معرفی کتاب پرنده ای به نام آذرباد اثر ریچارد باخ مترجم سودابه پرتوی

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
20
خواندهام
1,081
خواهم خواند
201
نسخههای دیگر
نمایش همهتوضیحات
صبح بود و پرتوی آفتاب مانند طلا روی امواج ملایم دریا می درخشید. نزدیک به یک کلیومتر دور از ساحل یک قایق ماهیگیری آب را شکافته ، به پیش می رفت. از سوی دیگر هلهله و آوای مرغان دریایی که برای به دست آوردن غذای خود به ساحل روی آورده بودند در فضا طنین افکنده بود. روز پر تحرک دیگری شروع می شد. در مسافتی دور آذرباد مشغول تمرین پرواز بود. از ارتفاع صدمتری در حالی که پنجه های خود را پایین آورده و نوکش را بالا گرفته بود ، سعی کرد پیچ مشکلی بزند. اگر موفق می شد که با سرعت کم دور بزند ، کار سختی را پشت سر گذاشته بود. سرعتش را به اندازه ای کم کرد که به جای صدای گوشخراش باد ، نسیم ملایمی گوشش را نوازش می داد. و دریا در زیر بالهای او تقریباً ثابت دیده می شد. فکر خود را تمرکز داده سعی می کرد زاویه ی پیچش را اندکی تنگ تر کند ولی اینبار بالهایش بهم پیچید و تعادلش از دست رفت.
بریدۀ کتابهای مرتبط به پرنده ای به نام آذرباد
نمایش همهپستهای مرتبط به پرنده ای به نام آذرباد
یادداشتها