بسم الله 
این را باید اولین روایت بدانید. اولین کتاب در نوع خودش. در موضوع خودش. 
موضوعش چیست؟  
درباره چیست؟

شرح شنیدنی و خواندنی دوازده سال زندگی مشترک یک دختر از شهرستان فردوس با یک طلبه ممنوع المنبر در همسایگی امام خمینی در نجف با فراز و نشیب های سخت و جانفرسا که فقط با چاشنی صبر و ایمان است که می توانند آنها را از سر بگذرانند. 
روابط خانوادگی این زن جوان با خانواده امام و پشت صحنه جریانات نهضت امام خمینی و نجف و انقلاب ایران انقدر جذاب است که تازه می فهمید پشت سر هر مرد موفق یک زن ایستاده است یعنی چه؟!

حوض شربت را مریم قربانزاده نویسنده نام آشنای حوزه ادبیات تاریخ شفاهی ،ساده و لطیف و جذاب پر از توصیفات و تعبيرات زیبا و شیرین و بی تکلف نوشته است.

مرور تاریخ انقلاب در آن سال ها از زبان یک زن، شیرین و نمکی و ماندگار است. بیشتر از مطالعه هر کتاب تاریخی در ذهن می ماند... 

این است که می گویم تا به حال چنین کتابی نخوانده آید اما امیدواریم بعد از این، کتاب هایی از این دست را ببینیم و بخوانيم.
        

          خانم قربان زاده ! به سراغ همه ی همسایه های قدیمی بتول در نجف بروید و روایتشان کنید. تا زنده اند! مطمئنم مجموعه ی جذابی میشود.
کتاب از چندین جهت برایم عالی بود. و تا میشد یک نفس خواندمش
        

          اثری دیگر از نویسنده توانمند و خوب سرکارخانوم مریم قربان زاده.. با قلم ایشان در کتاب خاتون و قوماندان همراه شدم و دوباره در کتاب حوض شربت شیفته این قلم شدم.
حوض شربت روایتی ناب از روزهای سخت و شیرین زنی صبور و باایمان است.. کتاب حکایت روزهای تبعید، مبارزه و قیام، لحظه های دلتنگی و تنهایی یک زن است.. بانو بتول باوقار با بازگو کردن صادقانه زندگی خود گنجینه ای بی بدیل را در اختیار خواننده ها قرار می دهند،‌ گنجینه ای از روزهایی سخت که در تاب و تبش انقلابی نوظهور شکوفا می شود.
اولین بار بود کتابی در باب زندگی همسر یکی از شخصیت های انقلاب اسلامی و از یاران نزدیک امام مطالعه می کردم، آن هم با روایت یک بانو احسنت بابت انتخاب این سوژه و چاپ کتاب 👏🏻
در کنار تمامی نکات بالا کتاب حوض شربت مرجع تاریخی خوب برای تاریخ‌خوانان و دوستانی که به دنبال شناخت بیشتر امام عزیزمان هستند است.
        

          سختی هایی که بتول در طول زندگی اش متحمل شد خیلی دردناک بود.

        

          براستی که این انقلاب باچه مشقتی به دست ما رسیده است. ما مدیون تمام کسانی هستیم که از زن و زندگی خویش بریدند و رفتند و جان دادند تا امروز ما براحتی قدم بزنیم و نفس بکشیم و زندگی کنیم 
امیدوارم شرمنده شهدا نشویم

        

          خیلی برام جالب و جذاب بود، خوندنِ روایت خانواده ای که، همراه و همسایه ی نزدیک امام خمینی بودن و با ایشون  و خانواده شون ارتباط داشتن.

همچنین درکِ صبوری های عجیبِ بتول، در برخی موقعیت های توصیف شده،  واقعا برام سخت بود.
        

          چقدر زن این قصه، پر از صبر و تسلیم اراده الهی بود.
و چقدر انقلاب و جنگ مدیون حضور همچین زنانی است که پا به پای مردانشان به سبک و روش زنانه خودشان جنگیدند و تاب آوردند. 
        

          کتاب خوبی هست و بتول خانم می تونه الگوی خوبی برای جامعه ی زنان باشه
        

          به سخت‌ترین اتفاق زندگی یک زن توی ذهنت فکرکن......
بعد کتاب روبخون!
و ببین که هیچ کدوم از اتفاق‌های کتاب رو تصور نکرده بودی😔
سخت اگر کتاب بود مطمئنا #حوض_شربت بود....
چقدر بعد از خوندن این کتاب دلت یک لیوان آب سرد میخواد مثل خیلی از سال‌های زندگی بتول....
به نظر من اگر آخر هر انتخابی رو اول نشونمون بدن راه برامون خیلی راحت‌تر میگذره،ولی همین ندونستن باعث میشه انتخابمون بیشتر به چشم بیاد.....
این کتاب بتول هست و انتخاب‌هاش!
        

          این کتاب در نوع خود در ادبیات روایی ایران به خصوص حوزه انقلاب اسلامی بی همتا است. تا کنون سابقه نداشته همسر یکی از شخصیت های  درگیر انقلاب اسلامی و از یاران نزدیک امام در دوران تبعید، خاطرات خود را بازگو کند. مشکلاتی که بتول باوقار همسر شیخ اسماعیل فردوسی پور  در غربتبا آن دست به گریبان بوده ، سخت و در مواردی طافت فرساست. صبر و شکیبایی این زن و مواجه اش با مسائل پیش روی اش مثال زدنی است. 
من از ابتدا در جریان مصاحبه ها و نوشتن این کتاب بوده ام. بخشی از مصاحبه های انجام شده مربوط به دوران بعد از پیروزی انقلاب است که بسیار جذاب و خواندنی است. امیدوارم جلد دوم هم بزودی منتشر شود.
        

          در لحظه به لحظه کتاب حس حضور داشتم و در کوچه منزل امام روحم پرواز کرد .
کاش به جای حوض شربت اسم کتاب همسایه ی امام بود 
        

          بتول بانو واقعا شخصیت عجیبی داشت. هرکسی جای ایشون بود، بعید بود بتونه اینهمه سال سختی و غربت و بعد هم جانبازی همسرش رو تحمل کنه.
کی طاقت میاره که بعد از چهار سال تازه بفهمه مادرش از دنیا رفته و بهش نگفتن؟! 
واقعا عجیب غریب بود! 
بنده‌ی خدا یه مادرشوهری هم داشت که واااااااقعا مادرشوهر بود 👩🏻‍🦯
        

          تصور سختی‌‌های بتول باور نکردنیه چه برسه بخوای خودتو توی اون شرایط تصور کنی...

بتول بتول بتول!
تو کوه صبری ...

متاسفانه مثل یکسری از کتاب‌های شهدا با قلم خیلی قوی‌ای مواجه نیستیم