معرفی کتاب آنتیگون اثر ژان آنوی مترجم احمد پرهیزی

آنتیگون

آنتیگون

ژان آنوی و 1 نفر دیگر
3.6
23 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

47

خواهم خواند

11

ناشر
نشر نی
شابک
9789641850540
تعداد صفحات
128
تاریخ انتشار
1399/11/20

توضیحات

        من نمی خوام بفهمم. فهمیدن برای شما خوبه. من برای کار دیگه ای، غیر از فهمیدن، این جام. من اومدم این جا به شما بگم نه و بمیرم.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به آنتیگون

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

15 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به آنتیگون

یادداشت‌ها

مینا

مینا

1404/4/20

          نمایشنامه‌ی کوتاه و جالبی بود. تو دو نشست کوتاه خوندمش. و نمی‌دونم تو داستان طرف کی رو بگیرم و شاید دقیقاً همین قدرت نمایشنامه‌نویس رو نشون میده. وقتی بین جدل کلامی دو شخصیت اصلی، یعنی آنتیگونْ دخترِ اودیپ و شاه کرئون، گیر کردم نتونستم با هیچ یک از طرفین کامل موافق یا مخالف باشم. حتی نتونستم درصد «حق»ِ بیشتری رو به یکی ازین دو نفر بدم. 

*هشدار اسپویل* از یک طرف کرئون پیر و صلح‌طلب رو داریم که با خونسردیِ تموم «وظیفه»‌ی پادشاهیشو انجام میده (گرچه دلش نمی‌خواد) و از ارزش زنده بودن و زندگی کردن و خوشبختی حرف می‌زنه، و انصافاً حق هم داره. و از طرف دیگه آنتیگون رو داریم، دختری که به «میان‌مایگی» به «این امید عزیز شما»، به «این امید کثافت شما»، و زنده موندن به بهای محروم موندن از بعضی چیزا و مجبور بودن به انجام چیزایی که نمی‌خواد، پشت پا می‌زنه و مرگ رو انتخاب می‌کنه چون به گفته‌ی خودش: «من همه‌چیز رو می‌خوام، همین الان -باید هم کامل باشه- وگرنه رد می‌کنم. من نمی‌خوام قانع باشم، نمی‌خوام خودم رو به یه چیز مختصر راضی کنم، که تازه اونم اگه دختر خوبی باشم بهم بدن.» و این انصافاً ایده‌آلِ زیباییه و کتمان نمی‌کنم که خودم هم بارها و بارها به این فکر کردم، ولی بیش از حد خامه. نه وظیفه‌ی اجباری پادشاه رو می‌پسندم نه کمالگرایی دیوانه‌وار آنتیگون رو، و همزمان هم امید به زندگی و خوشبختی کرئون رو می‌پسندم و هم اراده‌ی آنتیگون رو برای ایستادگی بر سر آرمانش تا سر حد مرگ.

جایی هست که آنتیگون میگه: «خوشبختی من تو چیه؟ آنتیگون کوچولو چه جور زن خوشبختی قراره بشه؟ ... بگید ببینم اون باید به کی دروغ بگه، به کی لبخند بزنه، خودش رو به کی بفروشه؟ چه کسی رو باید در حال جون کندن ول کنه بدون اینکه حتی نگاهی بهش کرده باشه؟» و من چقدر با این جملات احساس نزدیکی می‌کنم. خوشبختی آنتیگون تو چیه؟ مال من تو چیه؟ باید چیکار کنیم که وقتی بهمون لبخند می‌زنن نگن «ایشالا فلان کارم که بکنی دیگه میشی یه خانوم کامل» انگار که من موجود ناقصی هستم که جلوی چشمشون راه میره و اگه فقط یک تیکِ دیگه از لیست تموم‌نشدنی نُرم‌های اجتماعی رو بزنه، اونوقت مقبول و کامل و خوشبخت میشه.

کرئون میگه: «از نظر اون (آنتیگون) تنها چیزی که اهمیت داشت، نپذیرفتن و مُردن بود.» و حق با پادشاهه. آنتیگون با اینکه درک بالایی از سبک زندگی‌ای که انتظارش رو می‌کشید داشت، ولی از مفهوم زندگی هیچ درکی نداشت. از اینکه خوشبختی در زندگی، یه تندیس کامل نیست که دو دستی از بدو تولد تقدیمش کنن، بلکه حاصل خوشی‌های کوچیکْ کوچیکیه که آدم با گذران عمر برای خودش پیش میاره؛ با هم‌نشینان دلنشین و همفکر، کارهای کوچیک ولی مثبت و شادی‌ها و گریه‌ها و کلی چیزای دیگه که میشن یه زندگی. آنتیگون زیادی خام بود. اگه آنتیگون آرمان مهمی تو زندگیش داشت و برای اون جون می‌داد، خب چه تحسینی بالاتر از این؟ حتی اگه خیلیا بگن: «خب تهش که چی؟ چه فایده‌ای داشت؟» و من می‌گفتم فایده‌ش این بود که اون شخص حداقل کاری رو که می‌تونست، واسه این دنیا کرد و بعد ازون کسان دیگه‌ای خواهند آمد و اون راه رو ادامه خواهند داد. ولی آنتیگون برای چی مرگو انتخاب کرد؟ برای اینکه هیچوقت در آینده مجبور نشه کاری که نمی‌خواد رو انجام بده؟ چون نمی‌خواست فراز و نشیبای زندگی رو بفهمه؟ جوری که خودش میگه: «من نمی‌خوام بفهمم. فهمیدن برای شما خوبه، من برای کار دیگه‌ای، غیر از فهمیدن، این‌جام. من اومدم اینجا که به شما بگم نه و بمیرم.» ولی تهش گمونم حتی خودشم نمی‌دونه چرا مردن رو انتخاب کرده.

ته تهش، تصمیم با خواننده‌ست که به این زندگی «باشه» بگه، یا بگه «نه».
        

7

          🟤🎭نمایشنامه با جمله‌ی «صحنه‌ای بی‌زمان و مکان »برای توصیف شرایط حاکم شروع میشه...
اینجا آقای ژان‌آنوی نویسنده‌ی فرانسوی🇨🇵 تصمیم گرفته نمایشنامه اقتباسی رو از روی یکی از بهترین آثار تراژدی یونان🇬🇷 بنویسه که نسبتاً کار موفقی از آب دراومده
ابتدا توضیحات صحنه‌خوان همه چیز رو برای منِ تماشاگر تعریف می‌کنه که حتی اگر آنتیگونه سوفوکل رو نخونده باشم با توضیحات صحنه‌خوان می‌دونم قراره چه اتفاقی بیفته و آنتیگونه در پایان میمیره چیزی که می‌بینیم آنتیگونه اینجا کار قهرمانانه‌ای انجام نمیده دیالوگ‌های اینجا با آنتیگونه‌ای که سوفوکل به ما شناسوند نمی‌خونه مثل یه قهرمان حرف نمی‌زنه نمی‌دونه چرا قراره بمیره؟! آرمانی نداره! انگار که به پوچی رسیده همینم از نشانه هایی که فاصله گرفته با تراژدی های یونان باستان ومدرن شده، اولین تفاوت نمایشنامه‌ی ژان آنوی ساختار شکنی در زبان وگفتار ودیالوگهای تراژدی کلاسیکه،اینجا زبان حماسی با جملات پرطمطراق نیست بلکه دیالوگهای ساده وبی آلایش هستن (کاهش وجه اسطوره‌ای نمایشنامه)
💠پایه و اساس این اثر همون تراژدی آنتیگونه سوفوکل هستش قصه همونه وتغییری نکرده بااین تفاوت که اینجا چند شخصیت اضافه شده مثل دایه،صحنه‌خوان، ملازم نگهبانان و شخصیت تیرزیاس در آنتیگونه حذف شده همسر کرئون بدون دیالوگ در نمایش حضور داره و بافتنی میبافه برای فقرا .گروه همسرایانی وجود ندارد و فقط تک نفری اینجا وجود داره(گروه همسرایان سوفوکل ۱۲،نفربودن) همسرایان اینجا درس تراژدی به ما میدن و از درام برامون میگن اینجا به جای موبد کشیش داریم  به جای سربازان درباری پلیس و ارتش داریم و چند عمل دیگه مثل ورق بازی، بافتنی، شب نشینی و.. ژان آنوی یک تراژدی یونان باستان رو برای ما امروزی کرده اما اصلیت داستان همونه جدال آنتیگونه و کرئون بر سر تدفین برادر آنتیگونه پابرجاست

💠در اسطوره های یونان آنتیگون،  دختر ادیپ و یوکاسته است. برادرانش پولونیکس و اتئوکلس در جنگ برسر حکومت شهر تب هم‌دیگر رو کشتن و کرئون(دایی اونها) و پدر ه‍ِمون، پادشاه تب تدفین پولونیکس را به جرم خیانت به شهر ممنوع میکنه.اما آنتیگونه از این فرمان سرپیچی می‌کنه معتقده که فرمان پادشاه مخالف فرمان خدایان وشرع وعرفه واو شبانه برادرش رو به خاک می‌سپاره و به دستور کرئون محکوم به مرگ میشه

💠 به نظر میرسه اینکه آنتیگونه دست از زندگی شسته اون می‌دونه که سزای دفن برادرش مرگه ولی او ، برادرش رو خاک میکنه و مقابل کرئون می‌ایسته چون فکر می‌کنه کار درست رو باید انجام بده. دفن برادر وظیفه خواهرشه تا روح او سرگردان نباشه. آنتیگون به وظیفه‌اش عمل می‌کنه حتی اگر سزای این انجام وظیفه مرگ باشه. ازطرفی ، وقتی کرئون تلاش می‌کنه تا بر عمل آنتیگون سرپوش بذاره و به قول خودش جان آنتیگون رو نجات بده، نمی‌پذیره چرا که پذیرش پیشنهاد کرئون، یعنی هم‌چنان برادر رو دفن نشده باقی بذاره

❌چیزی که دوست نداشتم پایانبندی خیلی سریع وشتابزده بود انگار سروته قضیه یهو جمع شد واینکه شخصیت پردازی آنتیگونه وکرئون رو ضعیفتر از سوفوکل دیدم اینجا خصوصاً در برخوردش پایان نمایش هنگام شنیدن خبر خودکشی همسرش
        

60

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          نثر کتاب بد نیست؛ اما به نظرم در آن کم‌دقتی هویداست. گویا یک شیوه و یک قاعدۀ مشخص، برای استفاده از کلمات شکسته و گفتاری یا نوشتاری ندارد و کمی آدم را اذیت می‌کند. خلاصۀ کلام اینکه ویرایش مناسبی ندارد.

در این کتاب؛ نمایش‌نامۀ «آنتیگونه» را با عنوان «آنتیگون» از «ژان آنوی» می‌خوانیم که بازنویسی یا بازآفرینی شده است.
اصل ماجرا همان است؛ در ابتدا یک مُعَـرِّف در بارۀ داستانِ نمایش، توضیحاتی می‌دهد که برای افراد تازه‌خوان مناسب است و تا حدودی فضای داستان برای آنها روشن می‌شود.

در ادامه، نمایش را با همان شخصیت‌ها می‌بینیم و می‌خوانیم؛ جز آنکه یک دایۀ‌پیر به قصه اضافه شده و ناز «آنتیگون» را می‌کشد و خیلی زود، بعد از انجام‌وظیفه از قصه ناپدید می‌شود.

بعد گفتگوی «کرئون» و «آنتیگون» را شاهدیم که اینجا عمو و برادرزاده شده‌اند. (در اصل داستان، دایی و خواهرزاده بودند)
در اینجا گفتگوی آنها شرح و بسط بیشتری داده شده و تکه‌هایی از روایت، با اصل داستان تفاوت دارد و بعضی بخش‌ها هم مشروح‌تر آمده‌اند.

و در انتها «کرئون»؛ «آنتیگون» را راضی می‌کند که به اتاقش برود و ناگهان دوباره با هم بحث‌شان می‌شود و کار به جاهای باریک می‌کشد و «کرئون» دستور زنده به گور کردن «آنتیگون» را می‌دهد.

در پایان داستان هم «کرئون» بسیار خونسرد، مرگ پسر و همسرش را می‌پذیرد و انگار چند مگس کشته شده‌اند؛ برای ادامۀ کارها و انجام برنامۀ روزانه‌اش از صحنه خارج می‌شود!...

هر چند نویسنده نگاه جالبی به داستان داشت؛ اما نتیجه چندان دل‌چسب و فوق‌العاده نبود.
        

23

dream.m

dream.m

1404/4/22

          ژان آنوی که بود و چه کرد؟
ژان آنوی( ۱۹۸۷-۱۹۱۰) نمایشنامه نویس فرانسوی بود . او در طول حیاتش بیش از ۳۰ نمایشنامه نوشت که با اجرای برخی از آثارش در کشورهای مختلف به شهرت جهانی رسید.
آنوی نمایشنامه آنتیگون را با اقتباس از آنتیگون سوفوکل در سال ۱۹۴۲- در زمانی که جنگ جهانی دوم به پایان خود نزدیک می شد اما فرانسه هنوز توسط آلمان نازی در اشغال بود- نوشت. این اثر اولین بار در سال ۱۹۴۴ بر روی صحنه رفت و تاکنون پراجراترین نمایشنامه آنوی به شمار می‌رود. از دیگر نمایشنامه های مشهور و اقتباس های بزرگ آنوی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
"مده‌آ" که در سال ۱۹۵۳ براساس اثر معروف اوریپید یونانی شکل گرفت. 
نمایشنامه‌ "چکاوک"  برگرفته از سرنوشت ژاندراک معروف است. 
همچنین "بکت" که در سال ۱۹۵۹ با نگاهی به تاریخ نورومان‌ها نوشته شد. 
"رمئو و ژانت" نمایشنامه دیگری که با اقتباس از تراژدی عاشقانه و معروف شکسپیر درسال ۱۹۴۶ جان گرفت. 

ریشه نمایشنامه آنتیگون از کجاست؟
داستان آنتیگون بارها در طول تاریخ روایت شده است چه به شکل یک اسطوره از یونان باستان و چه در قالب فیلمی در سال ۲۰۱۹.  اما مشهورترین نسخه آن توسط شاعر آتنی سوفوکل در اوایل دهه ۴۴۰ قبل از میلاد نوشته شده است. این یکی از سه نمایشنامه سوفوکل درباره ادیپ شهریار، مردی که پدرش را کشت و با مادرش ازدواج کرد،می باشد. آنتیگون و خواهر و برادرش فرزندان این ازدواج نفرین شده و زنای محارم هستند.

طرح کلی نمایشنامه آنتیگون چیست؟
دو برادر آنتیگون در جنگ برای تاج و تخت تبس یکدیگر را می کشند. پادشاه کرئون یکی را خائن اعلام کرده و دفن او را ممنوع و شامل مجازات می کند. آنتیگونه سعی می کند او را دفن کند اما گرفتار و محکوم به مرگ از گرسنگی در غار می شود. در پایان، او و نامزدش، پسر کرئون، هر دو خود را می کشند، و سپس ملکه ی کرئون، اوریدیک نیز از غصه پسرش خودکشی می‌کند. کرئون تنها، منزوی و از قدرت خود بی بهره می ماند.

چه چیزی الهام بخش آنتیگون ژان آنوی شد؟
آنوی نمایشنامه خود را در زمان اشغال فرانسه توسط آلمان، زمانی که تضاد بین قدرت و یکپارچگی در اوج خود بود، نوشت. او از درگیریها در آنتیگون برای اشاره به وضعیت زمان جنگ استفاده کرد.
آنتیگون حاضر نمی‌شود با پذیرش احکام قانونی کرئون، پا بر روی قوانین اخلاقی خود بگذارد. اگرچه شخصیت آنتیگون آنوی به اندازه آنتیگون سوفوکل دارای معنویت یا وفاداری خانوادگی نیست، اما او ذاتاً احساس می کند که اعمال سیاسی کرئون ناعادلانه اند. به همین دلیل او با وجود تلاش‌های بی‌پایان کرئون برای قربانی کردن اعتقاداتش، از مبارزه با کرئون خودداری می‌کند. بیان این موضوع توسط آنوی در سراسر نمایشنامه همان چیزی است که باعث شد بسیاری از محققان آنتیگون را به عنوان بازتابی از مقاومت فرانسه در طول جنگ جهانی دوم بخوانند. مانند آنتیگون، اعضای مقاومت علیه قوانین ناعادلانه رژیم نازی شورش کردند. در نظر گرفتن مبارزه آنتیگون از این دریچه، اهمیت حمایت از قوانین یا معیارهای اخلاقی، به ویژه در مواجهه با بی عدالتی را بیشتر نمایان می کند.
        

0