معرفی کتاب الیور تویست اثر چارلز دیکنز مترجم مجید غلامی شاهدی

الیور تویست

الیور تویست

چارلز دیکنز و 1 نفر دیگر
4.2
57 نفر |
14 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

12

خوانده‌ام

152

خواهم خواند

79

شابک
9786008008125
تعداد صفحات
446
تاریخ انتشار
1396/9/20

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        آلیور تویست همه‌ی عناصر رمانی مدرن را دارد جز یکی: خودآگاهی. جهان برای آلیور یکسره نامفهوم و ناشناختنی است. آشفتگی و هیاهو و آشوب دنیای بیرون آینه‌ی سردرگمی درونی اوست.

نشانه‌های نبوغ دیکنز در آفرینش فضای داستانی و درون‌مایه و خلق شخصیت‌های پویا و ماندنی و نوآوری‌های سبکی آشکار است. نبوغ و خلاقیت دیکنز بیش از هر چیز در خلق شخصیت‌های زنده و ماندگار نمایان می‌شود. همه‌ی خواننده‌ها از سرزندگی و طبیعی بودن شخصیت‌ها در شگفت می‌مانند. هیچ نویسنده‌ای در هنر به تصویرکشیدن انسان‌‌ها در همان نگاه اول به پای دیکنز نمی‌رسد.

این رمان با زبانی طنز‌آمیز و گزنده روایت می‌شود که خاص دیکنز است و در زبان انگلیسی نظیر ندارد.

از آلیور تویست نمایش‌‌های متعدد و چند فیلم و مجموعه‌ی تلویزیونی ساخته شده است اما لذت تماشای هیچ‌یک از این‌ها با لذت خواندن آن برابری نمی‌کند.


      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به الیور تویست

نمایش همه
yegane

yegane

1404/4/4

بریدۀ کتاب

صفحۀ 325

چه کسی می‌تواند بگوید که صحنه‌های آرامش و سکون چگونه در ذهن ساکنان فرسوده از رنج در مکانهای بسته و پرسروصدا جای می‌گیرد و طراوت خود را به ژرفای دل‌های مرده‌شان می‌برد! مردمی که در خیابان‌های شلوغ محصور زندگی رنج‌باری داشته‌اند و هرگز به فکر تغییر آن نیفتاده‌اند، مردمی که عادت در واقع طبیعت ثانویشان شده است و کم و بیش عاشق هر آجر و سنگی شده‌اند که مرزهای باریک گردش‌های روزانه‌شان را می‌ساخت، حتی آن‌ها، که دست مرگ بالای سرشان است پیداست که سرانجام آرزو کرده‌اند که نگاهی کوتاه به چهره‌ی طبیعت بیندازند، و چنین می‌نماید که دور از صحنه‌های رنج‌ها و لذت‌های قدیم بی‌درنگ به هستی تازه‌ای پا گذاشته‌اند و روز به روز به نقطه‌ی آفتابی سبزی خزیده‌اند و همان منظره‌ی آسمان و تپه و دشت و آب زلال چنان یادهایی را در آن‌ها بیدار کرده که طعم خود بهشت زوال سریعشان را تسکین داده و با آرامش آفتاب در گورهاشان فرو رفته‌اند، آفتابی که غروبش را از پنجره‌ی اتاق تنهاشان همین چند ساعت پیش تماشا کرده‌اند و از برابر نگاه تار و ضعیفشان محو شده است! یادهایی که صحنه‌های آرام روستا بیدارشان می‌کند مال این دنیا نیست، و همچنین اندیشه‌ها و امیدهایش. تاثیر آرام آن‌ها شاید به ما بیاموزد که چگونه حلقه‌های گل تازه را برای گور آن‌هایی که دوستشان داشته‌ایم ببافیم: شاید اندیشه‌های ما را بپالاید و دشمنی و نفرت دیرینه را در پیش آن در هم بشکند؛ اما در زیر این همه در ذهن آن‌ها که کمترین پروای اندیشه را دارند آگاهی مبهم و نیم‌بندی از داشتن چنین احساساتی در زمانی بسیار دور در گذشته وجود دارد که اندیشه های خطیر گذشته‌های دور را فرا می‌خواند و غرور و دلبستگی به دنیا را در زیر آن خم می‌کند.

1

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

30 صفحه در روز

تعداد صفحه

15 صفحه در روز

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          به نام او

🔹الیور تویست دومین رمان چارلز دیکنز، نویسنده بزرگ انگلیسی‌زبان، است. در واقع به‌نوعی اولین رمان جدی‌اش که او را به عنوان نویسنده‌ای جوان و خوش‌آتیه به دیگران شناساند و سنگ‌بنای آثار مهم بعدی‌اش نظیر دیوید کاپرفیلد گذاشت.

🔸من دیکنز را به‌خاطر نگاه انسانی‌اش و احترامی که برای انسان قائل است، دوست دارم، دیکنز طرفدار و حامی اقشار فرودست و مظلوم است و خصم ظالمان و ستمگران. او در قبال مظلومان موضعی شفقت‌آمیز دارد و در قبال ظالمان با طنزی گزنده رویکردی هجوآمیز. طنز دیکنز درجه یک است من در این زمینه هیچ‌کس را در حد و اندازه او نمی‌دانم حتی طنز چخوف هم به گزندگی دیکنز نیست، چخوف هماواره با مطایباتش فضا را تلطیف می‌کند ولی دیکنز اگر به هجویه‌سرایی رو بیاورد به احدی رحم نمی‌کند.

🔸باری الیور تویست با اینکه محصول سالهای جوانی دیکنز است دربردارنده مولفه‌های شخصی اوست، مولفه‌هایی که در آثار بعدی‌اش به‌حد کمال می رسد. داستان پسربچه بی‌سرپرستی که از یتیم‌خانه (که در رمان با زبانی طنزآلود، مخوف توصیف شده) به جامعه فقرزده و سراسر پلشتی لندن می‌آید و اتفاقاتی را از سر می‌گذراند و سر آخر مانند بیشتر رمان‌های کلاسیک رستگار می‌شود.

🔸در مورد ترجمه، تا پیش از این نسخه کاملی از این رمان که ترجمه خوبی هم داشته باشد در دسترس نبود. تا اینکه در سال 1400 ترجمه آقای علیقلیان توسط نشر مرکز به بازار آمد. آقای علیقلیان مترجم محبوب من نیست. نثرش مشکل خاصی ندارد ولی از ملاحت خالی‌ست برای من یکی که خیرالموجودین است. به‌هر رو خواندن این رمان با همین ترجمه را توصیه می کنم.
        

13

سامان

سامان

1404/3/18

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        الیور، یک پسر بچه یتیم که با برخورد های نامناسب روبرو می شود و پس از آنکه از یتیم خانه برای کار به محل های مختلفی فرستاده می شود، در نهایت دست به فرار می زند و در لندن با یک گروه جیب بر مواجه می شود، اما علی رغم تمام نقشه های شومی که برایش داشتند، او فردی معصوم باقی می ماند تا در نهایت مشخص می شود که وارث ثروت زیادی از خانواده واقعی خود است و سرانجام نجات داده می شود.
چارلز دیکنز در این کتاب به فضای نامطبوع یتیم خانه ها در انگلستان اشاره کرده است. هم چنین فقر را به شدت نکوهش کرده که سبب کشیده شدن افراد به جرم و جنایت می‌شود.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

فرید

فرید

1403/8/18

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

Please sir
          Please sir i want some more 

این آلیور تویست پاک و معصوم و دوست داشتنی!
کتاب آلیور تویست دومین رمان نوشته شده از چارلز دیکنز و اولین رمانی بود که من از ایشون خوندم و واقعا یک شاهکار بود.
چارلز دیکنز در این رمان با طنزی تلخ به بیان زندگی سخت آلیور تویست و افرادی که در سرنوشت او تاثیرگذارند می پردازه‌. این کتاب به طور کلی، داستانی درباره نبرد نیروی خیر و شر هست. علاوه بر این نویسنده به طرز ماهرانه ای، سیستم قضایی حاکم بر کشور و بی عدالتی موجود و عدم صلاحیت افراد در جایگاه قدرت رو به باد انتقاد می گیره.
شخصیت های مختلفی در رمان وجود دارند و چارلز دیکنز به خوبی برای هرکدام وقت میذاره و به خواننده معرفی می کنه حتی شخصیت های فرعی کتاب هم پرداخت خیلی خوبی دارند.
اما یکی از ویژگی های بسیار عالی کتاب، توصیفات بی نظیر چارلز دیکنز از شهر لندنه. نویسنده به قدری استادانه به شهر لندن و خیابان ها و محله های فقیرنشین و وضیعت زندگی فلاکت بار مردم و سر و وضع و لباس و زندگی اونا می پردازه که انگار در حال خوندن یک سفرنامه از لندن قرن نوزدهم هستیم. چارلز دیکنز، آلیور تویست رو بر اساس کودکی خودش و تجربیات کسب شده در اون دوران نوشته. حتی بیل سایکس یکی از شخصیت های شرور کتاب هم در زندگی واقعی دیکنز وجود داشته.
در مورد ترجمه باید بگم کتاب از نشر نگاه هست و ترجمه احد علیقلیان یک ترجمه کامل از متن انگلیسی کتابه اما خود ترجمه در برخی موارد شامل عبارت و اصطلاحات قدیمی و نامفهوم بود و به نظر من ترجمه نه خیلی خوبه و نه خیلی بد.
از این رمان چندین فیلم و سریال ساخته شده که اگه با دیدن فیلم های قدیمی مشکلی ندارین پیشنهاد می کنم فیلم آلیور تویست از دیوید لین محصول سال ۱۹۴۸ و فیلم آلیور! از کارول رید محصول سال ۱۹۶۸ رو تماشا کنید. دیدن فیلم آلیور تویست از رومن پولانسکی محصول سال ۲۰۰۵ نیز خالی از لطف نیست.
این کتاب فوق العاده است و همه چیز تمومه: لحظات خوب و امیدبخش، لحظات غم و تراژدی، شخصیت های جالب، دیالوگ های عالی، فضاسازی محشر و در یک سوم پایانی داستان کمی تم جنایی و معمایی پیدا می کنه. برای علاقه مندان به رمان های کلاسیک شدیدا پیشنهاد می کنم.
        

36

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          .
آلیور تویست
نوشته چارلز دیکنز
ترجمه احد علیقلیان
.
بخشی از کتاب:
«دریغا! از چهره‌های دست‌ساخت طبیعت که ما را با زیبایشان شادکند چه اندک باقی مانده است! دغدغه‌ها و غم‌ها و تمناهای دنیا این چهره‌ها را دگرگون می‌کند، همان‌طور که دل‌ها را دگرگون می‌کند، و فقط هنگامی‌که آن شورها به خواب می‌رود و تأثیر خود را تا ابد از دست داده است ابرهای آشفته می‌گذرد و آسمان صاف می‌شود.» ص۲۴۰

.
«الیور تویست» اثر چارلز دیکنز، داستان پسری یتیم است که در دنیایی پر از فقر، فساد و بی‌عدالتی بزرگ می‌شود. این رمان نه تنها یک ماجراجویی جذاب است، بلکه آیینه‌ای تمام‌نما از جامعه قرن نوزدهم انگلستان است. دیکنز با قلمی توانمند و نگاهی تیزبین، فقر، بی‌عدالتی و فساد اجتماعی را به تصویر می‌کشد و از طنز به عنوان ابزاری قدرتمند برای انتقاد از جامعه استفاده می‌کند.

شخصیت‌هایی مانند فیگین، نانسی، و بیل سایکس، تصویری واقعی از تبهکاران و افراد پست جامعه را نشان می‌دهند. دیکنز با خلق این شخصیت‌ها، نه تنها داستانی جذاب خلق کرده، بلکه خواننده را به فکر وامیدارد و وجدان جامعه را بیدار می‌کند. 

طنز انتقادی دیکنز در این اثر، شخصیت‌هایی مانند فیگین یا مسئولان بی‌عاطفه پرورشگاه‌ها را به گونه‌ای ترسیم می‌کند که هم خنده‌دار هستند و هم تلخ. این طنز، نه تنها داستان را جذاب‌تر می‌کند، بلکه تضاد بین ثروتمندان و فقرا، بی‌عدالتی‌های سیستم قضایی و فساد اخلاقی را به چالش می‌کشد.

چارلز دیکنز را می‌توان یکی از پیشگامان ادبیات اجتماعی دانست. او در دورانی که ادبیات بیشتر به سراغ اشراف و زندگی مرفهان می‌رفت، به سراغ مردم عادی، فقرا و محرومان رفت.

تأثیر دیکنز تنها به انگلستان محدود نشد؛ او در سراسر جهان تأثیر عمیقی بر ادبیات گذاشت. فیودور داستایفسکی، نویسنده بزرگ روس، از جمله کسانی بود که تحت تأثیر دیکنز قرار گرفت. داستایفسکی در آثار خود، مانند «جنایت و مکافات»، به موضوعاتی مشابه دیکنز پرداخت: فقر، گناه و رستگاری. شخصیت‌های داستایفسکی، مانند راسکولنیکف، گاهی یادآور شخصیت‌های دیکنزی هستند که درگیر مبارزه با شرایط سخت زندگی‌اند. هر دو نویسنده با نگاهی عمیق به روان انسان و جامعه، آثاری خلق کردند که تا امروز خواندنی و تأمل‌برانگیز هستند.

این رمان به دلیل پرداختن به موضوعاتی مانند فقر، عدالت و امید، هنوز هم تازه و مرتبط است. دیکنز با خلق شخصیت‌هایی به یاد ماندنی و داستانی پرکشش، اثری خلق کرده است که هم سرگرم‌کننده بوده و هم عمیقاً انسانی می‌باشد.

در پناه خرد

پی‌نوشت: رمان دومین اثر دیکنز بوده که در سن ۲۶‌ سالگی‌ نوشت.
        

5

بها

بها

1402/11/8

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

3

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

『هو النور』
          『هو النور』
آلیور توییست؛ درس زندگی، اخلاق و تاریخ

آلیور توییست برای من فقط یک رمان نبود؛ درسی بود از زندگی، اخلاق و حتی تاریخ. قلم دیکنز ستودنی‌ست؛ خشمگین، گزنده و در عین حال سرشار از طنز تلخ است. طنزی که نه برای خنداندن، که برای آگاهی‌دادن است—ضربه‌ای‌ست بر وجدان، تلنگری‌ست بر ذهن. دیکنز چنان بی‌پرده و بی‌ملاحظه سخن می‌گوید که خواننده‌ای حتی سنگ‌دل را ناچار می‌سازد که در برابر حقایق تلخ، واکنش نشان دهد و در برابر دردهای دیگران بی‌تفاوت نماند.

تاریخ خواندن خوب است اما همراه با «آلیور توییست» تاریخ را با گوشت و پوست  و استخوان درک می‌کنی. ناگهان خودت را در نوانخانه‌های تیره‌وتار قرن نوزدهم انگلستان می‌یابی. با آلیور در کوچه‌های سرد و نمور قدم می‌زنی و مزه‌ی تلخ فقر، ظلم و بی‌عدالتی را می‌چشی. چنان روایت کوبنده‌ای دارد که حس می‌کنی نویسنده‌اش این درد را با تمام وجود زندگی کرده.(که به‌راستی هم زندگی کرده.)

اما چرا این کتاب، از نظر من درس زندگی و اخلاق است؟

چون دیکنز، شخصیت‌هایش را در بوته‌ی آزمون می‌گذارد. ما نیز هم‌قدم با آن‌ها، شاهد انتخاب‌هایشان می‌شویم. رفتارشان در برابر آدم‌ها، در برابر وسوسه، گناه، رستگاری و در نهایت در برابر خودِ زندگی را می‌بینیم. دیکنز به‌زیبایی نشان می‌دهد که محیط چطور در شکل‌گیری انسان‌ها نقش دارد اما در عین حال، انسان را موجودی مختار می‌داند. او ثابت می‌کند که حتی در سخت‌ترین شرایط، انتخاب‌ها مهم‌اند؛ آدم‌ها با وجود سرنوشت‌های مشابه، لزوماً مسیرهای یکسانی نمی‌روند.

آلیورِ کوچک، با همان دل پاک و فطرت بی‌آلایشش، خودش آموزگار اخلاق می‌شود.

همان‌طور که رز، با آن جمله‌ی به‌یادماندنی‌اش درباره‌ی آلیور گفت:
«همان قدرتی که صلاح دیده بود او را با این سن امتحان کند، محبت و احساساتی در او به‌ودیعه گذاشته که مایه‌ی افتخار بسیاری خواهد شد که شش برابر او سن دارند.»

شاید هم باعث شرمندگی‌شان...

این جمله، هم شخصیت آلیور را به خوبی خلاصه می‌کند و هم عظمت دل رز پاک‌سرشت را نشان می‌دهد. دیکنز چنان توانایی شگفت‌انگیزی در خلق تاریکی‌ها دارد که گمان می‌بری تنها در نمایش زشتی‌ها استاد است اما وقتی به شخصیت‌هایی چون رز می‌رسی، درمی‌یابی که او در آفرینش روشنایی و زیبایی نیز چیره‌دست است. رز نوری‌ست که بر دل خواننده می‌تابد، زلالی‌اش مرهمی‌ست بر تمام تلخی‌های کتاب...

و عشق در نگاه دیکنز، نه پر زرق و برق که ناب و راستین است؛ سادگی و صداقتش است که آن را عمیق و ماندگار می‌کند.

امیدوارم فرصتی باشد که بار دیگر به دنیای آلیور بازگردم، دوباره در کوچه‌های مه‌آلود لندن گم شوم و این بار با نگاهی عمیق‌تر بر نکته‌های اخلاقی‌اش تأمل کنم.
شنبه ۱ مرداد ۱۴۰۴ (اولین هم‌خوانیِ "در قلب متن‌ها")
        

22