معرفی کتاب پیرانزی اثر سوزانا کلارک مترجم پریسا موسوی

پیرانزی

پیرانزی

سوزانا کلارک و 1 نفر دیگر
3.9
14 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

19

خواهم خواند

10

شابک
9786222545208
تعداد صفحات
223
تاریخ انتشار
1402/11/30

توضیحات

        خانه پیرانسی یک ساختمان معمولی نیست: اتاقهای آن بی نهایت زیاد است ، راهروهای آن بی پایان است ، دیوارهای آن با هزاران هزار مجسمه پوشانده شده است.
هرکدام متفاوت از بقیه که می توانند منحصرا شما را شوکه کنند.
باید بدانید که در هزارتوی سالن ها اقیانوسی زندانی شده است. موج ها و رعد و برق ها از راه می رسند. اتاق ها در یک لحظه پر از سیلاب می شوند. اما پیرانسی نمی ترسد. او قانون جزر و مد را می فهمد.

یک نفر دیگر در خانه وجود دارد - مردی به نام The Other ، که هفته ای دو بار به پیرانزی مراجعه می کند و برای تحقیق در مورد یک دانش بزرگ و مخفی درخواست کمک کرده است. اما همانطور که پیرانسی در حال کاوش است ، شواهد مربوط به شخص دیگری ظاهر می شود و یک حقیقت وحشتناک شروع به آشکار شدن می کند و دنیایی فراتر از آنچه پیرانزی همیشه می شناخته است ، آشکار می شود.
سوزانا کلارک در سال 1959 در ناتینگهام متولد شد. کودکی عشایری خود را در شهرهای شمالی انگلیس و اسکاتلند سپری کرد. وی در کالج سنت هیلدا ، آکسفورد تحصیل کرده و در زمینه های مختلف انتشارات غیر داستانی از جمله گوردون فریزر و کوارتو کار کرده است. در سال 1990 ، وی لندن را ترک کرد و به تورین رفت تا به مدیران تحت فشار شرکت موتور فیات انگلیسی آموزش دهد. سال بعد وی در بیلبائو انگلیسی تدریس کرد...
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به پیرانزی

نمایش همه
 sohaei ✨️

sohaei ✨️

5 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 49

سال‌هاست می‌دانم آن‌طوری که من برای خانه احترام قائلم، دیگری احترامی قائل نیست؛ ولی وقتی این‌طوری صحبت می‌کند، همچنان شوکه می‌شوم. چطور مردی به باهوشیِ او می‌گوید هیچ‌چیز زنده‌ای در خانه وجود ندارد؟! تالار های پایینی پر از گیاهان و موجودات دریایی است. تعداد زیادی از آن‌ها خیلی زیبا و خیلی عجیب‌اند. خود جزرومدها پر از جنبش و قدرت‌اند، تا آنجا که شاید دقيقا زنده به حساب نیایند، ولی غیرزنده هم نيستند. در تالارهای میانی پرنده‌ها و مردها وجود دارند. فضله‌های پرنده‌ها (که ازشان شکايت دارد.) نشانه زندگی‌اند! حرفش درست نیست که می‌گوید تالارها شبیه همدیگرند. آن‌ها تفاوت های زیادی در سبک ستون‌ها، ستون‌نماها، طاقچه‌ها، محراب‌ها، سنتوری‌ها و... دارند، همان طوری که در تعداد درها و پنجره‌هایشان دارند. هر تالار مجسمه‌های خودش را دارد و همه‌ی مجسمه‌ها منحصر به‌فردند؛ یا اگر هم مجسمه‌های تکراری وجود دارد، باید در فاصله‌های خیلی زیادی از هم قرار گرفته باشند، طوری که هنوز به هیچ‌کدام از آن‌ها برخورد نکرده‌ام.

2

لیست‌های مرتبط به پیرانزی

یادداشت‌ها

        کتاب دوست داشتنی بود. میتونم آرامشی که پیرانزی در تالار های خونه تجربه کرد رو من هم تجربه کردم. روند داستان بنظرم کند نبود؛بلکه آرامش بخش بود .
ولی فک کنم، اون هزار توی یا خونه پیرانزی با مجسمه هاش رو بتونیم خودمون و ذهنمون در نظر بگیریم. اینکه ما آدما گاهی از زور تنهایی و نیاز  به آدمایی پناه میبریم که فک میکنیم دوست دار ما هستن.تمام رفتار های بدشون و سو استفاده هاشون نسبت به خودمون رو نادیده می‌گیریم.این آدم ها نتها مارو دوست ندارن بلکه دوستداران واقعی مارو میخوان از ما دور کنن تا بتونن مثل قبل از ما استفاده کنن.
حواسم به 《دیگری‌های》زندگیمون باشه.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

کتاب پیران
          کتاب پیرانزی یکی از کتابهایی بود که وقتی باهاش آشنا شدم تصمیم به خریدش گرفتم. 
وقتی داشتم چندتا کتاب رو باهم میخوندم یه صفحه ی اول این کتاب هم خوندم ولی به نظرم در اون زمان می‌رسید که بیش از حد گیج میشم.
بالخره کتاب رو شروع کردم و داستان رو از دید یه شخصیت برونگرا، رویاپرداز، احساسی و بداهه پرداز نویسنده تعریف می‌کرد. شخصیتی که کارهاش واقعا برام روی اعصاب بود. در تضاد "پیرانزی" ، "دیگری " شخصیتی درون‌گرا،  رویاپرداز، منطقی و برنامه ریز بود. 
اوایل کتاب واقعا حوصله م سر رفته بود و از طرفی هم ذهنم نظم نداشت و به خاطر همین دیگه صدام در اومد. درست همون روزی که با صدای بلند توی خونمون گفتم که کتاب داره حوصله م رو سر میبره شبش که کتاب رو خوندم مشخص شد راز ها داره فاش میشه .( حدودا صفحه ی ۱۰۰ اینا ماجرا ها شروع شد) 
یسری اتفاقاتش مثل فیلمی که ساخته شده بود و قلعه نام گرفته بود یه مقدار دلهره آور بود .
آخرای کتاب رو کورکورانه پیش رفتم و اینکه واقعا نمیتونم بگم چیز خاصی داشت یا نه فقط راز هایی رو فاش می‌کرد مثل اینکه چرا پیرانزی ( اسم داره ولی فعلا اینجوری صداش کنیم) توی این تالار ها بود. اطلاعات دقیقی نداده بود که مثلا دیگری در حالت عادی کجاست و ... که البته میشه یه جورایی گفت تصمیم گرفته بوده که به این ماجرا ها بعدا بپردازه.  
حس خاصی بهش ندارم و اینکه کتاب یه جورایی عین این می‌بود که داخل یه دنیای فانتزی داری یه زندگی معمولی و کسالت بار رو میگذرونی. 
خلاصه بگم نه کتاب بده نه خوبه ولی خب بی انصافی نکردم و بهش چهارتا دادم.
درواقع زندگیش هیچ ایرادی نداشت ولی نویسنده بهمش زد و اونو وارد یه زندگی تازه کرد.
آنقدر خستم که نمیدونم واقعا واقعا چه حسی به کتاب دارم حالا بعدا بهش فکر میکنم شاید تغییر کرد نظرم براتون مینویسم. 
        

32