مرغان شاخسار طرب
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
5
خواندهام
82
خواهم خواند
28
شتم دسامبر سال 1915 چهارمین سال تولد مگی کلری بود. بعد از این که ظرف های صبحانه جمع شدند، مادرش به آرامی بسته قهوه ایی را میان بازوانش انداخت و گفت بیرون برود. پس مگی پشت شاخ وبرگ سرو کوهی کنار در ورودی چمباتمه زد و بی صبرانه دست به کار شد. انگشتانش سنگین و درشت بود و بسته بندی سنگین، رایحه خفیفی از فروشگاه بزرگ وهین از آن به مشام می رسید که نشان می داد هر آنچه در بسته است به شکل معجزه آسایی خریداری شده و نه کار دست اهالی خانه بود و نه هدیه شده بود.یک چیز ظریف و شبه طلایی از آن کنج شروع به خودنمایی کرد، او هرچه سریع شروع به پاره کردن نوارهای دور آن نمود.با صدایی آمیخته از محبت در حالی که به عروسکی که در لای یک لانه پاره پوره خوابانده شده بود، چشمک می زد، مگی گفت: اگنس اوه اگنس واقعا یک معجزه بود.
بریدۀ کتابهای مرتبط به مرغان شاخسار طرب
یادداشتهای مرتبط به مرغان شاخسار طرب