پیش‌بینی ناپذیری است که مهم ترین نمود آن در شبکه‌های دوست‌یابی و همسریابی دیده می‌شود. در فصول بعدی، بدیو تعاریفی از عشق بدست می‌دهد که روشن‌کننده‌ی عشق حقیقی است. بدیو عشق را با حقیقت پیوند می‌زند. از نظر او عشق، به معنای یکی شدن و وحدت پیدا کردن دو در یکی، صرفا اختصاص به اسطوره و ادبیات دارد اما در ساحت فلسفی، عشق نه یکی شدن بلکه دو شدن است. عشق از نظر بدیو، به آدمی کمک می‌کند تا از یکی بودن خارج شده و به دو بودن وارد شود، عاشق جهان را نه از منظر یک بلکه از منظر دو نگاه می‌بیند و از منظر دونفر جهان را زندگی می‌کند. همین دو بودن است که با وارد کردن تفاوت به شناخت عاشق از جهان، حقیقت را نمایان می‌سازد. آدمی پس از عاشق شدن، شناختش از جهان را تغییر می‌دهد و دوباره جهان را برساخت می‌کند. منتها این تصویر جدید از جهان براساس تفاوت و دوبودن حاصل شده است که به حقیقت نزدیک است. بنابراین آدمی از آن رو که به حقیقت عشق می‌ورزد، عاشق می‌شود و این یک پدیده جهان شمول است.  بدیو سپس در فصول دیگر کتاب، به مقایسه‌ی عشق و سیاست و عشق و هنر می‌پردازد. از نظر او سیاست و عشق چندان قابل مقایسه نیستند اما می‌توان دولت را برای سیاست، به خانواده برای عشق تشبیه کرد با این تفاوت که دولت لازمه‌ی سیاست است اما خانواده لازمه‌ی عشق نیست. با این وجود عقاید ضدسرمایه‌داری بدیو موجب می‌شود که کمونیسم در این گفت و گو با عشق پیوند بخورد. درپایان باید گفت ایده ابتدایی و انتهایی بدیو در این گفت‌‍وگو، ابداع دوباره‌ی عشق برای حفظ کردن آن از تهدیدات دنیای امروزی است. 

        

2

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          «عشق یک طرح وجودی برای ساختن دنیایی از دیدگاه مرکز زدوده‌شده است که با غریزه‌ی صرف من برای بقا یا از نو تصدیق کردن هویتم تفاوت دارد. من در این‌جا «ساختن» را در برابر «تجربه کردن» قرار می‌دهم. آن‌گاه که سر بر شانه‌ی زنی که عاشقش هستم می‌گذارم، و فی‌المثل می‌توانم این‌ها را ببینم: آرامش گرگ‌ومیش از فراز منظره‌ای کوهستانی، مزارع سبز و طلایی، سایه‌سار درختان، گوسفند پوزه‌سیاهی که بی‌حرکت پشت پرچین ایستاده، و آفتاب که در شرف پنهان شدن در پس قله‌های مضرّس است؛ نه به واسطه‌ی برداشتی که از چهره‌اش می‌کنم، بلکه از درون دنیا همان‌طور که هست می‌دانم زنی نیز که عاشقش هستم همین دنیا را می‌بیند، و این همسویی بخشی از جهان است، و می‌دانم که عشق دقیقاً در آن لحظه تناقض این‌همانی و تفاوت را می‌سازد، می‌دانم که عشق وجود دارد و تداوم وجودش را وعده می‌دهد. واقعیت این است که من و او در این سوژه‌ی تکین دست داریم، سوژه‌ی عشق منظرگاه جهان را از طریق منشور تفاوت‌های‌مان می‌نگرد، سپس این جهان [به این طریق درک‌شدنی است، زاده می‌شود، و اصلاً بازنمایی آن چیزی نیست که نگاه خیره‌ی من را پر می‌کند. عشق همواره امکان‌پذیری حضور یافتن در تولد جهان است؛ نیز تولد یک کودک، اگر از روی عشق زاده شده باشد، مثال دیگری از این امکان‌پذیری است.»

کتاب، مصاحبه‌ی «نیکلاس ترونگ» با «آلن بدیو» است که در شش بخش اصلی راجع‌به عشق گفتگو می‌کنند:
۱) عشق در معرض تهدید
۲) فلسفه و عشق
۳) برساختن عشق
۴) حقیقت عشق
۵) سیاست و عشق
۶) هنر و عشق
بدیو علاوه بر بیان نظراتش درمورد بحث‌های شناخته‌شده‌تری مثل لزوم توجه به فرآیندها در عشق، در مواردی که بحث نسبت موضوعاتی مثل سیاست و هنر با عشق مطرح است، دیدگاه‌های بدیعی را بیان می‌کند. مثلاً در بخش سیاست و عشق، دو مفهوم سیاسی- فلسفی «کمونیسم» و «برادری» با دیالکتیک موجود در عشق مقایسه می‌شوند. کمونیسم این ایده را دارد که «جمعی بودن قدرت ادغام هرگونه تفاوت فراسیاسی را دارد» و در عشق هم «هویت‌ها و این‌همانی‌ها فی‌نفسه مانع خلق عشق نیستند». در مورد برادری هم گفته شده: «اگر امر جمعی واقعاً می‌تواند برابری را بپذیرد، به این معناست که برادری نیز می‌تواند حادترین مفارقت‌ها را در خود ادغام کند و قدرت این‌همانی را به اندازه‌ی زیادی محدود کند».
با توجه به حجم کم کتاب و ساختار آن که بر مبنای مصاحبه است، به مباحث مفصل و عمیق پرداخته نشده؛ اما برای علاقه‌مندان به این حوزه بینش‌های مفیدی را ایجاد می‌کنند. در مجموع با توجه به نکات موجز و در عین حال درخشانی که طی صحبت با بدیو مطرح می‌شوند، خواندن «در مدح عشق» را توصیه می‌کنم.
        

0