همینقدر مینویسم که امروز مدیون مردان و زنان قهرمانی هست که ساده ترین های لحظات زندگیشون رو فدا کردند و همیشه شکرگزار بودند. شهید زنده این کتاب که بعد از اولین سال ازدواج دچار مجروحیت از ناحیه نخاع شد هیچوقت لب به شکایت باز نکرد و چقدر صبور بود
حتما بخونید تا همسر قهرمان این شهید و صبوری هایش را بهتر بشناسید. 

      

        چقدر زن این قصه، پر از صبر و تسلیم اراده الهی بود.
و چقدر انقلاب و جنگ مدیون حضور همچین زنانی است که پا به پای مردانشان به سبک و روش زنانه خودشان جنگیدند و تاب آوردند. 
      

        داستان تبلیغ یک طلبه در روستا و ماجراهایی که اتفاق می افته انقدر ساده و جذاب بود که ظرف چند ساعت تمام شد

      

        شاید به لحاظ  آداب نویسندگی قوی نباشه اما من داستانش رو دوست داشتم😊
      

        تمام سختی هایی که کشیدن حتی تصورش هم برام دردناک بود،  شهید محمدعلی رحیمی فقط یک اسم نیست، دریچه ای است برای اینکه دنیا را به گونه دیگری ببینی
      

        داستان این کتاب انقدری کشش داشت که ظرف چند روز تمامش کنم پیشنهاد می کنم بخونیدش