یادداشت بهارفلاح🌺⭐
دیروز
🟤🎭نمایشنامه با جملهی «صحنهای بیزمان و مکان »برای توصیف شرایط حاکم شروع میشه... اینجا آقای ژانآنوی نویسندهی فرانسوی🇨🇵 تصمیم گرفته نمایشنامه اقتباسی رو از روی یکی از بهترین آثار تراژدی یونان🇬🇷 بنویسه که نسبتاً کار موفقی از آب دراومده ابتدا توضیحات صحنهخوان همه چیز رو برای منِ تماشاگر تعریف میکنه که حتی اگر آنتیگونه سوفوکل رو نخونده باشم با توضیحات صحنهخوان میدونم قراره چه اتفاقی بیفته و آنتیگونه در پایان میمیره چیزی که میبینیم آنتیگونه اینجا کار قهرمانانهای انجام نمیده دیالوگهای اینجا با آنتیگونهای که سوفوکل به ما شناسوند نمیخونه مثل یه قهرمان حرف نمیزنه نمیدونه چرا قراره بمیره؟! آرمانی نداره! انگار که به پوچی رسیده همینم از نشانه هایی که فاصله گرفته با تراژدی های یونان باستان ومدرن شده، اولین تفاوت نمایشنامهی ژان آنوی ساختار شکنی در زبان وگفتار ودیالوگهای تراژدی کلاسیکه،اینجا زبان حماسی با جملات پرطمطراق نیست بلکه دیالوگهای ساده وبی آلایش هستن (کاهش وجه اسطورهای نمایشنامه) 💠پایه و اساس این اثر همون تراژدی آنتیگونه سوفوکل هستش قصه همونه وتغییری نکرده بااین تفاوت که اینجا چند شخصیت اضافه شده مثل دایه،صحنهخوان، ملازم نگهبانان و شخصیت تیرزیاس در آنتیگونه حذف شده همسر کرئون بدون دیالوگ در نمایش حضور داره و بافتنی میبافه برای فقرا .گروه همسرایانی وجود ندارد و فقط تک نفری اینجا وجود داره(گروه همسرایان سوفوکل ۱۲،نفربودن) همسرایان اینجا درس تراژدی به ما میدن و از درام برامون میگن اینجا به جای موبد کشیش داریم به جای سربازان درباری پلیس و ارتش داریم و چند عمل دیگه مثل ورق بازی، بافتنی، شب نشینی و.. ژان آنوی یک تراژدی یونان باستان رو برای ما امروزی کرده اما اصلیت داستان همونه جدال آنتیگونه و کرئون بر سر تدفین برادر آنتیگونه پابرجاست 💠در اسطوره های یونان آنتیگون، دختر ادیپ و یوکاسته است. برادرانش پولونیکس و اتئوکلس در جنگ برسر حکومت شهر تب همدیگر رو کشتن و کرئون(دایی اونها) و پدر هِمون، پادشاه تب تدفین پولونیکس را به جرم خیانت به شهر ممنوع میکنه.اما آنتیگونه از این فرمان سرپیچی میکنه معتقده که فرمان پادشاه مخالف فرمان خدایان وشرع وعرفه واو شبانه برادرش رو به خاک میسپاره و به دستور کرئون محکوم به مرگ میشه 💠 به نظر میرسه اینکه آنتیگونه دست از زندگی شسته اون میدونه که سزای دفن برادرش مرگه ولی او ، برادرش رو خاک میکنه و مقابل کرئون میایسته چون فکر میکنه کار درست رو باید انجام بده. دفن برادر وظیفه خواهرشه تا روح او سرگردان نباشه. آنتیگون به وظیفهاش عمل میکنه حتی اگر سزای این انجام وظیفه مرگ باشه. ازطرفی ، وقتی کرئون تلاش میکنه تا بر عمل آنتیگون سرپوش بذاره و به قول خودش جان آنتیگون رو نجات بده، نمیپذیره چرا که پذیرش پیشنهاد کرئون، یعنی همچنان برادر رو دفن نشده باقی بذاره ❌چیزی که دوست نداشتم پایانبندی خیلی سریع وشتابزده بود انگار سروته قضیه یهو جمع شد واینکه شخصیت پردازی آنتیگونه وکرئون رو ضعیفتر از سوفوکل دیدم اینجا خصوصاً در برخوردش پایان نمایش هنگام شنیدن خبر خودکشی همسرش
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.