معرفی کتاب آنتیگون (نمایشنامه) اثر ژان آنوی مترجم داریوشی سیاسی

آنتیگون (نمایشنامه)

آنتیگون (نمایشنامه)

ژان آنوی و 1 نفر دیگر
3.1
8 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

19

خواهم خواند

2

شابک
9786004050845
تعداد صفحات
84
تاریخ انتشار
1395/11/5

توضیحات

        «آنتیگون» را ژان آنوی نمایشنامه‌نویس فرانسوی براساس نمایشنامه‌ای از سوفکل نوشته است. سوفکل این نمایشنامه را پنج قرن پیش از میلاد نوشته است. در قرن بیستم آنتیگون چند بار بازآفرینی شده است و فضای قرن بیستم به‌خصوص جنگ جهانی و قساوت بشر در حق هم‌نوعان خودش به آن آمیخته شده است. یکی از موفق‌ترین بازآفرینی‌ها نمایشنامه «آنتیگون» اثر آنوی است که آن را در اوج جنگ و در فاصله سال 1941 و 1942 نوشت و در سال 1944 درحالی‌که فرانسه هنوز تحت اشغال نازی‌ها بود، برای اولین بار روی صحنه برد. در آن سال‌ها آنتیگون به نماد مبارزه و مقاومت دربرابر نازی‌ها تبدیل شد. اما این نمایش همچنان زنده است و در جای‌جای دنیا به روی صحنه می‌رود؛ زیرا در این دوره نیز زورگویان و مستبدان زیادی در جهان وجود دارد و مبارزه با آنها هنوز ادامه دارد.
در اسطوره‌های یونان آنتیگون دختر ادیپ و یوکاسته است. برادرانش پولونیکس و اتئوکلس در جنگ مخالفان هفتگانۀ تب همدیگر را می‌کشند. کرئون پادشاه تب و دایی آنها تدفین پولونیکس را به جرم خیانت ممنوع می‌کند. آنتیگون از این فرمان سرپیچی می‌کند و می‌گوید که «از قلب فرمان می‌برد». او برادر را به خاک می‌سپارد و به دستور کرئون زنده به گور می‌شود.
آنتیگون آنوی علی‌رغم شباهتش با اثر سوفکل تفاوت‌های مهمی با آن دارد که هرچند ناشی از زمینه و زمانۀ آنوی است اما نشان از خلاقیت او دارد. آنوی روح دوران خودش را در این نمایشنامه دمیده است.در «آنتیگون» آنوی تمام شخصیت‌ها در صحنه حاضر هستند و هریک به کاری مشغول هستند. یکی از شخصیت‌های روی صحنه یعنی «صحنه‌خوان» از بقیه جدا می‌شود و تراژدی آنتیگون را همچون یک نقال روایت می‌کند. بنابراین مخاطب از همان ابتدا متوجه می‌شود که چه بر سر آنتیگون و شخصیت‌های دیگر می‌آید. تماشاگر از آغاز نمایش می‌داند آنتیگون خواهد مرد. بنابراین آنوی، ذهن مخاطب را به سمت مسیری می‌برد که آنتیگون تا مرگ طی خواهد کرد و بدین‌سان مخاطب را به سمت توجه به جزئیات هدایت می‌کند.
یکی از ساختارشکنی‌های آنوی در زبان تراژدی کلاسیک است. ژان آنوی زبان محاوره را برای روایت اثرش انتخاب کرده است؛ زبانی که مردم کوچه و بازار با آن سخن می‌گویند. کاستن از وجه اسطوره‌ای نمایشنامه و اضافه‌کردن ابعادی امروز به آن یکی دیگر از ویژگی‌های کار اوست. گویی این اتفاقات در فرانسه دوران جنگ جهانی دوم اتفاق می‌افتد، ضمن آنکه در هر زمان و مکان دیگری از جهان معاصر نیز می‌تواند رخ دهد.
اجراهای زیادی از نمایشنامه «آنتیگون» به روی صحنه رفته است اما خواندن این نمایشنامه نیز خالی از لطف نیست، اما برای علاقمندان به نمایشنامه‌نویسی خواندن آن امر ضروری است.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به آنتیگون (نمایشنامه)

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

15 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به آنتیگون (نمایشنامه)

یادداشت‌ها

سعید بیگی

سعید بیگی

2 روز پیش

          نثر کتاب بد نیست؛ اما به نظرم در آن کم‌دقتی هویداست. گویا یک شیوه و یک قاعدۀ مشخص، برای استفاده از کلمات شکسته و گفتاری یا نوشتاری ندارد و کمی آدم را اذیت می‌کند. خلاصۀ کلام اینکه ویرایش مناسبی ندارد.

در این کتاب؛ نمایش‌نامۀ «آنتیگونه» را با عنوان «آنتیگون» از «ژان آنوی» می‌خوانیم که بازنویسی یا بازآفرینی شده است.
اصل ماجرا همان است؛ در ابتدا یک مُعَـرِّف در بارۀ داستانِ نمایش، توضیحاتی می‌دهد که برای افراد تازه‌خوان مناسب است و تا حدودی فضای داستان برای آنها روشن می‌شود.

در ادامه، نمایش را با همان شخصیت‌ها می‌بینیم و می‌خوانیم؛ جز آنکه یک دایۀ‌پیر به قصه اضافه شده و ناز «آنتیگون» را می‌کشد و خیلی زود، بعد از انجام‌وظیفه از قصه ناپدید می‌شود.

بعد گفتگوی «کرئون» و «آنتیگون» را شاهدیم که اینجا عمو و برادرزاده شده‌اند. (در اصل داستان، دایی و خواهرزاده بودند)
در اینجا گفتگوی آنها شرح و بسط بیشتری داده شده و تکه‌هایی از روایت، با اصل داستان تفاوت دارد و بعضی بخش‌ها هم مشروح‌تر آمده‌اند.

و در انتها «کرئون»؛ «آنتیگون» را راضی می‌کند که به اتاقش برود و ناگهان دوباره با هم بحث‌شان می‌شود و کار به جاهای باریک می‌کشد و «کرئون» دستور زنده به گور کردن «آنتیگون» را می‌دهد.

در پایان داستان هم «کرئون» بسیار خونسرد، مرگ پسر و همسرش را می‌پذیرد و انگار چند مگس کشته شده‌اند؛ برای ادامۀ کارها و انجام برنامۀ روزانه‌اش از صحنه خارج می‌شود!...

هر چند نویسنده نگاه جالبی به داستان داشت؛ اما نتیجه چندان دل‌چسب و فوق‌العاده نبود.
        

14