معرفی کتاب دعبل و زلفا اثر مظفر سالاری

دعبل و زلفا

دعبل و زلفا

4.3
319 نفر |
89 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

28

خوانده‌ام

822

خواهم خواند

146

شابک
9789640227787
تعداد صفحات
334
تاریخ انتشار
1397/7/30

توضیحات

        در آن لحظه که می خواست درون خمره بنشیند، چرخید و دعبل را کنار جعبه های هلو و انار دید. او را شناخت و تعجب کرد که در آن موقعیت می بینیدش. صدای سم اسبی شنیده شد. در خمره پنهان شد و میوه فروش سبد انجیر را روی خمره گذاشت...
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به دعبل و زلفا

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به دعبل و زلفا

نمایش همه

پست‌های مرتبط به دعبل و زلفا

یادداشت‌ها

          داستان  با توصیف شهر بغداد در زمان هارون شروع می شود. 
عدم تعادل با فکر و خیال دعبل از دختری که در راه دیده آغاز شده و تا انتها ادامه دارد. 
توصیف کتاب از مکان، شهر، لباس، نوع غذا ، فضای سازی بسیار دقیق و زیباست اما گاهی طولانی و خسته کننده.
گاهی دیالوگ ها شعاری شده، در ابتدای کتاب طبیب و دعبل گفتگویی دارند. دعبل حواس ش پیش زلفا است اما در  دیالوگ ها این حواس پرتی نشان داده نشده، دعبل به راحتی  حرف می زند و شعار می دهد. 
جمله های قشنگی در کتاب وجود دارد که به تنهایی مضمون کتاب را مشخص کرده است. " زبان گفتن نداریم". " دارم را به دوش می کشم." " رزقی که برایم " 
 تعلیق های داستان کم تر از توصیف هاست  اما همان تعلیق های کم هم جالب بود. مثلا زمان نشان دادن صندوقچه به ابن سیار. میوه فروشی و...
شخصیت پردازی دعبل خیلی خوب بود، زیبایی ، تنومندی ، رک گویی دربرابر ظالمین و شراب خواری . این تناقض ها شخصیت را باور پذیر کرده است. 

برگشت به شخصیت های فرعی چون عتبه، ابن سیار و داستان داشتن تا پایان برای آنها جالب توجه است. 
پایان داستان هم زیباست و شاید اطناب در توصیف و تعلیق کم مهمترین ضعف رمان زیبای دعبل و زلفاست و ضربان قلب ما را بالا نمی برد اما دوست ش داریم.
        

21

          به نام او ❤️
نقد کتاب دعبل و زلفا:
چند ماه پیش کتاب را خریدم تعریفش را شنیده بودم که درباره ی شاعری به نام دعبل خزاعی است و چون علاقمند به داستان های تاریخی هستم شروع کردم به خواندن🤓:
✍️اینو باید بدونیم که نوشتن کتاب تاریخی و پیدا کردن منابع و بعد تطبیق دادن با سلایق مخاطب کار سختی است و به نظرم نویسنده از عهده ی این کار بر آمده.👏
🧐توصیفات در کتاب بسیار دقیق هست. یعنی توصیف مکان ها، توصیف حال شخصیت ها، توصیف ظاهر شخصیت ها و...این تا یک بخشی اش برای من جذاب بود یعنی تا اونجایی که من با فضا آشنا شدم اما به نظرم یکم توصیفات زیاد بود و من خسته میشدم از یک جایی به بعد.🤔
تصویر گری کتاب جذاب و خلاقانه است.🤩
استفاده از کلماتی که خیلی به گوشمان نخورده در کتاب خیلی خوبه چون باعث میشه یک مخاطبی مثل من حین خواندن کتاب هی فریاد بزند و بگوید معنی فلان کلمه یعنی چه.😂
شخصیت پردازی کتاب خیلی خوب انجام شده‌.😎
این کتاب ما را با ظلم هایی که به امامان مان شده آشنا میکند.🥺
👏😁من واقعا نویسنده ی این کتاب رو برای نوشتن همچین اثری تحسین میکنم اما دلم میخواست اینو بگم که کتاب شما نیاز داره به چاشنی از تعلیق زیاد و اینه که به نظرم باعث میشه مخاطب میخکوب بشه.👌☺️
        

22

عین راء

عین راء

1403/12/5

          نوع داستان نویسی آقای سالاری را می پسندم. تا اینجا هر چه که از او خوانده ام بدون استثناء جذاب بوده است برایم. این کتاب هم در همان سطح جذابیت قرار دارد برایم. 

زندگینامه دعبل و همسرش، البته ناتمام. ماجرا در میان سالی دعبل تمام می شود. همه اطلاعات پیرامون دعبل را نیاورده است که البته کتاب تاریخ نیست این کتاب ولی باید می گفتم که قسمتی از زندگی دعبل در این کتاب منعکس نشده است احتمالا.

داستان رنگ و بویی عاشقانه دارد. صحنه به صحنه اش تقریبا بر محور عاشقی می گذرد. عاشقانه هایی مختلف و گوناگون و البته جذاب. و طبیعی است که پشت سر عشق، جسارت هم می آید. جسارت در زمانه امام کاظم سلام الله علیه و امام رضا سلام الله علیه. یعنی کتاب شرح عاشقی، جسارت و حوادث تاریخی عصر این دو امام معصوم علیهما السلام است. 
	
عاشقانه ای مذهبی؟! راستش کمی فراتر از عاشقانه های مرسوم مذهبی است به گمانم. عاشقانه های مذهبی خیلی ادا و اطواری اند معمولا ولی اینجا خبری از ادا و اطوار نیست.

خواندنش برای دبیرستان نوبت دوم به بالا جذاب خواهد بود. نوع عاشقانه نویسی کتاب تمیز است و البته اطلاعات پیرامونی زیادی را به مخاطب منتقل می کند.
        

0

FaMoSa

FaMoSa

1403/5/27

          عالی
مگر می‌شود کتابی به قلب ایران، به امام رئوف ما امام رضا علیه السلام اشاره‌ای بکند ولو کوتاه، و زیبا و عالی نباشد.
وقتی داشتم قسمتهایی از کتاب رو می‌خوندم که شخصیتها، امام زمانشون رو ولو از دور تونستن ببینن منم دلم خواست،
آخه منم مولا دارم! منم دلم اماممو عج می‌خواد! چرا نمی‌تونم مثل دعبل و زلفا و...  حتی از دور هم که شده چند لحظه مولای خودمو ببینم؟
اینا که تو این کتاب اومده که چند لحظه مولای خودشون، امام زمانشون، امام موسی بن جعفر ع و امام رضا ع رو دیدن و حتی وقتایی که حواسشون نبوده هواشونو داشتن... منم دلم پر کشید....
چقدر الان راحت می‌تونیم ابراز کنیم شیعه‌ایم! و حتی حکومت هم داشته باشیم! و بزرگتر از اون قدرت بلامنازع منطقه باشیم و ابرقدرتها مجبورن سر جلوی ما خم کنند. خدا رو شکر! اگر به خاطر خون و از خودگذشتگی شیعه‌های قبلی نبود ما هم الان وضع اسفناک شیعیان زمان بنی امیه  و عباسیها و... رو داشتیم. خدا رو صد هزار مرتبه شکر.

گویندگی و صداسازی هم واقعا خیلی خوب بود فقط یه ایراد داشت که یه جا صدای چَه چَه زن استفاده شده بود!!  (آخر بخش ۳۸)، و روان و تقریبا بدون غلط بود میگم تقریبا چون قُرطبه درسته نه قَرطبه! منظور همون شهر کوردوبای فعلی (Córdoba) در اسپانیا هست. ولی در کل استفاده از چند گوینده برای شخصیتهای مختلف و صداسازیها باعث میشه حس دیدن یک سریال تاریخی زیبا به آدم دست بده. این کتاب جزء معدود کتابهای صوتی هست که واقعا حرفه‌ای کار شده و البته که به شخصیتهای خود کتاب به خوبی پرداخته شده تک تکشون عالی کار شدن.
و جایزه بانمکترین شخصیت کتاب هم به نظرم میرسه به ثقیف! صدای گویندش هم مثل بقیه شخصیتها عالی و به جا انتخاب شده طوری که همین شخصیت باعث میشه از شنیدن کتاب اصلا خسته نشید
فلذا این کتابو پیشنهاد میکنم.



بریده‌ای از کتاب که فقط جملاتی از قصیده‌ی طولانی جناب دِعبِل هم هست و وزن و آهنگ نداشتن قصیده به خاطر ترجمه‌ای بودنش هست اگر اشتباه نکنم اصلش عربی هست و بر اساس کتاب، جناب دعبل گزیده‌ای از قصید‌شو جلوی امام ع میخواند: «...کسانیکه اگر در نماز به نام ایشان با خدا مناجات نکنیم نمازمان پذیرفته نخواهد بود، 
کسانیکه در فقر و تنگدستی همواره بخشنده و مهمان نوازند،
و به خاطر برکت و نیکی‌هایشان از شرافت برخوردارند،
آنان دست یاریشان را حتی به سوی کسانیکه ستمشان کرده‌اند دراز می‌کنند،
و دستشان را از انتقام‌جویی کوتاه می‌دارند.
(امام ع کف دو دست را بهم فشردند و فرمودند آری به خدا کوتاه می‌دارد.)
و از مردم کسانیند که حسود و دروغگو و کینه‌توزند،
چگونه پیامبر ص و خاندانش را دوست دارند،
درحالیکه آنها را در مصیبت‌های سوزان رها کردند،
قومی منافق که با زبان ملاطفت کردند و دلهایشان مملو از کینه بود،
خداوند قبری را که در مدینه است با باران رحمتش سیراب کند،
و برکتو امنیت دهد تا خورشید میتابد و ستارگان نورافشانی میکنند خداوند پیامبرش را مشمول سلام خود کند و بر او درود فرستد،
و قبرهایی را که در کوفه و طیبه و فخ قرار دارد
و قبرهایی را کنار فرات در سرزمین کربلا که ساکنانش در آن سرزمین گسترده و هموار،
 تشنه لب کشته شده‌اند که ایکاش من نیز همراه ایشان جان می‌سپردم ،
دختران ابن زیاد در قصرها در راحتی و امنیت به سرمیبرند و اسیران آل پیامبر ص در بیابانها سرگردانند،
ای فاطمه اگر حسین ع را درحالی میدیدی که نزدیک شط فرات بر خاک افتاده و تشنه لب جان داده به صورت میزدی و اشک میریختی،
ای فاطمه ای دخت بهترین برخیز و بر ستارگانی که در سرزمینی خشک بی‌حاصل بر زمین افتاده‌اند مویه کن... .»
        

2

جوان

جوان

1402/3/4

          دعبل و زلفا داستانی از یک گوشه‌ی تاریخ بود که شاید زیاد در موردش شنیده بودم ولی از این منظر ندیده بودمش.
زندگی شاعر اهل بیت که در زمان امام کاظم و امام رضا زندگی میکرده و آرزو داشته شعری برای ائمه بگه و این آرزو در زمان امام رضا برآورده میشه و دعبل این شعر رو تقدیم امام رضا میکنه.
داستان زندگی دعبل و اتفاقاتی که براش افتاد به ویژه عشقش نسبت به زلفا دوست داشتنی بود.
متن شیرینی داشت.
روایت‌هایی که قبلا شنیده بودم به صورت منسجم‌تری به صورت داستانی اینجا اومده بود.
لحظه‌ای که دعبل امام رو دید و لحظه‌ی شفا گرفتن چشمان زلفا اوج داستان بود و از خوندنشون هم لذت بردم و هم گوشه‌ی چشمام تر شد.
امامانمون در عین مظلومیت بسیار قدرتمند و با نفوذ بودند، این رو ویژه تو داستان ابن یقطین دیدم.

اگر متن شعرهای دعبل به عربی تو کتاب پیوست میخورد خیلی قشنگتر میشد.
قطعا اشعارش خوندنی هستند هرچند عربی خوب ندونم.

امروز حنانه خوب خوابید و من همه کارهارو گذاشتم کنار و نشستم این کتاب رو خوندم و تمومش کردم... حیف بود اگر خوندنش طولانی میشد.

همین.
        

23