معرفی کتاب بینوایان اثر ویکتور هوگو مترجم حسینقلی مستعان
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
32
خواندهام
687
خواهم خواند
201
نسخههای دیگر
نمایش همهتوضیحات
سومین بخش رمان بینوایان با عنوان "ماریوس"، خواننده را به جهان درونی سه چهره ی داستانی تازه درمی آورد که اندکی بعد در این اثر، جایگاهی مهم می یابند. اولی "گاوروش"، همان پسر تناردیه ی مسافرخانه دار است که پدر رهایش کرده است. چهره ی بعدی "موسیو ژیلنورمان" ـ بورژوای نودساله ی هوادار رژیم سابق ـ است. این مرد به رغم نفرت از بوناپارت اجازه داده تا دختر دومش با سرهنگ "پونمرسی"، یکی از بارون های امپراتوری که بعدها در واترلو جان می سپارد، ازدواج کند. این دختر پس از شوهر زنده نمانده و از پیوند وی و شوهرش پسری با نام "ماریوس" به جای می ماند. "ماریوس" سومین چهره ی داستان ـ ضمن تحصیل در دانشکده ی حقوق، با گروهی از دانشجویان جمهوری خواه مناسباتی پیدا می کند؛ دانشجویان که شیفته ی دموکراسی باستانی و منتظر فرصتی هستند تا به صورت انقلابیون فعال، عرض وجود نمایند. اما وی در پی تصادفی شگفت پی می برد که پدرش، بارون پونمرسی، نمرده است و در نورماندی زیست می کند و اگر نخواسته است فرزندش را ببیند از این رو بوده است که ژیلنورمان، پدربزرگ ماریوس، نوه اش را از ارث محروم نسازد ،اما ماریوس زمانی پدرش را بازمی یابد که وی در بستر مرگ است و در برابر جسد پدر، سوگند یاد می کند که به آرمان او وفادار بماند. از طرفی تناردیه و همسرش که ورشکست و نیمه راهزن شده اند، موفق می شوند که مردی با نام "موسیو لوبلان" را به دام اندازند. دیری نمی گذرد که در این مرد، تجسدی از ژان والژان مشاهده می شود. این مرد اکنون در آرامش با کوزت، که همه او را دخترش می پندارند، به سر می برد. تناردیه ها پی برده اند که این مرد پیش از هرچیزی علاقه مند به حفظ راز زندگی خویش است. لوبلان از سر رحم و غم خواری می کوشد تا آنان را یاری دهد بی آنکه بداند با چه کسانی سروکار دارد. تناردیه در شرف آن است که وی را به شناعت تهدید کند و چون او تسلیم نمی شود شکنجه دادنش را تدارک می بیند. در این هنگام، ماریوس، همسایه ی دیوار به دیوار تناردیه ها، که با استراق سمع، مکالمه ی وحشت زای تناردیه و همسرش را درباره ی لوبلان شنیده است، برای خبر کردن پلیس، که همان ژاور باشد، اقدام می کند. تناردیه و همسرش دستگیر می شوند اما ژان والژان با فرار ناپدید می شود، زیرا نمی خواهد به بازجویی کشیده شود. عشق ماریوس به کزت و مرگ ژان والژان در انتهای رمان، از دیگر حوادث داستان به شمار می آید.
بریدۀ کتابهای مرتبط به بینوایان
نمایش همهلیستهای مرتبط به بینوایان
پستهای مرتبط به بینوایان
یادداشتها