Sadaf_Sp

Sadaf_Sp

@Sadafsp

10 دنبال شده

2 دنبال کننده

پیشنهاد کاربر برای شما

باشگاه‌ها

📚 باشگاه نوجوانان بهخوان 📚

208 عضو

ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر

دورۀ فعال

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

Sadaf_Sp پسندید.

39

Sadaf_Sp پسندید.

33

Sadaf_Sp پسندید.

6

Sadaf_Sp پسندید.
لالایی برای دختر مردهمجموعه دروازه مردگان (3 جلدی با قاب)تابوت سرگردان

بهترین کتاب‌های تاریخی فانتزی ایرانی برای نوجوانان

8 کتاب

خیال از دیرگاه با رج به رج جان آدمیان گره خورده و از زمانی که انسان اولین داستان‌ها و افسانه‌ها را در گنجینه‌‌ی تاریخ نهفت پا به جهان واقع گذاشته است! چراکه از همان زمانه‌های دور انسان در کنار نیاز به پناهگاهی که او را از سرما و گرما و خطرات محیطی امنیت ببخشد به پناهگاهی از جنس تخیل نیاز داشت تا او را از جهان واقع که پر از غم و فقدان و اضطراب بود بیرون بکشد و به جهانی دیگر ببرد. در ایران اگرچه فانتزی از دهه‌ی ۱۳۰۰ پا به دنیای ادبیات گذاشته اما به دلیل فقدان زمینه‌های اجتماعی و تقلیدهای خام تا دهه‌ی ۷۰ بروز چندان موفقی نداشت. از اواخر دهه‌ی ۸۰ تا کنون اما روی دیگر سکه نمایان شده و نویسندگان قلم خیال به دست گرفته و ماهرانه در جهان فانتزی رجزخوانی می‌کنند. ژانر فانتزی-تاریخی نیز از این قاعده مستثنی نبود و آثار مهمی را به خود اختصاص داد. متن کامل این معرفی را می‌توانید در مجله‌ی میدان آزادی بخوانید: azsq.ir/mag/ID/2027

145

Sadaf_Sp پسندید.

18

Sadaf_Sp پسندید.
          تاریخ طبیعی زوال : تأملاتی دربارۀ سوژۀ ویران
 
۱) 
"تاریخ طبیعی زوال" کتابی است نوشتۀ "بارانه عمادیان"، نویسنده، مترجم و پژوهشگر حوزۀ علوم اجتماعی و سیاسی، که در سال ۱۳۹۲ و در نشر "بیدگل" به چاپ رسیده است. خواندن این کتاب نیازمند دانشی پیشینی از برخی مفاهیم فلسفی و حوزۀ علوم اجتماعی است. مفهوم "تاریخ طبیعی" (Natural-History) که توسط فیلسوف آلمانی و عضو مکتب فرانکفورت، "تئودور آدورنو" (Theodor Ludwig Wiesengrund Adorno)، مطرح شد، نقد تخریب و خود تخریبی ما در برهم‌کنش با طبیعت است که هدفِ بازسازیِ تعاملی پرسودتر را دنبال می‌کند. این ایده رویکردی فلسفی را ارائه می‌کند که بر اساس آن باید طبیعت را در قالب تاریخ و تاریخ را در قالب طبیعت تفسیر کرد. 
 
۲) 
زوال عنصری است محتوم که بر اساس قانون دوم ترمودینامیک جهانی است. اگرچه هنر و زیبایی‌شناسی هنری در طول سده‌ها و هزاره‌ها جاودانگی و ماندگاری را توصیه و تبلیغ کرده است، پس از عصر روشنگری و به‌تدریج رویکردهای هنری جدیدی شکل گرفت که زیبایی‌شناسی خاصی را در زوال و ویرانگی دنبال می‌کردند. بر اساس این رویکرد طبیعت اولیه و یا همان طبیعت طبیعی و طبیعت ثانویه یا نهادها و قوانین و آثار انسانی معنا می‌یابد که دومی در بطن اولی مسیر زوال را می‌پیماید و اگرچه طبیعت ثانوی دوباره دست به بازسازی خود می‌زند، آثار زوال و ویرانی بقایای پیشینی آن به‌صورت آشکار و قابلیت تخریب و خود تخریبی خود آن به‌صورت پنهان قابل‌کشف است. انتهای کتاب حاوی تعدادی نقاشی است که در زمرۀ دسته‌ای به نام "پیکچرسک" (Picturesque) قرار می‌گیرند و یکی از کارکردهای آن‌ها به رخ کشیدن زیبایی ویرانه‌های بالقوه و بالفعل است. 
 
۳) 
نویسنده در بخشی از کتاب شهر "تهران" را مثال می‌زند که اگرچه در سدۀ گذشته رویای تبدیلِ آن به کلان‌شهری نظیر پایتخت‌های اروپایی پرورانده می‌شد، اما اکنون جنگلی از آهن و شلوغی و آلودگی و ازدحام است که آثار خود تخریبی و ویرانگی آن در رخسار تک‌تک برج‌های مصنوعی و بناهای ظاهراً مدرنش به چشم می‌خورد. این شهر در چند دهۀ دیگر سیر ویرانی و بازسازی را مجدداً طی خواهد کرد و نوعی زوال دائمی در بطن بازسازی نمادین را می‌پیماید. پیمایندۀ متفکر در چنین شهری شبیه به شخصیت داستان "یادداشت‌های زیرزمینی" اثر "فئودور داستایوسکی" است که با پدیده‌ای به نام "تاریخ طبیعی رنج" مواجه خواهد شد، رنج ناشی از فاصلۀ میان وجود و تفکر یا جهان و زبان. از این منظر ویرانه‌ها دیگر بیانگر شکوه و عظمت باستانی نیستند، بلکه نمادی از زوال درهم‌تنیده با جهان مدرن را به نمایش می‌گذارند. 
 
۴) 
این تفکر منفی برآمده از درک زوال و ویرانگی تنها با هنر است که از ناامید شوندگی نجات می‌یابد و زوال گذشته را به تاریخ آینده پیوند می‌زند. چنین رویکردی که ماخولیاوار است چیزی بیشتر از زیبایی را مدنظر دارد و جوشش آن نه در عقلانیت محض که بیشتر در نوعی شیدایی ناشی از درک و عشق به ویرانگی و زوال است. این افسون‌زدایی مدرن به‌جای بهت و حیرت در مواجهه با آثار شگفت‌انگیز دنیای نوین، نوعی فروپاشی بالقوه و تدریجی را در آن‌ها مشاهده خواهد کرد و چنین زوالی را در هنر متجلی خواهد ساخت. دقیقاً بسان درخت گیلاسی که یکی از فاتحان رومی جنگ‌های آسیایی با خود به غنیمت آورده بود و در گفتگو با فیلسوف- شاعری دریافت که تنها اثر ماندگار او در کنار همۀ غنائم و افتخارات تنها همین درخت است که طبیعت را با تاریخ پیوند می‌زند و هرسال با شکوفه زدنِ جدید تفسیری از زوال و ویرانگی و بازسازی را نشان خواهد داد. 
        

28

Sadaf_Sp پسندید.
          «سخن عاشق» هم تمام شد. هرچی جز اونچه بارت گفته رو اصرار کنم درباره‌ی فیگور عاشق؛ یا شکل‌واره‌ی آن‌چه بر زبان میاره بگم به قول خود نویسنده لجاجتی بزدلانه‌ مرتکب شدم. 
پس به همین بسنده کنم که سخن عاشق، بیرون‌افتاده از سامانه‌ست، «سخنی‌ست که زبان‌های ما یک‌سر آن را وانهاده‌اند: سخنی که زبان نادیده‌ش گرفته، خوارش شمرده، یا به تمسخر گرفته‌اند، سخنی گسسته از قدرت و اقتدار و آن زمان که سخنی این گونه با عزم و اراده‌ی خود به پستوی ناواقعیت پس می‌نشنید، تبعیدشده از تمام جمع‌ها و جمعیت‌ها، چاره‌ای جز این ندارد عرصه‌ای از آری‌گویی درآید.»
بخشی از این آری‌گویی به زعم مبدا ایده‌ی «مرگ مولف» به گُرده‌ی خواننده‌ست، من و شمایی که تا به امروز بارها هم‌دست «بزرگانی» شدیم که جز با اکراه به بحث درباره‌ی عشق و نه سیاست، درباره‌ی اشتیاق(عاشقانه) و نه نیاز (اجتماعی)، تن ندادند. «سخن عاشق»؛ ناسازه‌ی بدقلق جهان اندیشه، سیاست و سلسله‌مراتب، همان‌طور که آلکیبیادس «ضیافت» ِافلاطون گفته: جان حرمان‌کشیده‌ی ناخودی، بی‌اهمیت‌شدنی تلویحی و تدریجی را تاب آورده که چشم‌انتظار التفات ماست.
        

4

Sadaf_Sp پسندید.
          فصل اول تمام شد. نویسنده نگریستن و نگریسته‌شدن را با مداقه در رابطه‌ی حیوان و انسان آغاز کرده، چرا که به زعم برجر، انسان با پاسخ‌دادن به نگاه حیوان است که از خویشتن آگاه شده. حیوان، آدمیزاد را از آن طرف مغاک تنگ عدم ادراک، از فراسوی گودال جهل و ترس نگریسته، وضعیتی که کمابیش مشابه آدمیزاد است، با این همه، زبانی برای پل‌زدن بین این دو تاریکی پادرمیانی نمی‌کند. در مواجهه‌ی دو انسان با یکدیگر حتی اگر واژه‌ای ردوبدل نشود، گونه‌ای از هم‌خانوادگی، آشنایی،  موردتایید و یا انکار قرار گرفتنی به مدد زبان در میان خواهد بود که در رابطه‌ با حیوان نمی‌توان پی‌ آن گشت. همین نداشتن زبان مشترک، سکوت، فاصله است که تمایز انسان از حیوان را تضمین می‌کند. 
ما کلمه‌ای از حیوان نداریم و این‌جاست که فرافکنی‌ها شروع می‌شوند، حیوانات بدل به واسطه‌ای می‌شوند بین ما و منشا اصلی، چرا که هم شبیهیم و هم متفاوت، همین توازی زندگی‌های همانند و ناهمانند حیوان و انسان فضایی برای آدمیزاد فراهم کرد تا اولین سوال‌ها را درباره‌ی خلقت بپرسد. حیوان نامعلوم می‌ماند چرا که بی‌زبان بود، شاید بخشی از اسرار جهان در مشت حیوان بود و شاید به همین خاطر حیوانات بسیاری مواقع در قاموس سروش غیب تصویر شدند. ادامه‌ی فصل گونه‌ای بررسی‌ تاریخی رابطه‌ی انسان و حیوان است، اینکه چطور با دکارت، جان از جسم جدا شد و جسم که قواعد ماشینی بر آن حکم‌فرما بود ساحت حیوانات شد، حیوان روح نداشت، پس حیوان ساختی ماشینی بود که از تجربه و رازها خالی شد. از قرن نوزدهم به بعد، سروش غیب، توتم قبیله یا به قول برجر هم‌مرکز به ماده‌ی اولیه، ابزار مصرفی و  موضوع مطالعه تنزل پیدا کرد و به باغ‌وحش‌ها، محیط‌های محافظت‌شده تبعید شد. 

        

12

Sadaf_Sp پسندید.

1

Sadaf_Sp پسندید.

1

Sadaf_Sp پسندید.

151