معرفی کتاب هکوب اثر اوریپید مترجم غلامرضا شهبازی

هکوب

هکوب

اوریپید و 1 نفر دیگر
5.0
11 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

12

خواهم خواند

12

ناشر
بیدگل
شابک
9786223131325
تعداد صفحات
84
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        |      اودیسئوس، سخنم را بشنو! آنان که می‌توانند قدرت را به کار گیرند نباید آن را به‌خطا به کار برند و آنان که نیک‌بخت‌اند نباید بر این باور باشند که نیک‌بختی تا ابد با ایشان است. مرا بنگر، اودیسئوس! روزگاری، من بزرگ بودم اما تنها یک روزْ تمامیِ آن را دگرگون کرده است. تنها یک روز تمامیِ نیک‌بختی‌ام را از من گرفته است.

(بخشی از نمایشنامۀ هکوب)

|      خشونتِ تباه‌کنندۀ جنگ، از دست دادنِ جایگاه اجتماعی و اقتصادی، و شکست پیاپی در دستیابی به عدالت، افرادی را که پیش از این متمدن بوده‌اند بدل به تروریست و آدمکش می‌کند. هکوب، نمایشنامۀ گزندۀ اوریپید به این دگرگونی می‌پردازد.

(بخشی از پی‌گفتار کتاب)

|      اوریپید یکی از سه تراژدی‌نویس مهم عصر زرین درام یونان است که منتقدان قدیم و جدید او را درام‌پردازی سنت‌شکن، نوآور و نامتعارف می‌دانند. او در یکی از سال‌های دهۀ 480 پیش از میلاد در بخش شرقی آتن زاده شد. اطلاعات کمی از زندگی اوریپید در دست است. نخستین نمایشنامۀ او یک سال پس از مرگ آیسخولوس در سال 455 بر صحنه رفت و در مسابقات تئاتریِ دیونیزیای شهر آتن به مقام سوم رسید. نخستین دستاورد بزرگ اوریپید در سال 441 با کسب مقام نخست این رقابت‌ها حاصل شد. می‌گویند او بیش از 90 نمایشنامه نوشته که امروزه 19 مورد از این آثار بر جا مانده است. آخرین باری که در آتن به رقابت پرداخت، در سال 408، با نمایشنامۀ اورستس بود. سپس به مقدونیه و دربار آرخِلائوس رفت و نمایشنامه‌ای به نام این پادشاه نوشت. اوریپید در سال 406، حین نگارش نمایشنامۀ کاهنه‌های باکوس، در مقدونیه درگذشت.
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

15 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به هکوب

یادداشت‌ها

dream.m

dream.m

1404/4/22

          وقتی آثار تراژدی‌نویسان یونان باستان را می‌خوانیم، زنان را اغلب در حاشیه می‌بینیم، سایه‌هایی زیبا یا روح هایی اهریمنی، که اغلب نقششان پایان می‌پذیرد پیش از آن‌که آغاز شود. آخیلیوس، با تمام عظمتش، زنان را بیشتر به صورت عناصر تزئینی یا قربانیان بی‌صدای تقدیر تصویر می‌کند (در آگاممنون، کلوتایمنسترا تنها از دل خون شوهرش می‌تواند صدایی پیدا کند). در آثار سوفوکل، حتی آنتیگونه، که آن‌همه قدرتمند بود، باز در چهارچوب اخلاقی مردانه گرفتار است و تراژدی‌اش بیشتر جنبه اطاعت دارد تا عصیان.
اما اوریپید با زنان تروا و هکوب، چهارچوب ها را می‌شکند. او صحنه را نه فقط به زنان می‌دهد، که جهان‌بینی اثر را از درون، زنانه می‌سازد. زنان تروا، کاملا بدون قهرمانان مرد، فقط با بازماندگان زن روایت می‌شود؛ صحنه‌ای که در آن هکوب، آندرومک و کاساندرا، نه تماشاگر وقایع، که رقم‌زنندگان آن‌اند. آن‌ها تاریخ را از جایگاهی که تاریخ‌نگاران مرد انکار کرده‌اند بازگو می‌کنند.

درحقیقت نقطه‌ اوج جسارت اوریپید در هکوب است. زنی که در دیگر تراژدی‌ها می‌بایست تا پایان داستان فقط بگرید، در اینجا برخاسته، طرح انتقام می‌چیند و عدالت را نه با قانون یا خدایان، که با اراده‌ شخصی‌اش اجرا می‌کند. چنین سطحی از عملگرایی زنانه، نه در آثار آخیلیوس و نه در تراژدی‌های سوفوکل دیده نمی‌شود. حتی مدئا، زن دیگری در آثار خود اوریپید، اگرچه می‌کُشد، اما خشمش همچنان آلوده به طرد عشقی است؛ هکوب اما با عقل، خشم را هدایت می‌کند، و این عقلانیت، عاطفی، هولناک و باشکوه است.

اوریپید، برخلاف هم‌عصرانش، زن را فقط تزئینی نمی‌بیند؛ بلکه انسانی با حق انتخاب، با وجدان، با صدایی که می‌تواند هم بگرید، هم فریاد بزند، و اگر لازم باشد، حکم صادر کند می‌بیند. 
در ادبیات مردانه‌ عصر او، زن یا مفعول بود، یا دیو صفت. اما در هکوب و زنان تروا، زن، راوی است، متهم است، قاضی است، و قربانی‌ای است که دیگر حاضر نیست بیش‌از‌این در قربانگاه بماند.

خواندن این دو نمایشنامه، آن هم در دل سنتی که زنان را خاموش می‌خواست، گویی تماشای فروپاشی یک امپراتوری ذهنی‌ است و این کار را تنها اوریپید تواتست انجام دهد. آنهم نه به زبان خطابه، بلکه به زبان درد. نه برای ما، بلکه علیه ما. و این، بعقیده من بزرگ‌ترین کنش فمینیستی ادبیات کلاسیک است.
..................
پیشنهاد میکنم اول زنان تروا از اوریپید رو بخونید بعد هکوب رو ، چون مکمل همدیگه محسوب میشن 

ششمین کتاب از همخوانی هفت‌روز‌هفت‌نمایشنامه
        

3

          دوباره اینجاییم 
ما و جنگ پایان ناپذیر تروا در ادبیات نمایشی یونان باستان
اینبار هم تراژدی دیگری از اوریپید با موضوع جنگ تروا
همونطوری که قبلا هم در یادداشت های مربوط به تراژدی های اوریپید گفتم ، جنگ تروا در آثار اوریپید ، نشانه و کنایه ای به جنگ ها پلوپنزی در قرن پنجم پیش از میلاده 

داستان ، روایت پس از فتح ترواست ... آگاممنون و یارانش در حال بازگشت به یونان هستند که باز هم باد موافق وزیده نمیشه . انگار دوباره باید کسی قربانی بشه... اما اینبار خدایان خواهان قربانی دختر آگاممنون نیستند بلکه آشیل دلاور یونانی که در جنگ کشته شده ، برای بزرگداشت خودش ، خواهان قربانی دختر هکوب ملکه سابق ترواس...
همه چیز به این جنگ برمیگرده...
یکی از غمبار ترین سرگذشت های تراژدی ها مربوط به هکوبه... هکوبی که پسرش رو هم از دست داده ، شهر و شوهرش رو از دست داده و حالا باید دخترش هم قربانی بشه...
تراژدی هکوب اینقدر تاثیرگذار و غم باره که در هملت شکسپیر و کمدی الهی دانته هم از این تراژدی یاد میشه.
ترجمه بسیار روون و سلیس و قابل فهم و زیباست. موخره کتاب هم درباره اجراهای این نمایشنامه در تاریخ از یونان باستان تا به امروز هم قابل توجه و خوندنی یه...
کتاب کم حجم و سهل خوانه و در یک و در بدبینانه ترین حالت در دو نشست میشه خوند و لذت برد.

با این اثر ، تقریبا همه تراژدی های یونان باستان رو خوندم و مونده کمدی ها...
        

16

          
**چه عجیب است که انسان همیشه یکسان و تغییرناپذیر است؛
بد هیچ‌گاه جز بد نخواهد کرد و نیک نیز همیشه نیک خواهد ماند. این تفاوت میان نیک و بد در چیست؟ موروثی است یا نتیجه‌ی تربیت؟**

هر بار که یکی از تراژدی‌های یونان را می‌خوانم، فکر می‌کنم همین اثر زیباترین است؛ اما با خواندن نمایشنامه‌ی بعدی درمی‌یابم که هر کدام زیبایی خاص خود را دارند.

در تراژدی‌های اوریپید، مرز باریکی میان عدالت و انتقام وجود دارد که استادانه به تصویر کشیده شده‌اند؛ فارغ از این‌که این عدالت‌خواهی درست یا نادرست باشد یا در پایان پیامدی مثبت یا منفی داشته باشد.
در چند نمایشنامه‌ی اخیر دیدیم هرجا بی‌عدالتی رخ داد و شخصیت‌ها در شرایط بحرانی قرار گرفتند، خود به اجرای عدالت برمی‌خیزند و در این مسیر ارزش‌های اخلاقی و انسانی دگرگون می‌شود؛ نمونه‌اش «الکترا»، «مده‌آ» و «اورستس».
آنچه در همه‌ی این آثار بیش از همه توجه مرا به خود جلب کرده است این پرسش‌هاست که آیا انتقام همیشه راهگشا است؟
 آیا زخم‌های روانی و اجتماعی با انتقام درمان می‌شوند؟
 ظرفیت انسان‌ها برای تحمل خشم،ظلم و بی‌عدالتی واقعاً تا کجاست؟

نکته‌ی برجسته‌ای که در آثار اوریپید دوست دارم این است که زنان در آن‌ها منفعل نیستند. در این تراژدی نیز، هکوب شخصیتی سخنور و استدلال‌گر دارد که با قدرت بیانش هم احساساتش را بیان می‌کند و هم با افکار و عقایدش بر دیگران اثر می‌گذارد، هرچند در انتها نتیجه‌ی مطلوبی به دست نمی‌آورد....
        

15

          🟤📖نمایشنامه‌ی «هکوب»،یکی دیگه از آثار اوریپید، نویسنده و شاعر اهل آتن دریونان 🇬🇷 هستش. این کتاب هم مثل آندروماک، هلن،ویا مده‌آ به مصائب ومشکلات زنان می‌پردازه داستان هکوب همسر پریام پادشاه ترواست،اینجا همه چیز حول هکوبه یکی از شخصیت‌های اساطیر یونان در طول جنگ تروا و مصائبی که از سر می‌گذرونه روایت میشه
⚜️درسته که اوریپید تراژدی‌نویس دوست داشتنی این نمایشنامه رو برای دوران خودش دریونان باستان نوشته قصه‌ی جنایات فجیعی که درحق اسرا میشه ولی براي مخاطبان امروزي هم‌آشنا و ملموسه و «هکوب» رو در واکنش به مسائل و مصائب زمانه‌اش نوشته اما وقتي همین الان و پس از اين‌همه که از خلق اين نمايشنامه مي‌گذره هنوزم تازگی داره و خيال مي‌کنيم که نويسنده نه زمانه خود که انسانهایی که درطول سالها از جنگ بین کشورها آسیب دیدن ودرواقع ما انسانهاي امروز و اين زمانه رو هم خطاب قرار داده
📝 چکیده تراژدی «هکوب»:تروا از يونان شکست خورده و يونانيان با شکست‌خوردگان نه در چارچوب قانون و براساس ارزش‌هاي انسانی و اخلاقي بلکه با بي‌عدالتي وبی‌رحمی وقساوت رفتار میکنن.داستان نمايشنامه «هکوب» در  زمانه‌ پس از فتح تروا اتفاق مي‌افته؛ در زمانه بعداز جنگ و آشوب  اوريپيد در  «هکوب» هم، مثل آندروماک(همسر هکتور) درباره یکی از افراد خانواده پریام صحبت میکنه مادر هکتور ملکه سابق ترواست، که در دست يونانيان اسير و توسط اونها به‌ بردگي گرفته شده ؛ هکوب زني قرباني ظلم و بي‌عدالتيه زني داغ‌دارِ فرزندانش دختر و پسرش که همه رو کشتن زني عزادار،که تنها اومدبدش پسرکوچیکش هست که اونرو قبلاً از تروا خارج کرده بودن ولی هکوب حالا خشمگين و تشنه انتقام شده چون اول مي‌بينيم که يونانيان يکي از دختران هکوب، پوليکسِنِه، رو، به‌عنوان قرباني، سرِ قبرِ آشيل به قتل مي‌رسونن بي‌آنکه به درخواست‌هاي هکوب براي نجات دخترش توجه کنن(که چرا؟باز هم باد موافق برای کشتی ها وجود نداره وآشیل به خوابشون اومده ودرخواست قربانی کردن پولیکینه رو داره!!!مثل مسیررفت که اوژنی رو برای وزش باد موافق قربانی کردن) 
⚜️و بعد هکوب متوجه میشه که پسرش، پوليدروس، را هم ناجوانمردانه کُشته شده درحالي‌که هکوب فکر میکرده حداقل این پسرش جای امنیه  و جونش در خطر نيست چون پوليدروس، قبل از اينکه تروا با خاک يکسان بشه توسط پدرش، پِريام(زمانی که پريام هنوز پادشاه تروا بود )، با زَرِ فراوان به نزد پُليمِستُر، پادشاه تراکيه، فرستاده شده  اما پليمستر ناجوانمرد ، که با پريام دوست بوده، پس از شکست تروا، به اين دوستي خيانت مي‌کنه و پوليدروس روبه طمع اموالش میکشه 
 و اين سرآغاز شعله‌ور شدن خشمِ هکوبه.آتش انتقام چنان در وجودش شعله‌ور میشه که حتی غم قربانی شدن دخترش رو فراموش میکنه. هکوب، پس از مواجهه با جسد پسرش، به اوج خشم و نوميدي مي‌رسه و خون جلوي چشماش رو مي‌گيره و خشمگين از بي‌عدالتي، دست به انتقام و مقابله‌به‌مثل مي‌زنه وحتی فجیع‌تر که به فرزندان بی گناه پلیمستر هم رحم نمیکنه 
📝پلیمستر دو عمل نابخشودنی انجام میده اولیش «مهمان کشی» میکنه عملی رو انجام میده که در نظر نه فقط یونیان بلکه همه مردم جهان نکوهش میشه وخیانت در امانت دوستش که بهش اعتماد کرده وبعدیش بی تفاوتی به مراسم تدفین و حرمت مردگان⚰️ که خیلی  برای یونیان اهمیت داشته 
⚜️اوريپيد در نمايشنامه«هکوب» تراژدي‌اي درباب مصائب جنگ، بي‌عدالتي، عصيان و خشونت خلق کرده ؛ تراژدي‌اي که هنوز هم در جاي‌جاي جهان مصداق داره  زنان و فراتر از اون همه انسان‌هاي داغدارِ جنگ و ظلم و بي‌عدالتي، اعم از زن و مرد وکودک تاوان بی فکری وعطش حکومت وقدرتِ فرمانروایان رو میدن
✔️هکوب رو باهمه‌ی غمی که داشت خیلی دوس داشتم،بیشتر غمش مربوط به قربانی شدن دختر هکوب بود،ولی بسیار جذاب با دیالوگهای زیبا داستان زنی رو که از اوج عزت وشکوه به بردگی برده شده رو روایت کرد.
ترجمه  ونثر کتاب هم روون وخوب بود.
        

68