یادداشت فاطمه معروفی

        ساعت ۱:۵۰ شب بود و منتظر بودم ساعت ۲ شه تا بتونم از نت استفاده کنم. برای اینکه توی این فاصله حوصله‌م سر نره، اولین کتابی که قبلاً روی طاقچه دانلود کرده بودم رو باز کردم. همون‌طور که بین خواب و بیداری ورق می‌زدم، دیدم دارم غرق میشم تو دنیای کتاب! تو همین فاصله ۶۵ صفحه خوندم و هرچی جلوتر می‌رفتم، بیشتر جذبش می‌شدم. آخرش وقتی به خودم اومدم، ساعت نزدیک ۴ صبح بود و من کل داستان رو تموم کرده بودم!

کتاب پیرانزی از اون داستان‌هایی‌ه که اولش یه مقدار گیج‌کننده‌ست. فضاها خیلی خاصن، شخصیت‌ها محدودن، و اولش حس می‌کنی داری یه دفتر خاطرات می‌خونی که نمی‌دونی مال کیه و چرا اصلاً داره اینا رو می‌نویسه. اما دقیقاً همین فضای مرموز و رازآلود، باعث میشه که بخوای ادامه بدی و بفهمی ته ماجرا چیه.

اوایل کتاب یکم خسته‌کننده‌ست، روند داستان کند پیش میره و اطلاعاتی که در مورد شخصیتا میده یه جاهایی اضافی به نظر میاد. ولی از یه جایی به بعد، پازل‌ها شروع می‌کنن به کامل شدن و داستان یه پیچش جالب پیدا می‌کنه که باعث میشه ورق زدن صفحات پشت‌سر هم آسون بشه.

از نظر من، پیرانزی یه کتاب عجیب و متفاوت بود. نه اونقدر خاص که بگم شاهکاره، نه اونقدر معمولی که بگم ارزش خوندن نداره. بیشتر شبیه یه تجربه‌ست. یه سفر کوتاه به یه دنیای دیگه که هم حس تنهایی داره، هم تعلیق، هم یه‌جور زیبایی شاعرانه تو توصیف فضاها و حس و حال آدم‌ها.

اگه دنبال یه داستان اکشن‌دار یا پر از دیالوگای عمیق و فلسفی هستی، شاید این کتاب به دلت نشینه. ولی اگه حوصله‌ت سر رفته، یا یه شب مثل من نمی‌دونی چیکار کنی، پیرانزی می‌تونه همدم خوبی برات باشه. داستانیه که از یه حس ساده شروع میشه و کم‌کم به یه داستان چندلایه با مفاهیم حافظه، هویت، و واقعیت تبدیل میشه.

خلاصه که انتظار یه کتاب فوق‌العاده رو نداشته باش، اما اگه حوصله یه تجربه متفاوت و یه ذره عجیب رو داری، این کتاب ارزش یه بار خوندن رو داره.
      
43

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.