بودن
در حال خواندن
0
خواندهام
35
خواهم خواند
10
توضیحات
علی الله سلیمی: رمان«بودن» نوشته یرژی کاشیسنکی نویسنده لهستانی آمریکایی با ترجمه مهسا ملک مرزبان، اثری جمع و جور و خواندنی است که حوصله مخاطب را سر نمی برد. به اندازه کافی صیقل خورده که مخاطب در موقع خواندن احساس نکند دارد کلمات و جمله های اضافی را تحمل می کند. پس اولین ویژگی این رمان می شود همان گزیده گویی که امروزه با وقت و حوصله خوانندگانی که اغلب سرشان شلوع است و حوصله درست و حسابی هم ندارند خوب جور در می آید. در یک نشست می شود خواند و شاید عده ای هم باشند که دوست داشته باشند دوباره از اول آن را بخوانند، چرا که به اندازه ای خواندنی هست که حتی چندباره خواندن آن حوصله علاقه مندان آثار کاشینسکی را سر نبرد. اما از این ویژگی اولیه که بگذریم، رمان«بودن» حرف های دیگری هم برای خوانندگانش دارد. از جمله خلق شخصیتی نو و تقریبا خلاقانه که به رغم سادگی و صداقتی که دارد، معیاری برای سنجش پیچیدگی آدم های اطرافش است. شخصیتی به نام«چنس» که تا چهل سالگی فقط باغبانی کرده و به یکباره با مرگ صاحب کارش، پا به دنیای جدید خارج از باغ می گذارد و با جهانی تازه مواجه می شود. موقعیت تقریبا بکر است؛ کسی که به هر دلیلی از دنیای پیرامونش دور بوده و حالا می آید تا جهان تازه را کشف کند. البته مفهوم«کشف» در این جا فقط برای شخصیت چنس معنا پیدا می کند، چرا که دیگران این امور را عادی می پندارند و برایشان تکرار مکررات است. چنس برای تطبیق ناگاهی خود از امور جاری، به وسیله ای متوسل می شود که تا حدودی جور دور بودن او از اجتماع را به دوش می کشد؛ وسیله ای به نام«تلویزیون» که در مدت دوری چنس از دنیای پیرامونش برای او به منزله پلی بین خلوت و تنهایی او و جهان هم عصرش عمل کرده است. چنس با آن که هیچ گونه ارتباطی با دنیای بیرون نداشته اما به واسطه تماشای برنامه های تلویزیون تقریبا در جریان امور جاری در دنیای پیرامونش بوده است. از رفتارهای افراد عادی در زندگی روزمره گرفته تا گفتار و رفتار شخصیت های بزرگ از عالم سیاست، هنر، اقتصاد، اجتماع و... که همگی را توانسته به حافظه بسپارد و حالا که پا به دنیای بیرون از خلوت همیشگی خود گذاشته با به کار گیری آن نکته تقریبا در ارتباط با دیگران موفق است. البته او شخصیت گزیده گویی دارد که همین ویژگی در مرحله جدید زندگی اش به کمک او می آید تا کمتر در معرض سوء ظن قرار گیرد. چنس به واسطه حرف هایی که از روی عادت و تجربه و حتی می شود گفت غریزه به زبان می آورد، مورد توجه اطرافیان قرار می گیرد. پیش از این او به واسطه یک تصادف کوچک هنگام خارج شدن از باغ و ورود به عرصه های شهری، که در آن ظاهرا خانم«ئی ئی»، همسر «بنجامین راند» مدیر موسسه سرمایه گذاری آمریکا مقصر بوده، با این خانواده آشنا می شود. خانواده بنجامین راند از افراد با نفوذ در شهر و حتی کشور هستند و در خانه از امکانات بالایی برخوردارند. برای همین چنس برای مداوا به خانه بنجامین راند منتقل می شود. در آن جا موقعیت های نسبتا عالی یکی پس از دیگری نصیب چنس می شود. او در این خانه و به واسطه بنجامین راند با رئیس جمهور کشور که به خاطر مریضی راند و برای عیادت و دیدار او به خانه اش آمده آشنا می شود. حتی پا به سازمان ملل می گذارد. رئیس جمهور در سخنرانی خود از چنس یاد می کند و رسانه های مختلف بارها اسم چنس را سر زبان ها می اندازند و به این شکل، شخصیت چنس از یک باغبان منزوی و گوشه گیر، به یک شخصیت مشهور ملی تبدیل می شود. با این حال، او همچنان شخصیت ساده و صمیمی و پیشین خود را دارد و آن چه دیگران را نسبت به هویت جدید او به اشتباه می اندازد همان آگاهی های او نسبت به جامعه پیرامونش است که از طریق تماشای برنامه های تلویزیونی به دست آورده است. نکته ای که در این میان قابل توجه است و نویسنده با مهارت آن را در تاروپود داستان«بودن» تنیده است، نقش انکار ناپذیر رسانه ای به نام تلویزیون است که سطح آگاهی های اجتماعی افراد را بدون حضور در عرصه های اجتماعی تا حدود قابل توجهی بالا می برد. چنس به دلیل تماشای مستمر انواع برنامه های تلویزیونی، تقریبا با همه رفتارهای رایج و پسندیده اجتماعی آشنایی و به آنها تسلط دارد. بنابر این، در مواجه با موقعیت های گوناگون به خوبی از پس برخوردهای لازم بر می آید. حتی بزرگترین شخصیت های سیاسی و اجتماعی مانند رئیس جمهور یک کشور بزرگ مثل آمریکا و سفرای کشورهایی مانند روسیه و آلمان را در محاسبات شان نسبت به شخصیت واقعی چنس به اشتباه می اندازد. همچنین رسانه های بزرگ جهان هم در محاسبات خود نسبت به شخصیت چنس دچار اشتباه فاحش می شوند و او را به عنوان یک چهره جدید و قدرتمند در دنیای اقتصاد و سیاست معرفی می کنند. ویژگی دیگر رمان«بودن»، پرداختن به مسایل حاد زمان وقوع داستان است که یکی از آنها بحران اقتصادی در آمریکا و همچنین وجود جنگ سرد بین دو ابرقدرت آن زمان، آمریکا و شوروی سابق است. داستان به صورت غیر مستقیم این دو مسئله مطرح و نقش آنها را در زندگی روزمره مردم به زیبایی بیان می کند. ترجمه سلیس و روان متن از سوی مترجم توانا و خوش ذوق، مهسا ملک مرزبان هم به روانی نثر کمک کرده تا در نهایت اثری خواندنی به دست مخاطب فارسی زبان برسد. رمان«بودن» از سوی منتقدان ادبی مختلفی در سراسر جهان مورد توجه قرار گرفته و اکثر رسانه ادبی جهان از آن به عنوان اثر تاثیر گذار و خواندنی یاد کرده اند. نویسنده رمان، یرژی کاشینسکی فیلم نامه این رمان را هم پس از انتشار آن نوشته و هال اشبی بر اساس آن فیلمی با عنوان«آنجا بودن» را در سال 1979 ساخته که در آن پیتر سلرز نقش شخصیت باغبان را بازی کرده است.
بریدۀ کتابهای مرتبط به بودن
لیستهای مرتبط به بودن
یادداشتها