بریدهای از کتاب شش کلاغ اثر لی باردوگو
1403/11/19

شش کلاغ جلد 1
4.6
22
صفحۀ 466
نینا نگاهی به کز انداخت و آنچه را دید باور نکرد.«خدا جون! کز، قیافهات خوشحاله!» کز با تشر گفت:«چرت نگو.» ولی جای شک و تردیدی وجود نداشت. کز برکر مانند احمق ها لبخند پت و پهنی بر لب داشت.
نینا نگاهی به کز انداخت و آنچه را دید باور نکرد.«خدا جون! کز، قیافهات خوشحاله!» کز با تشر گفت:«چرت نگو.» ولی جای شک و تردیدی وجود نداشت. کز برکر مانند احمق ها لبخند پت و پهنی بر لب داشت.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.