بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

جزیره

جزیره

جزیره

روبر مرل و 1 نفر دیگر
4.2
8 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

7

خواهم خواند

14

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

لیست‌های مرتبط به جزیره

یادداشت‌های مرتبط به جزیره

            خب تموم شد.
همه‌ش فکر می‌کردم که از این کتاب‌هاییه که همه‌ش توصیفه و یه داستان ساده و کوتاه دارن و خسته کننده‌ن و دست و دلم به خوندنش نمی‌رفت، اما وقتی شروع کردم بخونم دیدم از اون کتاب‌هاییه که همه‌ش توصیفه و یه داستان ساده داره، اما وای از هیجانی که بهم می‌داد خوندنش!

چه توووووصیف‌هایی! چه توصیف‌هایی!
ببینید:
ئی‌تی‌هاتو تنها زن تاهیتیایی بود که پاهای بلندی نداشت، بلکه درشتی مختصر اعضایش که با باریکی فوق‌العاده‌ی کمرش جبران می‌شد، به قسمت تحتانی تنش حالتی گرد و فشرده می‌داد که با تامل به نظر خوشایند می‌آمد. بالاتنه‌اش پر بود و سرش به شدت ریز، گویی که آفریدگار پس از آنکه با گشاده‌دستی بسیار بالاتنه‌اش را به پایان رسانید، در قالب زدن سرش ناگزیر به صرفه‌جویی شده بود...

داستان کتاب درباره‌ی یک گروه بریتانیاییه که همراه یک گروه بومی سیاه‌پوست به یه جزیره‌ی خالی از سکنه می‌رن. راوی داستان سوم شخص محدود به ذهن یک شخصیت (پرسل)، هرچند گاهی از دل بعضی شخصیت‌های دیگه هم جملاتی رو گفته، اما شما همراه پرسل غافلگیر می‌شید، نگران می‌شید، یخ می‌کنید، عاشق می‌شید، خسته و کلافه می‌شید، می‌ترسید و شک می‌کنید.

داستان، داستان بهائیه که ممکنه آدم مجبور بشه برای ایستادن سر اعتقاداتش پرداخت کنه... و من چقدر دلم می‌خواد الان با یک نفر که کتاب رو خونده، درباره‌ی این که تصمیم پرسل درست بود یا نه، صحبت کنم.

این کتاب دوست خوبی بود برای من. خوشحالم که توی راه مطالعه‌م قرار گرفت. :)
          
            انسان برای آویختن به ریسمان زندگی، چه عذاب‌هایی که به خود نمی‌دهد!

پیش از هر حرفی اعتراف می‌کنم با این‌که قلعه‌ مالویل، ششمین کتاب محبوبم بود اما جزیره جایش را در قلبم گرفت.

گفتار اندر توصیف جزیره
رمانی‌ست شیرین، خواندنی و میخ‌کوب کننده، با متنی روان و بی‌آلایش به قلم یکی از برترین و  قهارترین داستان‌نویس‌های جهان.
هسته‌ی داستان جزیره، یک واقعه‌ی تاریخی‌ست، اما مرل مورخ نیست و برای نوشتن داستانش به تخیلات خود پناه برده، پس جزیره زاده‌ی تخیلات مرل است و دنبال قاتل بروسلی نباشید.
قصد ورود به داستان را ندارم، اما یک کشتی نیروی دریایی بریتانیا در آب‌های آزاد در حال حرکت است. این کشتی نظامی متشکل است از انواع خدمه، نیروی نظامی و ناخدا که به شدت سلسله مراتب در آن رعایت می‌شود و هیچ‌کس حق اضافه کاری ندارد. تا این‌که اتفاقی رخ می‌دهد،‌که این اتفاق ضمن برهم زدن نظم کشتی، منجر به شورشی می‌گردد که این شورش سرآِغاز همه‌ی ماجراهاست.

گفتار اندر ستایش نویسنده
روبر مرل را داستان‌نویسی قهار خطاب کردم، اما تمام هنر مرل به داستان‌نویسی معطوف نیست. مرل انسان‌ها را خوب می‌شناسد، پیرو مکتب کانت است و در نتیجه فلسفه خوانده، و در داستان‌هایش دائما به دنبال سنجیدن رفتار شخصیت‌هایش در شرایط و موقعیت‌های مختلف است. در «مرگ کسب و کار من است»، «قلعه مالویل»، «سیزیف و مرگ» و حالا در «جزیره» او فقط داستان نمی‌نویسد بلکه شخصیت‌هایش را عریان و برای قضاوت در موقعیت‌های مختلف مهیا می‌کند.
نمی‌شود داستانی به قلم مرل خواند و از آن لذت نبرد. خوشبختانه «قلعه مالویل» و «جزیره»‌ توسط اساتید «محمد قاضی»‌و «فرهاد غبرائی»‌ ترجمه شده و «مرگ کسب و کار من است»‌ درسته که نقدهایی به ترجمه‌ی شاملو داشتم اما او نیز متنی روان ارائه کرده بود، البته شاید مترجم‌های خوش‌نام و کاردرستی که نام‌ بردم، در این مورد کار سختی نداشته‌اند، چون اساسا قلم مرل شیوا و جذاب است.

شباهت‌ها با قلعه مالویل
یک‌سری المان‌ها و موضوعات در دو داستان وجود دارند، که نمایانگر افکار و دغدغه‌های مرل است، اعم از: زندگی اشتراکی، دموکراسی، جنگیدن بر سر زن، بقا، چنگ زدن به ریسمان زندگی، قتل نفس، مذهب، نژاد برتر، تشکیل گروه و ... که مرل با استفاده از این موارد به تخلیات خود شاخ و برگ می‌دهد و سپس همانند یک خالق از بالا به شخصیتی که خلق کرده نظارت می‌کند. فرقی ندارد پرسل باشد یا امانوئل، هدف یکسان است... باید انسان را سنجید و دنبال جواب برای سوالات بود:
انسانیت چیست؟
رفتار درست و غلط و مرز بین این دو چیست؟
آیا قتل و سایر جرم‌ها برای اهداف مطلوب، انسانی‌ست؟
اگر در شرایط سخت قرار بگیریم، انسانیت این است که به خود و جامعه‌ی مورد علاقه‌مان بپردازیم و یا انسانیت یعنی همه در همه چیز برابرند؟
و یک چالش و نگرانی مرل بابت کمبود زن، فرض در جامعه‌ای ده مرد باقی مانده و چهار زن و یا ده زن باقی مانده و چهار مرد... انسانیت چه می‌گوید؟ آیا برای حفظ بقا باید پا به روی هرچه عرف و اخلاق گذاشت؟

نقل‌قول نامه
"قانون این است، کوچک‌ترها خوراک گنده‌ترها می‌شوند. گریه و زاری موردی ندارد، قانون است. فقط بهتر است که قوی‌تر باشی. همین."

"باور کنید بهتر است که آدم زن نداشته باشد، تا اینکه زنی را بدون رضایتش صاحب شود."

"گمان می‌کنید چون تفنگ دارید شکست ناپذیرید، اما اشتباه می‌کنید."

کارنامه
بدون هیج لطف و ارفاقی، ضمن درج پنج ستاره برای این کتاب، قرار دادنش در رده‌ی ششم تاپ تن کتاب‌های محبوبم(جای فعلیِ قلعه مالویل)، خواندنش را به تمام دوستانم پیشنهاد می‌کنم.

دانلود نامه
فایل‌ پی‌دی‌اف کتاب(متن کامل-چاپ دوم دهه‌ی هفتاد) که خودم داستان را با آن مطالعه نمودم را در کانال تلگرام آپلود نموده‌ام، در صورت نیاز می‌توانید آن‌را از لینک زیر دانلود نمایید:
https://t.me/reviewsbysoheil/484

دهم آذرماه یک‌هزار و چهارصد و یک
          
            انسان برای آویختن به ریسمان زندگی، چه عذاب‌هایی که به خود نمی‌دهد!

پیش از هر حرفی اعتراف می‌کنم با این‌که قلعه‌ مالویل، ششمین کتاب محبوبم بود اما جزیره جایش را در قلبم گرفت.

گفتار اندر توصیف جزیره
رمانی‌ست شیرین، خواندنی و میخ‌کوب کننده، با متنی روان و بی‌آلایش به قلم یکی از برترین و قهارترین داستان‌نویس‌های جهان.
هسته‌ی داستان جزیره، یک واقعه‌ی تاریخی‌ست، اما مرل مورخ نیست و برای نوشتن داستانش به تخیلات خود پناه برده، پس جزیره زاده‌ی تخیلات مرل است و دنبال قاتل بروسلی نباشید.
قصد ورود به داستان را ندارم، اما یک کشتی نیروی دریایی بریتانیا در آب‌های آزاد در حال حرکت است. این کشتی نظامی متشکل است از انواع خدمه، نیروی نظامی و ناخدا که به شدت سلسله مراتب در آن رعایت می‌شود و هیچ‌کس حق اضافه کاری ندارد. تا این‌که اتفاقی رخ می‌دهد،‌که این اتفاق ضمن برهم زدن نظم کشتی، منجر به شورشی می‌گردد که این شورش سرآِغاز همه‌ی ماجراهاست.

گفتار اندر ستایش نویسنده
روبر مرل را داستان‌نویسی قهار خطاب کردم، اما تمام هنر مرل به داستان‌نویسی معطوف نیست. مرل انسان‌ها را خوب می‌شناسد، پیرو مکتب کانت است و در نتیجه فلسفه خوانده، و در داستان‌هایش دائما به دنبال سنجیدن رفتار شخصیت‌هایش در شرایط و موقعیت‌های مختلف است. در «مرگ کسب و کار من است»، «قلعه مالویل»، «سیزیف و مرگ» و حالا در «جزیره» او فقط داستان نمی‌نویسد بلکه شخصیت‌هایش را عریان و برای قضاوت در موقعیت‌های مختلف مهیا می‌کند.
نمی‌شود داستانی به قلم مرل خواند و از آن لذت نبرد. خوشبختانه «قلعه مالویل» و «جزیره»‌ توسط اساتید «محمد قاضی»‌و «فرهاد غبرائی»‌ ترجمه شده و «مرگ کسب و کار من است»‌ درسته که نقدهایی به ترجمه‌ی شاملو داشتم اما او نیز متنی روان ارائه کرده بود، البته شاید مترجم‌های خوش‌نام و کاردرستی که نام‌ بردم، در این مورد کار سختی نداشته‌اند، چون اساسا قلم مرل شیوا و جذاب است.

شباهت‌ها با قلعه مالویل
یک‌سری المان‌ها و موضوعات در دو داستان وجود دارند، که نمایانگر افکار و دغدغه‌های مرل است، اعم از: زندگی اشتراکی، دموکراسی، جنگیدن بر سر زن، بقا، چنگ زدن به ریسمان زندگی، قتل نفس، مذهب، نژاد برتر، تشکیل گروه و ... که مرل با استفاده از این موارد به تخلیات خود شاخ و برگ می‌دهد و سپس همانند یک خالق از بالا به شخصیتی که خلق کرده نظارت می‌کند. فرقی ندارد پرسل باشد یا امانوئل، هدف یکسان است... باید انسان را سنجید و دنبال جواب برای سوالات بود:
انسانیت چیست؟
رفتار درست و غلط و مرز بین این دو چیست؟
آیا قتل و سایر جرم‌ها برای اهداف مطلوب، انسانی‌ست؟
اگر در شرایط سخت قرار بگیریم، انسانیت این است که به خود و جامعه‌ی مورد علاقه‌مان بپردازیم و یا انسانیت یعنی همه در همه چیز برابرند؟
و یک چالش و نگرانی مرل بابت کمبود زن، فرض در جامعه‌ای ده مرد باقی مانده و چهار زن و یا ده زن باقی مانده و چهار مرد... انسانیت چه می‌گوید؟ آیا برای حفظ بقا باید پا به روی هرچه عرف و اخلاق گذاشت؟

نقل‌قول نامه
"قانون این است، کوچک‌ترها خوراک گنده‌ترها می‌شوند. گریه و زاری موردی ندارد، قانون است. فقط بهتر است که قوی‌تر باشی. همین."

"باور کنید بهتر است که آدم زن نداشته باشد، تا اینکه زنی را بدون رضایتش صاحب شود."

"گمان می‌کنید چون تفنگ دارید شکست ناپذیرید، اما اشتباه می‌کنید."

کارنامه
بدون هیج لطف و ارفاقی، ضمن درج پنج ستاره برای این کتاب، قرار دادنش در رده‌ی ششم تاپ تن کتاب‌های محبوبم(جای فعلیِ قلعه مالویل)، خواندنش را به تمام دوستانم پیشنهاد می‌کنم.

دانلود نامه
فایل‌ پی‌دی‌اف کتاب(متن کامل-چاپ دوم دهه‌ی هفتاد) که خودم داستان را با آن مطالعه نمودم را در کانال تلگرام آپلود نموده‌ام، در صورت نیاز می‌توانید آن‌را از لینک زیر دانلود نمایید:
https://t.me/reviewsbysoheil/484

دهم آذرماه یک‌هزار و چهارصد و یک