معرفی کتاب ماهی سیاه کوچولو اثر صمد بهرنگی

ماهی سیاه کوچولو

ماهی سیاه کوچولو

صمد بهرنگی و 1 نفر دیگر
4.0
565 نفر |
133 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

16

خوانده‌ام

1,228

خواهم خواند

169

شابک
9786000102920
تعداد صفحات
40
تاریخ انتشار
1395/9/28

توضیحات

        کتاب مصور حاضر، داستانی است که با زبانی ساده و روان برای گروه سنی (ج) نگاشته شده است. در این داستان یک ماهی سیاه کوچولو بود که با مادرش در جویباری زندگی می کرد. این جویبار از دیواره های سنگی کوه بیرون می زد و در ته دره روان می شد. خانه ماهی کوچولو و مادرش پشت سنگ سیاهی بود؛ زیر سقفی از خزه. شب ها، دوتایی زیر خزه ها می خوابیدند. ماهی کوچولو حسرت به دلش مانده بود که یک دفعه هم که شده، مهتاب را توی خانه شان ببیند. مادر و بچه، صبح تا شام دنبال همدیگر می افتادند و گاهی هم قاطی ماهی های دیگر می شدند و تند تند، توی یک تکه جا، می رفتند و برمی گشتند..
      

لیست‌های مرتبط به ماهی سیاه کوچولو

ماهی سیاه کوچولوشازده کوچولوقلعه حیوانات

چهل کتابِ اول (معین دهاز)

40 کتاب

شروعِ کتابخوانی، حساس‌ترین مقطع است. کم نیستند دوستانی که عاشقِ مطالعه‌اند اما نمی‌دانند چطور و از کجا شروع کنند. متاسفانه گاهی در اولِ راه، در چاله و چاهِ کتاب‌های سخیف و راهنمایی‌های بد می‌افتند. شناختنِ چاه و بیرون آمدن از آن، ناممکن نیست، اما بسیار سخت است. برای تهیه‌ی این لیست، زمان، زحمت و دقتِ زیادی صرف شده. تاکید دارم که با «وسواسِ بسیار» کتاب‌ها را شناسایی کرده بودم. می‌دانم برای عزیزانی مفيد بوده‌ و همچنان بازخوردهای خوبش به دستم می‌رسد. این لیست در طول پنج سال تکمیل شده و بعد از چکش‌کاری‌های فراوان، به این نقطه رسیده است. مدعی نیستم که بهترين لیستِ ممکن است اما به گمانم در این زمینه‌ [با وجود اهميتش] کمتر کسی به طور متمرکز کاری کرده. ‌ امیدوارم این آثار را تا جای ممکن به ترتیبی که معرفی شده بخوانید. پ.ن: این لیست بر اساس معرفی‌های معین دهاز در کانال تلگرامش تهیه شده. و من فقط همون لیست رو در بهخوان ایجاد کردم. https://t.me/nabayad_m/754

104

پست‌های مرتبط به ماهی سیاه کوچولو

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

3

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          خیلی از ما که هنوز پا به وادی میان‌سالی و پیری نگذاشته‌ایم، در قصه‌ی «ماهی سیاه کوچولو» به آن ماهی‌های ریزه‌ای می‌مانیم که شوق رهایی از زندانی که کانون گرم خانواده دست‌وپا کرده، سراپایشان را دربرگرفته است؛ اما ترس محرکه‌ی اصلی بی‌تحرکی و راکِدماندنشان است.
ما آن ماهی‌های ریزه‌ی بسیار شبیه به‌همی هستیم که حتی با وجود انتخاب گریز از خانواده و استقلال عمل که رهایی به‌دنبال دارد، همچنان ترس را تنها همدم خود می‌دانیم. از تفاوت‌های دیگران با خود می‌ترسیم و بیهوده شلوغ‌کاری می‌کنیم.
کسی با نیت دل‌سوزی و کمک نزدیکمان شود، فراری‌اش می‌دهیم و هرچند هرازگاهی کردارمان گول‌زنک به نظر بیاید و نشانی از افتادگی در ما بنمایاند، اما در خرد منحصربه‌فردمان - حتی به‌هنگام ترس - بازهم خود را داناتر از دیگران می‌پنداریم.
دنیایی فراتر از آنچه که خانواده برایمان ترسیم کرده، نمی‌بینیم و ابلهانه درک‌ودریافت خود از جهان را فراتر از همگان تصور می‌کنیم، حال آنکه نادانسته در جویباری کوچک محصوریم.
راهکار چیست؟ حتی نزد خانواده خط قرمزهایی داشته باشیم و اختیارمان را به‌طور تام، به دستانی که ادعا می‌کنند: «ما خیروصلاح تو را می‌خواهیم.»، نسپریم. بدانیم دنیایی بسیار بزرگ‌تر از آنچه می‌بینیم در دسترسمان است. از سفرکردن نهراسیم، حتی به‌تنهایی. آدم‌ها را هرچه بیشتر بشناسیم و گریز و انزوا را راه‌حل ندانیم. به‌راستی شاید مهم این است که زندگی یا مرگ ما «چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد».
        

4

sanaz

sanaz

1402/12/28

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

5