معرفی کتاب شش کلاغ اثر لی باردوگو مترجم مریم رفیعی

شش کلاغ

شش کلاغ

لی باردوگو و 1 نفر دیگر
4.6
108 نفر |
38 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

18

خوانده‌ام

175

خواهم خواند

174

شابک
9786001882340
تعداد صفحات
508
تاریخ انتشار
1399/9/8

توضیحات

        
«چی باعث می شه فکر کنی از پس این کار برمیایم؟ تیم های دیگه ای هم اون بیرون هستن، سربازها و جاسوس های آموزش دیده، کسایی که چندین سال تجربه دارن.»
«این کار سربازها و جاسوس های آموزش دیده نیست. کار لات ها و دزدهاست...»
کز برکر، رییس یکی از باندهای خلافکار بارل پیشنهادی دریافت می کند که رد کردن آن برایش دشوار است: پیشنهاد انجام یک کار غیر ممکن و نفوذ به دژی مستحکم که برای بیرون نگه داشتن افرادی مثل او ساخته شده است: دزدها و قاتل ها.
کز می داند به تنهایی از پس این کار برنمی آید و به همین دلیل تیمی از بااستعدادترین افرادش را دور هم جمع می کند: یک تک تیرانداز حاذق، یک متخصص عملیات های انفجاری، یک گریشای هارتر ندر، یک دزد بی همتا ملقب به شبح، و یک زندانی فراری.
ولی آیا این شش نفر موفق می شوند از این ماموریت جان سالم به در ببرند؟

      

لیست‌های مرتبط به شش کلاغ

نمایش همه

یادداشت‌ها

chino

chino

1404/3/23

          باورم نمیشه...
این کتاب‌ لیاقت شهرتش رو داره! و حتی خیلی بیشتر.
هیجان داستان عالی بود! من سه گانه گریشا رو واسه ماجراجویی‌ش دوست داشتم ولی مسلما نقطه قوت شش کلاغ به هیجان و معمایی بودنشه!
واقعا همه‌ی کارکتر ها یه دور من رو سوپرایز کردن! اتفاقات غیرقابل پیش‌بینی و در عین حال برنامه ریزی شده!
و خدای من...رومنس کتاب خیلیییییییی خوب بود! کاپل های کتاب خیلی یونیک بودن! برام تازگی داشتن! نمیتونستم براشون نمیرم! ای خوداااااا!!! گیگیلی های من!!!

ولی یه چیزی که بود...اینه که سن کارکترا خیلی پایینه! بچه‌ن عملا و یه مقدار بیشتر از سنشون تجربه دارن(غیر از تو ویلن عزیزم. تو پسرک بچه ساله خودمی) دوست داشتم کاراکترهایی با سن بالاتر توی گروه شخصیت اصلی میدیدم...

ولی باید بگم آخر کتاب مجبور میشی همون موقع جلد بعدی رو بخونی! پایانش...معمولا پایان کتابای اول رو یه جوری می‌نويسن که با خودت فکر میکنی "خب تموم شد دیگه...چه اتفاق دیگه ای میخواد بیفته" ولی باردوگو آخرش بهت میگه داستان هنوز تموم نشده و هنوز چیزای بیشتری برای از دست دادن هست!

واقعا بد به حال اونی که مجبوره این کتاب‌ رو بخره...من از کتابخونه امانت گرفتم!

هنوز توی جو کتابم....امیدوارم خدا منو نجات بده...

*اسپویل* حس میکنم روستای ماتیس رو هارشا آتیش زد
        

2

13

𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪

𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪

16 ساعت پیش

          به نام او...)

اولین جلد از دوگانه شش کلاغ؛ نوشته لی باردوگو
«تو شهری که خیانت و تاریکی قانونِ اصلیه، فقط شجاع‌ترین‌ها جرئت دارن رؤیای غیرممکن‌ها رو دنبال کنن.»


ششِ کلاغ  از اون فانتزی‌ها نیست که قهرمان سفید و شر مطلق داشته باشه. ( همون کلیشه همیشگی)  این کتاب می‌برتت وسط یه شهر تاریک و آلوده، جایی که جادو، خلاف، قدرت و خیانت با هم گره خوردن. داستان درباره‌ی یه تیم شش‌نفره‌ست که هر کدومشون گذشته‌ای دردناک و انگیزه‌ای شخصی دارن. مأموریتشون؟ نفوذ به یکی از محافظت‌شده‌ترین مکان‌های دنیا و بیرون آوردن یه زندانی مهم.
* چیزی که غیرممکنه.*

اما اصل جذابیت کتاب نه توی نقشه‌ی سرقتشه، نه فقط توی دنیای خاصش. همه‌چی با شخصیت‌ها معنا پیدا می‌کنه. با زخم‌هاشون، انتخاب‌هاشون، و رابطه‌هایی که بینشون شکل می‌گیره.

  خلاصه‌ی داستان

کَز بِرکِر، خلافکار خونسرد و مرموز کتردام، برای یه مأموریت خیلی بزرگ انتخاب می‌شه: نفوذ به یه زندان فوق امنیتی و بیرون آوردن یه نفر، در ازای پولی که می‌تونه همه‌چی رو عوض کنه.
برای این کار، یه تیم از آدمایی جمع می‌کنه که هیچ‌کس انتظار نداره کنار هم باشن: شبحش، یه جادوگر، یه تیرانداز، یه نابغه‌ی خجالتی، و یه سرباز سابق.
اما این مأموریت فقط یه «کار» نیست؛ برای هرکدوم از این شش‌نفر معنای خاص خودشو داره...

شخصیت‌ها: *ستون فقرات کل داستان*

کزبرکر 
نقشه‌کش خونسردی که همه فکر می‌کنن احساس نداره، و به خلاف دست معروفه ولی زیر اون همه یخ، روحی پر از درد و زخم و گذشته ای هست که از هر پسر بچه ای یه هیولا می‌سازه. اون باهوش، خطرناک، و از اون شخصیتایی که هر تصمیمش هیجان خالصه.
* در این حد بگم که هروقت تو دردسر می‌افتن و کز رو در حال فکر کردن می‌بینن خیال شون راحت می‌شه چون این یعنی"خلاف دست یک حقه جدید تو آستین داره!"*

اینژ
شبحِ کز، جاسوس بی سر و صدا، ولی نه بی‌دل. از تاریکی عبور کرده، اما هنوز دنبال نوره. با مهارتاش آدمو مبهوت می‌کنه و اراده اش واقعا ستودنیه. توی بدترین شرایط ممکن بهترین کارو انجام میده و خلاصه که خیلی خفنه!! و البته اون قربانی حادثه ای شده که توش دستی نداشته و بدون خواسته خودش وارد همچین دنیایی شده.

نینا
  اون همیشه یه چیزی برای گفتن داره، خوشگله و به شدت دوست داشتنیه. از اون شخصیتاست که هم می‌خندونه، هم اشک در میاره. قدرتش فقط تو جادوش نیست، تو قلبشه. یه گریشاست و با قدرتش هم آدمارو تا مرز کشتن میبره و هم نجات‌شون می‌ده.

ماتیاس
  اون گیر افتاده بین باورهای قدیمی و احساسات تازه. سرد و خشک شروع می‌کنه، ولی هر چی جلوتر می‌ری، عمق درونش رو می‌فهمی.
ولی در نهایت ثابت می‌کنه که یکی از تفاله‌هاست.

جسپر
 شوخ و پرانرژیه و جونش به تفنگاش بسته است. باحال‌ترین عضو گروهه و بهترین و دقیق ترین تیراندازه که خیلی جاها با همین مهارتش همه رو نجات می‌ده. و البته به شدت خوش قلب و مهربونه.

ویلن
 بی سر و صدا و آروم و با گذشته ای که به شدت ناراحتت میکنه. شاید کم‌حرف باشه، اما تو لحظه‌های حساس طوری می‌درخشه که همه‌چی رو نجات می‌ده.
البته اون اول به دلیلی جز باهوش و مفید بودنش وارد گروه می‌شه ولی خیلی زود خودشو ثابت می‌کنه.

*بین این همه دعوا و نقشه و خطر، چند رابطه‌ی عاطفی شکل گرفته که از جنس عشق‌های ساده‌ی کلیشه‌ای نیست.*

کز و اینژ
اینژ و کز مثل دو نیمه‌ی یه شمشیرن؛ سرد و تیز، ولی وقتی کنار هم باشن، قدرتی وحشتناک دارن.
رابطه‌شون پر از سکوت‌های سنگینه، حرف‌های ناگفته و احساسی که حتی خودشون هم جرأت بیانش رو ندارن.

نینا و ماتیاس
نینا و ماتیاس از دل دشمنی و تنش‌های قدیمی، کم‌کم چیزی مثل آتش زیر برف ساخته‌ان؛ پر از گرما و شکنندگی هم‌زمان.
رابطه‌شون به شدت پرتنش  و بین نفرت و عشقِ دیرینه‌ست که نمی‌ذاره هیچ‌کدوم ازش راحت عبور کنن.

 در نهایت باید بگم اگه دنبال یه داستان فانتزی خاکستری با شخصیتایی فراموش‌نشدنی، دنیا‌سازی خفن و یه مأموریت هیجان‌انگیز می‌گردی، ششِ کلاغ دقیقاً همونه.
هم دلهره‌داره، هم درد، هم خنده، و هم عشق. یه تیم شکست‌خورده که ممکنه شکست نخوره.

و البته که باید هر دو جلدشو کنار هم تهیه کن چون من الان به شدت نیاز دارم قلمرو خلافکاران رو بخونم ولی خب نمیتونمم.

پ ن: از خوش سلیقه ترین و بهترین ملکه الف هیم یعنی @N1kooS4dat هم تشکر میکنم که کتابی به این زیبایی رو خرید و مثل همیشه با تهدید به اسپویل کردن هاش مجبورم کردم خیلی زود بخونمش(دمت گرممم)
 
بماند به یادگار از بیست و سومین روز از تابستون 404
        

10

hanieh

hanieh

1403/2/30

          خب به سودتونه که این کتاب رو بخونید
همه چیز این کتاب فوق العاده بود از تصویربرداری‌ها تا کاراکترها و تا خود داستان من واقعاً خوندن این کتاب رو دوست داشتم به سختی می‌تونم تصور کنم کسی پیدا بشه که از این کتاب نقد بدی بنویسه
داستان هیجان‌انگیز و پر از تعلیق و چرخش‌های باورنکردنیه تا خود آخر. یه ذره جادوی باحال هم توش هستش، با یه حال‌و‌هوای تیره‌تر که همه‌چی رو سرگرم‌کننده‌تر می‌کنه. شخصیت‌های داستان از بهترین‌هایی هستن که تا حالا دیدم، هر کدوم با ویژگی‌های داستانی جالب و متنوع‌شون به پیشبرد داستان کمک می‌کنن. با وجود اخلاق خاکستری‌شون، عاشق همه‌شون می‌شید!
میدونی، گاهی یه داستانی رو می‌خونی و یه حسی بهت دست می‌ده که نمی‌تونی ولش کنی، انقدر خوشحالی و احساس می‌کنی قراره تو روزها، ماه‌ها یا سال‌های آینده خیلی دلت تنگش بشه. تک تک لحظات بین صفحات رو مزمزه می‌کنی. دلت می‌خواد سریع بری و به خوندنش ادامه بدی، ولی همزمان آرزو می‌کنی کاش صفحاتش بلندتر بودن تا تموم نشه. هر وقت بهش فکر می‌کنی، تبدیل به یه پناهگاه امن و شاد می‌شه. این داستان برای من همینه.
        

5