معرفی کتاب جاذبه های میان ما (رمان) اثر بریتنی سی. چری مترجم منا اختیاری

جاذبه های میان ما (رمان)

جاذبه های میان ما (رمان)

بریتنی سی. چری و 2 نفر دیگر
3.7
26 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

46

خواهم خواند

17

ناشر
آموت
شابک
9786003840584
تعداد صفحات
372
تاریخ انتشار
1399/4/11

توضیحات

        من و گراهام راسل برای هم ساخته نشده بودیم. من تابع احساساتم بودم، او بی روح بود. من رؤیا می بافتم و او در کابوس زندگی می کرد. من گریه می کردم و او اشکی برای ریختن نداشت.گاهی با وجود قلب یخ زده و روح گریزپایش، لحظاتی را با هم تقسیم می کردیم. چشم هایمان درهم قفل می شد و رازهای همدیگر را می دیدیم. لحظاتی که او ترس های مرا می چشید و من هوایش را نفس می کشیدم. لحظاتی که هر دو تصور می کردیم عشق ورزیدن به دیگری چطور می توانست باشد.همان لحظه ها ما را از زمین جدا کرد و به پرواز درآورد، اما وقتی ضربه واقعیت بر تن مان نشست، جاذبه ما را پایین کشید.گراهام راسل مردی نبود که بداند چطور عاشقی کند، من هم زنی نبودم که عاشقی کردن را بلد باشم. با این حال اگر این شانس را داشتم که یک بار دیگر سقوط کنم، تا ابد با او سقوط می کردم.حتی اگر تقدیرمان این بود که به زمین سخت کوبیده شویم.بریتنی سی چری از لحظه تولد عاشق کلمات بوده است. او لیسانس تئاتر و نویسندگی خلاق دارد. عاشق فیلم نامه نویسی، بازیگری و رقصیدن (هرچند ناشیانه) است و معتقد است هرکسی باید سهمی از قهوه و چای داشته باشد. بریتنی همراه خانواده اش در میلواکی زندگی می کند و اوقات فراغتش را به بازی با حیوانات خانگی اش می گذراند.«هوای او»، «آب و هوای راکد»، «آتش میان های و لو» و «هنر روح» از دیگر کتاب های اوست.
      

لیست‌های مرتبط به جاذبه های میان ما (رمان)

یادداشت‌ها

          با خوندن کتابی که مفهوم عشق واقعی رو به این زیبایی به تصویر بکشه، معنا و وجود بی‌انتهای عشق، بخشش و امید رو، درحین اینکه داری از داستان لذت میبری، با جسم و روحت درک می‌کنی. زندگی بدون عشق سرده، و این عشق صرفا بین عاشق و معشوق نیست؛ عشق بین دوتا خواهر، عشق بین پدر و فرزند، عشق به زندگی، عاشق بودن و عشق ورزیدن به هیچ‌چیزی محدود نیست. 
"عشق. احساسی که انسان را به اوج می‌رساند و به زمین می‌کوبد. حسی که انسان را به شوق می‌آورد و قلبش را می‌سوزاند. آغاز و پایان هر ماجراجویی."
لابه‌لای تمام کلمات این کتاب یه درس از زندگی پنهان شده که اگه بخوام راجب همشون بنویسم، بنظرم پایانی براش وجود نداره.
پدر بودن، مادر بودن،‌ عشق و مهر والدین فقط به داشتن رابطه‌ی خونی نیست. "هرکس می‌توانست پدر باشد، اما یک مرد واقعی لازم بود تا بتواند پا پیش بگذارد و بابا باشد"
پذیرش تقدیر، سرنوشت و نتیجه‌ی تصمیماتی که تو هر مرحله از زندگی گرفتیم، میگیریم و خواهیم گرفت. "مکتوب. یعنی در این زندگی هر اتفاقی دلیلی داشت و جداً از این‌که چه‌قدر دردناک به‌نظر می‌رسید، دقیقاً همان‌طور رخ می‌داد که مقدر شده بود. تقدیر بعضی از داستان‌های عاشقانه این بود که ابدی باشند و بقیه فقط برای فصلی از کتاب."
جملات این کتاب بشدت زیبا و پر معنیان. از اون دسته کتابهایی که میدونم اگه نسخه چاپیش رو نزدیک خودم داشتم پر از علامتگذاری و یادداشت بود. من این کتاب رو بارها و بارها خواهم خوند و مثل اینکه دوباره تو دام نشر آموت عزیز:) افتادم و با سانسور‌ها و حذفیات و ویرایش‌های بی‌رحمانه‌ش، قراره در آینده کلی شگفت زده بشم، با این حال خیلی خیلی لذت بردم. پایانش خیلی خیلی شیرین و دوست‌داشتنی بود و من بازم، دلم خیلی برای خانواده‌ی راسل و لحظه‌های هرچند کوتاه، اما پر از عشق و لبخند و معنا، حسابی تنگ میشه.
و در آخر "هوا بالای سرم، زمین زیر پایم، آتش درونم، آب اطرافم، لاهوت ذات من می‌شوند.."
        

3

          از جهت حضور یک نوزاد در داستان جالب بود. هرچند فقط چهره جذاب و دوست داشتنی نوزاد رو نشون داده بود و واقع بینانه نبود.
داستان نوجوان بود شاید
شایدم نویسنده خیلی خوش خیال بوده و در عالم رویا داستان رو نوشته و توجهی به واقعیات دنیا نداشته.

و نمی‌دونم چرا همیشه یک پای ثابت داستان های عاشقانه، پول و ثروت هنگفت یکی از طرفینه! انگار عشق فقط با پول محقق میشه و رویاها فقط با پول واقعی میشن.

و واقعا دلم میسوزه برای مردم دنیا
که دچار بحران روابط خانوادگی و ناپایداری روابط و طلاق و فرار هستن. گویا عشق غربی معاصر فقط یکی دوسال نهایتا پنج سال تاریخ انقضا داره و بعدش از بین می‌ره و طرفین همدیگه رو رها میکنن. 
یک چیز اذیت کننده هم توی این کتاب اشاره به ازدواج رسمی دو دختر توسط کشیش و برگزاری مراسم عروسیه! البته توی ترجمه سعی کردن طوری پنهانش کنن ولی توی متن اصلی کاملا توضیح داده!
اندر معایب شراب و زوال عقل و آزار و اذیت‌های خانگی هم حرفهایی داره و باز این هم از نقاط خیلی تاریک تمدن معاصر هست متاسفانه.
        

5