زهرا قاسمی (برقی)

زهرا قاسمی (برقی)

@raybyleth
عضویت

آبان 1402

14 دنبال شده

31 دنبال کننده

        متالهد
کتاب خوار
گربه دوست
یک دانشجوی  فقیر

      

یادداشت‌ها

نمایش همه
        خطر اسپویل و بی انگیزه شدن برای خواندن داستان❌❌❌❌
با شخصیت رن شروع کنیم:
رن دختری کله شق،احمق و گستاخه.همش میگه که مادربزرگم بانبا منو هجده سال تمرین داده و تربیت کرده،اما در نقش بازی کردن به عنوان یک شاهزاده ریده و همش سوتی میده و تو جنگ و مبارزات زرت! همون اول شکست می خوره 💀و به شدت دوروئه
به رز میگه ویلم می خواد تاج و تختو ازت بگیره و خودش جات حکومت کنه،اما رن خودش صراحتا گفت که اگه به تاج و تخت میرسیدم از مادربزرگم دستور می گرفتم💀
رز:اوایل رو مخ بود و همش می گفت که:من فلانیم! اگه بخوام سربازا میریزن سرت! 
اما بعدا معلوم شد که نه،نسبت به رن خیلیییی بالغ تره،خیلی عاقل تره،خیلی بهتره.دوسش دارم به نوعی. 
ویلین های داستان:سطحی،احمقانه،مزخرف.انگیزشون چیه؟ قدرت(چقدر جدید💀).دیگه هیچی. 
پ.ن:پادشاه الریک جذابه. 
سلست:نسبت به همه شخصیت ها بهتر بود،باهوش بود،از خودش اراده و تفکر داشت.هر چند عاشقانه اش خیلی رندوم اومد و خیلی رندوم رفت💀
دو تا معشوقه مرد:سطحی،بی اراده،بدون نقش خاصی و بدون شخصیت.به خصوص تور.در کل عاشقانه قابل پیشبینی ای داشت💀
انسل:دوسش دارم خدایی،مهربون و دلسوز و سافت بود و می خواست جدا رز رو خوشبخت کنه،اما حدس بزن چی؟ تهش میمیره💀(مرگش به شدت اضافه بود) 
خود داستان:سطحی و کلیشه ای
چیزی که از یه داستان معمولی جادوگری انتظار میره.جادوگرا خوب،وزیر بد،توطئه،انزوا و نابودی جادوگران.نویسندگی ضعیفی داشت،و خیلی جاها دیالوگای داغونی داشت. 
و همه چی خیلی سریع اتفاق می افتاد،خیلی سریع و ابلهانه. پایانش هم خیلی قاطی پاتی بود. اول که معلوم نشد رن چطوری یهو از بند آزاد شده،تا صحنه جنگ ابلهانه اش،تا اینکه یهویی مادربزرگه یهویی از آسمون نازل شد💀و شکست خوردن یهویی بانبا💀. 
از تهش هیچی نفهمیدم. 
و این بود داستان ما💀
با کمال احترام به دوستداران کتاب و نویسندگان و.... محترم
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

7

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نشده است.

چالش‌ها

این کاربر هنوز به چالشی نپیوسته است.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.