کتاب بخش دی از این نویسنده  ایده ی  هوشمندانه ای  بود اما متاسفانه هنوز قلم خامی داره و ایرادات خیلی کلی توی برخی از نوشته هاش هست و به نظرم وجوده همچین کتابی کلا یه نوع ایراده خودش/: هیچ پلاتی نداشت و حتی نمیشه گفت ژانرش معمایی عه.نمیدونم چی باعث شد تا آخر داستانو بخونم ولی به خاطر همون نیم ستاره داره که اونم از سرش زیاده/:
        

          داستان مسیر یکنواختی رو میرفت ولی من پایانش رو از کل کتاب بیشتر دوست داشتم🥸😅
        

          اصلا پیشنهاد نمیدم ،لطفا وقت و هزینه خودتون برای کتاب ارزشمند تری صرف کنید
        

          این کتاب ارزش وقت گذاشتن هزینه کردن و خوندن رو به هیچ عنوان نداره با خوندنش منتظر پایان جالب تری هستی که متاسفانه پایان بی سرو ته و به شدت مسخره ای داره نخونید. 
        

          یادت هست؟
نام کتاب: #یادت_هست؟
نویسنده: فریدا مک فادن
مترجم: نشاط رحمانی نژاد 
تعداد صفحات: ۲۸۴ 
سال انتشار ترجمه اسفندماه ۱۴۰۲
ژانر: تریلر معمایی
خلاصه داستان: 
یه روز عادی تس از خواب بیدار میشه و فکر میکنه فردای روز نامزدیش با هری هست اما وقتی برمیگرده متوجه میشه هری کنارش نیست بلکه مردی که اصلا نمیشناسه.
تس براثر یه تصادف مشکل حافظه پیدا میکنه و هر شب که میخوابه، صبح روز بعد حافظه‌اش برمیگرده به شب نامزدیش با هری، درحالی که هری رو ترک کرده و با گراهام ازدواج کرده.
ولی کم کم متوجه میشه یه چیزی درست نیست و داخل خونه زندانی شده...
بررسی: 
این بار مک فادن با الهام گرفتن از داستان پیش از آنکه بخوابم داستان خودش رو نوشته و داستانی از خیانت و عشق.
شخصیت پردازی کاراکترها میتونست خیلی بهتر باشه و به دلیل معمایی کردن داستان طبق عادت مک فادن، قربانی شده.
مثلا چرا لوسی یهو منقلب شد بعد از این همه مدت؟؟
چه اتفاقی دقیقا افتاد ؟ 
کتاب پیچش خواستی نداره و تکرار هر روزه یه سری اتفاق هاست که از یکجایی به بعد یه سری چیز ها رو خیلی سر راست به مخاطب میگه.
باگ داستانی داره 
دلیل یه سری کارهای گرهام مشخص نمیشه ‌و با یه ایده کلی پرونده رو میبنده.
پایان کتاب به شدت ضعیف بود ( انگار فیلم ایرانی یا هندی داشتم میدیدم 😐) 
درکل کتابیه که حرفی برای گفتن نداره، داستان جدیدی برای عرضه کردن نداره و کتابی درگیر تکرار و پایانی ضعیفه.
کاش حداقل تو انتخاب اثرهاش دقت بیشتری می‌کردن
        

          احیانا خانم فریدا مک‌فادن، شما سطح شوخ‌طبعی پنهانی دارین که ما خبر نداریم، نه؟ چون واقعا حس می‌کنم این کتاب رو بچه‌تون نوشته، نه خودتون!
ببخشید که اینو می‌گم، ولی به جرئت می‌تونم بگم حتی از بخش دی هم ضعیف‌تر بود! با اینکه خیلی‌ها به اون کتاب هم انتقاد داشتن، ولی حداقل ارزش یک‌بار خوندن رو داشت. اما این یکی؟ حتی ارزش خریدنم نداره.
صادقانه بگم، واقعا متاسفم بابت پولی که صرف خرید این کتاب کردم. فکر می‌کردم مثل بقیه‌ی آثار خانم مک‌فادن، داستانی پرکشش و هیجان‌انگیز در انتظارمه، ولی وقتی کتاب تموم شد، فقط دلم می‌خواست بندازمش تو آتیش!
شروعش محشر بود، پر از امید و انتظار، اما پایانش؟ اصلا میشه اسمشو گذاشت پایان؟
جدی مطمئنید که جلد دومی در کار نیست؟ چون اگر این پایان نهایی بود، باید بگم حتی یه ستاره هم براش زیادیه...


        

          یکی دیگه از  کتابهای فریدا مک فادن که من خیلی قلمش رو دوست دارم وبه نظرم شخصیت پردازی خیلی خوبی داشت و پر کشش بود و پایان بندی فوق العاده خوبی داشت ،به‌نظرم همه ی کتابهای این نویسنده ارزش خوندن دارند .

        

          این کتاب به نظرم یک جورهایی توهینی از طرف فریدا مک فادن به خواننده های رمان هاش بود.به شدت ضعیف،حوصله سر بر،پر از تکرار مکررات که حال آدمو بد می کرد.
از همون اول داستان شخصیت ها به دو ساید مثبت و منفی تقسیم شدن و من بشخصه به سادگی از همون اوایل داستان حدس زدم به چه صورت خواهد شد بعضی جاها.شاید برای مبتدیان در این ژانر یا کسی که تا حالا کتاب های دیگری از فریدا نخونده خوب باشه ولی انقدر برای من ضعیف بود که حس می کنم فریدا این کتاب رو اوایل که قلم ضعیفی داشته نوشته و تازه منتشرش کرده.واقعاً این کتاب یک شوخی زشت بود.متاسفم.
        

          یه کتاب دیگه از فریدا مک‌فادن هم تموم شد. قبل از خوندن کتاب، نظرات رو خونده بودم و حالا که داستان تموم شده، باید بگم متاسفانه با بیشتر نظرات موافقم.
شاید اگه تکرار کمتری وجود داشت، داستان بهتر و قابل‌ تحمل‌تر می‌شد. داستان به خودی خود جذاب بود، اما این تکرار کمی خسته‌کننده‌ش کرده بود. پلات تویست قوی نداشت و حتی پایانش چندان میخکوبم نکرد. داستان سوالات زیادی برام پیش آورد که نویسنده بهش جواب نداده بود. 
مثلا اینکه شخصیت زن، تس، می‌تونست توی گوشی تلفنش هر اطلاعاتی که هر روز به دست می‌آورد بنویسه و یه جورایی برای خودش نوتیفیکیشن بذاره تا بهش یادآوری بشه و ازشون باخبر بشه؟ اینطوری خیلی از سوالات ذهنش حل میشد چون متوجه خیلی چیزها شده بود. این یکی از باگ‌های داستان بود که برام عجیبه چرا نویسنده بهش جواب نداده.
خلاصه داستان بدون اسپویل: داستان در مورد زنی به نام تِسه که بر اثر تصادف، دچار آسیب شده و هر روز یادش میره کیه و کجاست. هر روز، همسرش گراهام باید بهش توضیحاتی بده، خدمتکارش کامیلا ازش مراقبت کنه و با شروع روزی جدید، دوباره همه‌ی این اتفاقات تکرار میشه.
ماجرا جایی عجیب میشه که تِس متوجه میشه تموم درهای خونه قفله و اجازه نداره به تنهایی از خونه خارج بشه، حتی تلفن همراهش هم باید آخر هر شب به گراهام تحویل بده و پیام‌های ناشناسی به دستش می‌رسه که بهش میگه نباید به شوهرش اعتماد کنه. پیام‌هایی که از طرف نامزد سابقش هریه.
تِس هر روز به دنبال نشونه‌هایی می‌گرده و چیزهایی کشف میکنه که باعث وحشتش میشه. رازهایی که باید تا قبل از فراموشی دوباره، کاری در موردشون انجام بده.‌..
تِس متوجه چه رازهایی میشه؟ چه کسی داره بهش دروغ میگه، گراهام همسرش یا هری نامزد سابقش؟ آیا تِس می‌تونه با وجود فراموشی هر روزه، حقیقت رو کشف کنه؟
امتیاز در گودریدز: 4.02
        

          نسبت به کتابای دیگه فریدا مک فادن خسته کننده تر بود.
ولی اینکه هر روز دوباره باید شروع میکرد یک خورده کتابو جالب تر کرد
        

          شاید ضعیف ترین اثار این نویسنده بود.. 
اینکه هی هر روز کار ها و حرف های تکراری میزد خیلی خسته کننده کرده بود داستان رو 
 در اخر هم چند تا سوال رو بی جواب گذاشت و ی جورایی پایان ناقص و تا حدی شکه کننده داشت. 
ولی در کل داستان این کتاب خانم مک فادن با بقیه کتاب هاشون متفاوت بود و اگر نقاط ضعف کمتری داشت ممکن بود مثل بقیه آثارشون تبدیل به یک شاهکار بشه! 
        

          مثل کتاب های دیگه خانم فریدا مک فادن به طرز عجیبی زیبا بود؛
تا ساعت ۳ شب داشتم می خوندمش و بعدشم انقدرییی خفن بود و آخرش مثل همیشه بهم شک وارد کرد فقط ۱ساعت به پیچیدگی داستان فکر میکردم
کتاب خانم فریدا مک فادنه دیگه.. 
مگه میشه کاریش کرد؟:)
فقط ۱ ستاره کم تر دادم چون نویسنده عزیز،خانم مک فادن چند تایی سوال و برامون بی جواب گذاشتن که واقعا انتظار نداشتم 
ولی خب یک کتاب متفاوت بود خوندنش و پیشنهاد می کنم💖
        

          کتاب خوبی بود ولی کشش کتاب غیر قابل تحمل بود،  هی تکرار میشد و تحمل این تکرار ها خیلی سخت بود حتی بار ها گفتم ای کاش دختره خودشو میکشت مارو راحت میکرد 
        

          کتابی ضعیف که از یه جایی به بعد واقعا اعصاب خورد کن میشه و یه روند تکراری رو هی پیش میگیره
و آخرش هم بوم یهو فیلم هندی و هالیوودی و ترکی و همه کلیشه ها رو قاطی میکنه
این سلیقه منه ممکنه شما ازش خوشتون بیاد
اما این کتاب پر بود از باگ... خیلی از سوالات رو بی جواب میزاشت
خیلی از جاهایی که میتونست بیشتر بهش بپردازه رو یهویی ول کرد
و آخر داستان هم یه جورایی بازه
در کل پیشنهاد میکنم وقتتون رو بزارین رو یه کتاب دیگه
با احترام. 
        

          کتاب خوبی بود خیلی ذهن رو در گیر می کرد کتابهای این نویسنده رو دوسدارم راز خدمتکار و بخش دی
        

          تا آخرین لحظه، منتظر یچیز غیرمنتظره بودم. یچیز شوکه‌کننده یا غیرقابل پیش‌بینی. ولی برای من اینطور نشد و تقریبا با بیشتر حدس‌هام جور بود. اگه بخوایم با بقیه‌ی کتاب‌های مک‌فادن مقایسه‌اش کنیم، به اون اندازه‌ای که من انتظارش رو داشتم نبود. اما به تنهایی به‌عنوان یه کتاب، سرگرم‌کننده میشه گفت یکمی هیجان‌انگیز بود.
بنظرم شروع و روند داستان خیلی از پایانش قوی‌تر بود، جوری که با تموم شدن داستانش یسری سوال بی‌جواب برای من موند. در کل؛ عالی نه، ولی بد هم نبود.
        

          نمیدونم چی بگم خیلی از کتابی که توش تکرار باشه خوشم نمیاد و این کتاب نتونست منو جذب خودش کنه.از اول همه چی معلوم بود حتی لازم به حدس زدن هم نبود.
        

          واقعا تاسف می خورم که این کتاب شهرت روز افزون
 خانم مک فادن را ننگین میکند..
بیایید اسم روی کتاب را در نظر نگیریم!
این کتاب در شأن خانم مک فادن نیست!
        

          اصلا از خانم فریدا مک فادن انتظار این کتاب و این داستان چرت رو نداشتم ! مخصوصا با پایانی که داشت من رو ناامید کرد ...
        

          🤔⁉️نمیدونم چطوری بگم...
این کتاب به نسبت بقیه کتاب های فریدا مک فادن متفاوت تر بود و کلاً از اوّل همون داستان مشخص کرد که چه اتفاقی افتاده و به چه دلیل تِس بی دلیل  فراموشی میگرفت...
بنده به صورت خلاصه‌وار داستان رو خوندم ولی هنوز آثاری از معمایی بودن مشخص بود.
نکّته بسیار مهّمی که در کتاب بود ، اون قسمتی که تِس گفته فقط و فقط خودم هستم که میتوانم به خودم کمک کنم نه کس دیگر👌🏻
واقعاً راست میگه ، چونکه در زندگی واقعی نمیتوان به کسی اعتماد کرد حتّی به صمیمی ترین رفیق زندگی...❗
میگویند دشمن را نزدیک خود نگه‌دار. چرا⁉️ چونکه میتوان تک تک حواسمان به دشمنانمان باشد و آنها را زیر نظر گرفت چونکه دانستن نیت های شوم و برنامه های خطرناکشون میتواند به ما کمک کند تا از خطرات احتمالی دوری کنیم.
این دشمن میتواند دوست / رفیق / حتّی شخصی که خودشو به عنوان همسر معرفی کرده...
هیچ وقت نباید به ظاهر آدما توجه کرد چونکه ظاهرشون فریب دهنده است.