بریده‌ای از کتاب وقتی به من می رسی اثر ربکا استید

ENFP

ENFP

1404/6/11

بریدۀ کتاب

صفحۀ 136

وقتی آن شب از خانه به آنماری زنگ زدم تا حالش را بپرسم، گفت :((حدس بزن چی شده ؟ یک نفر یک شاخه گل رز روی پادری مان گذاشته .)) ـ برای تو ؟ ـ نمی دانم ... شاید . البته که برای او بود ، برای چه کس دیگری ممکن بود باشد ؟

وقتی آن شب از خانه به آنماری زنگ زدم تا حالش را بپرسم، گفت :((حدس بزن چی شده ؟ یک نفر یک شاخه گل رز روی پادری مان گذاشته .)) ـ برای تو ؟ ـ نمی دانم ... شاید . البته که برای او بود ، برای چه کس دیگری ممکن بود باشد ؟

1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.