یادداشت منصوره جعفریان

بودن
نویسن
                بودن
نویسنده: یرژی کاشینسکی
مترجم: مهسا ملک مرزبان
چاپ پنجم: ۱۳۹۵
نشر: آموت
تعداد صفحات: ۱۳۶
📚📚📚📚📚📚📚📚

«نمی‌دانیم چه جور آدمی هست اما دست کم می‌دانیم چه آدمی نیست.»

«چَنس با عوض کردن کانال تلویزیون خودش را عوض می‌کرد. مثل گیاهان باغ می‌توانست مراحل مختلفی را بگذارند، به همان سرعتی که کانال‌ها را عوض می‌کرد می‌توانست عوض شود. بعضی وقت‌ها بی‌درنگ روی صفحه‌ی تلویزیون ظاهر می‌شد، درست همان طور که آدم‌ها روی صفحه دیده می‌شدند. با تغییر کانال می‌توانست دیگران را ببیند. برای همین به این باور رسید که او، یعنی چنس است که خود را به بودن وامی‌دارد نه کس دیگر.»

پسری بعد از تولد و مرگ مادر توسط پیرمردی به خانه اش برده می شود. نامش را « چَنس» یعنی شانس می گذارد. چنس که حالا مردی میانسال است در خانهٔ پیرمرد زندگی می کند و انس عجیب و زیبایی با تلویزیون و باغ دارد.
هیچ کس جز خدمتکار خانه از وجود چنس باخبر نیست و بعد از مرگ پیرمرد و حضور کارشناسان یک شرکت دارایی مشخص می شود که هیچ نامی از او در اسناد و مدارک وجود ندارد. چنس فردی بدون هویّت بود. او ناچار به ترک خانه و باغ شد. همان روزی که « آن ماجرا پیش آمد». و او با دنیایی متفاوت از آنچه در طول چهل سال گذشته دیده بود مواجه شد.

به دنبال یک تصادف پای چنس به خانهٔ « بنجامین راند» « رئیس هیأت مدیره ی اولین مؤسسه سرمایه گذاری آمریکا » باز می شود و همین آغاز ماجراهایی ست که برای چنس رخ می دهد....

کتاب کم حجم امّا تأمل برانگیزی بود. گویی برای انسان در دورهٔ معاصر نوشته شده باشد. انسانی که در گیر و دار مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی گاه شخصیتی دروغین از خود به نمایش می گذارد و همین است که نگاهش به فردی ساده، صادق و آرام چون چنس جلب می شود. در همین رویارویی هاست که هر کس از نگاه خود برای چنس یک هویّت تعریف می کند.
ناگفته نماند که کتاب ترجمه ای بسیار روان دارد.

🎬📹«یرژی کاشینسکی فیلم نامه این رمان را نیز پس از انتشار آن تالیف کرده و هال اشبی بر اساس آن فیلمی با عنوان«آنجا بودن» را در سال 1979 ساخت. در این فیلم پیتر سلرز آخرین بازی زندگی اش را با ایفای نقش این باغبان انجام داده است.»
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.