معرفی کتاب قصه دلبری اثر محمدعلی جعفری

قصه دلبری

قصه دلبری

4.0
382 نفر |
89 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

9

خوانده‌ام

1,103

خواهم خواند

76

شابک
9786003302495
تعداد صفحات
143
تاریخ انتشار
_

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        از تیپش خوشم نمی‌آمد. دانشگاه را با خط مقدم جبهه اشتباه گرفته بود. شلوار شش جیب پلنگی گشاد می‌پوشید با پیراهن بلند یقه گرد سه دکمه و آستین بدون مچ که می‌انداخت روی شلوار. در فصل سرما با اورکت سپاهی‌اش تابلو بود. یک کیف برزنتی کوله مانند یک‌وری می‌انداخت روی شانه‌اش، شبیه موقع اعزام رزمنده‌های زمان جنگ. وقتی راه می‌رفت، کفش‌هایش را روی زمین می‌کشید. ابایی هم نداشت در دانشگاه سرش را با چفیه ببندد. از وقتی پایم به بسیج دانشگاه باز شد، بیشتر می‌دیدمش. به دوستانم می‌گفتم: «این یارو انگار با ماشین زمان رفته وسط دهۀ شصت پیاده شده و همون جا مونده!» 
      

یادداشت‌ها

           قصه¬ی دلبری روایت خاطرات شیرین ازدواج و زندگی شهید محمدحسین محمدخانی به روایت همسر ایشان است.
شروع کتاب مبهم اما جذاب است. تعلیق ابتدایی داستان طولانی نیست وخواننده زود وارد ماجراهای کتاب می¬شود . چگونگی ازدواج شهیدمحمدخانی جذاب و شیرین روایت شده است و میل به دنبال کردن ادامه کتاب را در خواننده بیشتر می¬کند.
ریتم داستان به خوبی حفظ شده  و نویسنده زیاده¬گویی نکرده است. لازم نیست قسمت هایی از بدنه ی داستان حذف شود.  همچنین آشنایی با سبک زندگی یک شهید نکات ارزشمندی را به خواننده منتقل می¬کند.
 لحن صمیمی و روایت دلنشین خاطرات دیگر نقطه قوت این کتاب به¬شمار می¬رود. روانی و زلالی روایت خواننده را با خود همراه می¬کند. شخصیت شهید دراین کتاب  برخلاف برخی آثار کلیشه¬ای فاع مقدس سفید مطلق و ابر قهرمان و دست¬نیافتنی ترسیم نشده است. بلکه ما با شخصیتی مواجه می¬شویم که او را واقعی می¬دانیم و گویی از نزدیک می-شناسیمش. نقطه اوج داستان در انتهای کتاب است که خواننده از پشت پرده اشک و با بغض درگلو محمدحسین محمدخانی را تشییع می¬کند.
کتاب¬آرایی هنرمندانه جذابیت کتاب را دوچندان کرده است. اسم و طرح جلد کتاب زیبا و بیادماندنی است.


        

8

          قصه دلبری کتابی که نمیتوان به هرکسی پیشنهاد داد
اول: قطعا مهمترین هدف روایت سبک زندگی شهدا ارائه الگویی به جامعه است که بتوان گفت این الگو تا دیروز در میان همین مردم زندگی می‌کرده است آفت این الگودهی زمانی به اوج می رسد که برخی می پندارند شهید را هرچه دست نیافتنی تر ترسیم کنیم به شهدا خدمت بیشتری کردیم کاری که با باکری و همت و باقری و متوسلیان کردیم. مصداق آن نیز اکنون در برخی روایتگری ها در راهیان نور از همین شهدا میتوان یافت جوری چهره شهدا را ترسیم می‌کنند گویی خدا لشکری از فرشته ها را در جنگ ها نازل می کند و تو خودت را هم بکشی عمرا به پای آنان برسی 
دوم: زمانی که کتابی جدی از زندگی شهدا می‌خوانم دلم میخواهد کتابی باشد که بتوانم آن را به لات بد مست محله تا رفیق هم پیاله تا پسران و دختران نوجوان پیشنهاد بدهم کاری که با کتاب ابراهیم هادی میتوان کرد زمانی کتاب ابراهیم هادی را با خودم به زورخانه می بردم برای بسیاری از ورزشکاران زورخانه که بعضی از آنها خال خالی هم بودند شخصیت ابراهیم هادی بدجور جذاب بود کتاب تا مدتها دست به دست می شد این یعنی این افراد یک وجه مشترک با ابراهیم هادی یافته اند و‌میگویند چرا من ابراهیم هادی نشوم

سوم : اگر از کف بسیج دانشجویی بیرون نیامده باشی و برخی روابط آنجا را از نزدیک لمس نکرده باشی یادواره شهدا برگزار نکرده باشی و اردوی  جهادی نرفته باشی، اگر روضه های خصوصی و خانگی را ندیده باشی و.... وقتی قصه دلبری را میخوانی در برخی از صفحات کتاب می مانی برایت گنگ است یا درک نمیکنی برخی حرفها و رفتار ها را، قصه دلبری را نمی توان دست به دست کرد چون کتابی است برای خواص تشکیلاتی و هیئتی 
چهارم: فارغ از نثر کتاب، قصه دلبری می‌توانست نیمه پنهان ماه شهید محمدخانی باشد اما با غلیظ کردن و پر رنگ تر کردن برخی از صحنه ها من جمله هیئت رفتن شهید و یا ترسیم وضعیت خاص از دوران دانشجویی چهره ی عجیبی از شهید ترسیم کرده است . نمی دانم شاید ما خیلی از قافله عقبیم شاید هم باید #قصه_دلبری را با #عمار حلب خواند تا درک بهتری از شرایط شهید داشت
        

2