وقتی به من می رسی

وقتی به من می رسی

وقتی به من می رسی

ربکا استید و 2 نفر دیگر
4.4
14 نفر |
8 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

31

خواهم خواند

13

ناشر
افق
شابک
9789643696832
تعداد صفحات
276
تاریخ انتشار
1399/6/11

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        «میراندا با پیغام هایی که دریافت می کند متوجه می شود یک نفر از زندگی او و اتفاق هایی که هنوز نیفتاده است، خبر دارد. اکنون او در زمان حال، از گذشته ای می نویسد که آینده اش به آن بستگی دارد.» ـ وقتی به من می رسی ـ معتبرترین جایزه جهانی ادبیات کودک، یعنی مدال نیوبری را در سال 2010 برای ربکا استید به ارمغان آورد. این نویسنده آمریکایی در سال 1986 در نیویورک به دنیا آمد و هم اکنون با شوهر و دو پسرش در همین ایالت زندگی می کند. خانم استید معتقد است زیبایی داستان نویسی در این است که نویسنده از واقعیات الهام می گیرد اما محدودیتی در خیال پردازی ندارد.
      

لیست‌های مرتبط به وقتی به من می رسی

یادداشت‌ها

          یک ماجرای معمایی پیچیده و جذاب که در بستر مسائل نوجوانی مثل دوستی، ارتباط با والدین، ورود به جامعه و مسئولیت‌پذیری  مطرح می‌شود.
رمان یک پازل هیجان‌انگیز است: بخش‌ها و نکات به آرامی کنار هم قرار می‌گیرند، سرنخ‌ها در نقشه‌ی داستان، در تک تک کلمات و حتی عناوین فصل‌ها  قرار دارند.
و در آخر همه‌چیز بهم چفت می‌شود و معنی پیدا می‌کند.

⚠️خطر لو رفتن داستان!⚠️
داستان "وقتی به من می‌رسی" سه خط داستانی دارد:
شرکت مامان میراندا در مسابقه، حرف نزدن ناگهانی سال با میراندا و ظاهر شدن مرد خنده‌رو در محله.
و به چند موضوع مهم می‌پردازد: استقلال دوره‌ی نوجوانی، کنار گذاشتن دوست، سفر در زمان و امکان‌هایی که ایجاد می‌کند، اوضاع نیویورک در دهه‌ی هشتاد میلادی و خودکفاتر بودن بچه‌ها در آن دوران.
.
میراندا مثل اغلب مردم باور دارد "آخر یک ماجرا نمی‌تواند قبل از وسط آن رخ دهد" ولی به نظر نویسنده بازگشت به گذشته، آینده را کامل می‌کند نه اینکه آنرا کاملا تغییر دهد.
میراندا تلاش می‌کند تا راز نامه‌ها را کشف کند و در این کوشش او می‌فهمد که دنیایش ارزشمند است و آدم‌هایی هستند که از او مراقبت می‌کنند.
        

13

          وقتی دوست صمیمی شما که از قضا  نصف حرف‌هایی که با هم می‌زنید به نوعی به کتاب ختم میشه، یه کتاب مورد علاقه تو کل دنیا داره، شما دیر یا زود باید اون رو بخونی. 

و اینجوری شد که من خیلیییی دیر، وقتی به من می‌رسی رو خوندم. اون زمان‌ها که هر آخر هفته‌ای که پیش بابا بودم می‌رفتیم نشر افق و من هر سری یکی از کتاب‌های "داستان نوجوان" رو می‌خریدم همیشه چشمم به "وقتی به من می‌رسی" می‌خورد اما به هر دلیلی هیچ‌وقت سمتش نرفتم. شاید داستان زمان و مکان مناسب که میراندای 12 ساله توی این کتاب تا دلتون بخواد راجع بهش حرف می‌زنه، از اون موقع داشته روی من اثر می‌ذاشته. 

من چند سالی هست که راجع به ادبیات کودک و نوجوان کنجکاو شدم و از آخرهای پارسال خیلی جدی‌تر دارم در موردش فکر می‌کنم. و فکر می‌کنم این کتاب نه تنها از بهترین کتاب‌هاییه که برای نوجوون‌ها نوشته شده، بلکه یکی از بهترین کتاب‌های نوجوونیه که آدم بزرگ‌ها می‌تونن برن سراغش. 

لا به لای تک تک جملات این کتاب، تک تک رفتارهای شخصیت‌های اصلی و فرعی اون و بین ریز به ریز اتفاقات کوچیک و بزرگ "وقتی به من می‌رسی"، مشخص‌ترین حس و حالی که وجود داره، حس و حال "شگفت‌انگیز بودن جهان" عه. اینکه ما به این دید به دنیا نگاه کنیم هم برای ‌کوچیک‌ترهایی که به مرور به رسم و رسوم زندگی آدم بزرگ‌ها عادت می‌کنن و هم برای خود این آدم بزرگ‌ها واجب و لازمه. و خوشحالم که این کتاب وقتی به من رسید که رویدادهای روتین زندگیم بیشتر از همیشه به اون نیاز داشت.
        

0