معرفی کتاب ناطور دشت اثر جی. دی. سلینجر مترجم رضا ستوده

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
61
خواندهام
1,606
خواهم خواند
474
نسخههای دیگر
نمایش همهتوضیحات
این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
هولدن کالفیلد، قهرمان رمان ناطور دشت، بیگانه ای است از جنس بیگانگان جهان، جوانی جسور و جستجوگر که حدیث جستجو و جستجوگر را به تصویر می کشد. هولدن که به تعبیر خالقش، از جهان ((عوضی)) جهانی به وسعت زمین، گریزان است و به جهان ((قشنگ)) جهانی محدود با مردمانی به ناگزیر قربانی، تعلق دارد، همراه با همراهان انگشت شمارش در پی مفهوم زندگی، سرگردانی را مکرر می کند و از یاسی به یاسی دیگر فرو می آید. جی دی سلینجر که هر یک از آثارش حادثه ای در ادبیات خوانده می شود، از مطرح ترین و تاثیرگذارترین نویسندگان معاصر آمریکاست. شهرت گریز است. کم سخن می گوید. بسیار می نویسد و به ندرت منتشر می کند.
داستان رئال لیست برترین رمان های ادبیات نوجوان ادبیات نوجوان دهه 1950 میلادی سیاههی صدتایی رمان (انتخابهای رضا امیرخانی) ادبیات داستانی فهرست برترین کتاب های اگزیستانسیالیسم محبوبترین کتابها صد رمان برتر مدرن لایبرری به انتخاب مخاطبین برترین رمان های انگلیسی گاردین فهرست برترین رمان ها درباره زندگی دانشگاهی ادبیات جهان 1001 رمانی که باید قبل از مرگ بخوانید فهرست برترین رمان ها در بریتانیا صد کتاب قرن لوموند برگزیده هفته کتاب ۱۴۰۰ فهرست برترین رمان های نخست ادبیات آمریکا جریان سیال ذهن پرفروش ترین کتاب های دنیا کتاب هایی که باید خوانده باشید پرفروش ترین کتاب ها ادبیات اگزیستانسیالیسم ادبیات کلاسیک کتاب نوجوان پرفروش های ایران کتاب رمان های پیشنهادی بیل گیتس
بریدۀ کتابهای مرتبط به ناطور دشت
نمایش همهپستهای مرتبط به ناطور دشت
یادداشتها
1400/8/26
این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
جروم دیوید سلینجر یا آن طور که معروف است، جی دی سلینجر نویسندهی آمریکایی ست که با اولین اثر خود – ناتور دشت – به شهرت رسید. ناتور دشت داستان هولدن کالفید 16-17 ساله است که با هیچ چیر کنار نمیآید، یک جا بند نمیشود و مدام در تکاپویی درونی ست. قصه از اخراج هولدن از مدرسه شروع میشود. هولدن طی دوران تحصیلش هیچ گاه نتوانسته برای مدتی طولانی در یک مدرسه باشد؛ این موضوع والدینش را کلافه کرده و او که نوجوانی غد است و به این مسئله آگاه، خبر اخراجش را مخفی میکند. در طول داستان با هولدن خیابانهای نیویورک را قدم میزنیم و شریک درگیریهای او با خودش میشویم. ناتور دشت را میتوان اقسام منسجم و به هم وصلشدهی مونولوگهای شخصیت اصلی نامید. هولدن کالفید با وجود سن کمش، نگاهی دقیق و سیاه به پدیدههای اطراف دارد. مدام در حال تجزیه و تحلیل رفتار بقیه است و همه را حقهباز مینامد؛ هماتاقیهای دبیرستانش، دوستدختر سابقش، معلمش، حتی یک آدم ساده را فقط به خاطر مهارت نوازندگیاش حقهباز میداند چون مهارت داشتن را شروع غرور میبیند. پیدا ست که بخش اعظم این نگاه افراطی حاصل کشمکشهای برههی بلوغ او ست. سیر کتاب به گونهای ست که تا پایان ماجرا متوجه تغییر نگرش هولدن میشویم. گویی او در میان واگویههایش قد میکشد و تکههای حقیقت را پیدا میکند. یکی از مهمترین ویژگیهای ادبیات سلینجر بیپردگی آن است. او از راه دادن فحش و بد و بیراه به آثارش ابایی ندارد چنان که ناتور دشت در مناطقی از آمریکا بهعنوان کتاب «نامناسب» و «غیر اخلاقی» شمرده شده و در فهرست کتابهای ممنوعهی دههی ۱۹۹۰ قرار گرفته. به طور کلی سلینجر آدم صریحی ست، نه فقط در نوشتهها که در زندگی شخصیاش. گفته میشود دور خانهاش حصار بلندی کشیده بود و وقتی طرفداری از سر کنجکاوی به سراغش میرفت با تفنگ دولول تهدید میشد! :) ناتور دشت را اولین بار در پانزده سالگی خواندم. شاید لازم باشد برای بار سوم به آن برگردم و این بار با داستان دیگری مواجه شوم. +همهش مجسم میکنم چند تا بچه کوچیک دارن تو یه دشت بزرگ بازی می کنن. هزار هزار بچهی کوچیک؛ و هیشکی هم اونجا نیست. منظورم آدم بزرگه. غیر من، منم لبه یه پرتگاه خطرناک وایسادهم و باید هر کسی رو که میآد طرف پرتگاه بگیرم. یعنی اگه یکی داره می دوئه و نمی دونه داره کجا میره من یه دفه پیدام میشه و میگیرمش. تمام روز کارم همینه؛ ناتور دشتم. میدونم مضحکه ولی فقط دوس دارم همین کارو بکنم. با این که میدونم این کار مضحکه! 4
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.