جاناتان مرغ دریایی

جاناتان مرغ دریایی

جاناتان مرغ دریایی

ریچارد باخ و 2 نفر دیگر
3.7
389 نفر |
121 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

15

خوانده‌ام

899

خواهم خواند

174

شابک
9786226115292
تعداد صفحات
64
تاریخ انتشار
1398/11/16

توضیحات

        کتاب حاضر، داستان مرغ دریایی ای است که نمی خواهد مثل بقیه مرغان دریایی زندگی کند، می خواهد تندتر و بالاتر پرواز کند. اما همنوعانش تغییر را دوست ندارند و او را از جمع خود می رانند. اما به راستی، جاناتان تنها مانده است یا مرغانی که او را راندند؟ سرگذشت این مرغ دریایی بلندپرواز، نزدیک چهل سال است که میلیون ها نفر را محسور خود کرده است.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به جاناتان مرغ دریایی

نمایش همه

پست‌های مرتبط به جاناتان مرغ دریایی

یادداشت‌ها

          «جاناتان مرغ دریایی» مضمونی عرفانی دارد. البته به عرفان اسلامی نمی‌خورد، چراکه عرفان در اسلام غالباً با شریعت گره خورده است. اگر بخواهم اندکی از توصیف فراتر روم و به قضاوت بنشینم مضمون کتاب با عرفان‌های شرقی همسوست، عرفانی که با جملاتِ محوریِ این‌چنینی بیان می‌شود: «خودت را بشناس»، «بر مرزهایت غلبه کن»، «تو یعنی فکر»، یا «آرامش درون»ی که پاندای کونگ‌فوکار دارد. این‌ها را اگر با عرفان اسلامی یک کاسه کنیم چیزی جز سکولاریزه شدنِ آن حاصل ندارد. البته می‌توان در یک مسأله آن را موافق دانست، و آن همسویی با «روحِ عرفان اسلامی» است، به این معنا که اندیشه‌های عرفانی با این گزاره‌ها، کم و بیش، درگیر است. [آری، می‌توان از ادبیات عرفانی‌مان مثال‌های فراوان بیاوریم که «ای برادر تو همان اندیشه‌ای* مابقی خود استخوان و ریشه‌ای» و نمونه‌های فراوان دیگری، اما باید توجه خاصی داشته باشیم عمومِ کتاب‌های ادبِ عرفانی ما حکمِ کشکولی را دارد که از هر چیزی در آن است، مخاطب اقتضاءِ پرداختن به مسأله‌ای خاص را داشته و باید یک اثر از ادب عرفانی را به‌صورتِ یک «کل» در نظر گرفت]

جاناتان مرغ دریایی داستانی لطیف است با نکته‌هایی تأمل‌برانگیز (نظیر اینکه آخرِ سر این «محبّت» است که سرتاسر تو را فرا می‌گیرد. (چیزهایی که به‌وفور در ادب عرفانی‌مان می‌بینیم و همسویی دارد) اما این میناگری‌ها سبب نمی‌شود که قصه‌گویی را فراموش کنیم. هر چقدر ایدۀ اصلی کتاب به شما بنشیند اما یک جای کار می‌لنگد و آن قصه‌گویی‌اش است. با این که شخصیتِ جاناتان و ایدۀ اصلی را، همدلانه، می‌توان پذیرفت اما به نظر می‌رسد همچنان داستانی که با آن روبروییم پیرنگ راست و درستی نداشته باشد. بگذارید کمی مسأله را باز کنم.

دسته‌ای از مرغان دریایی‌اند، به امر روزمره‌شان مشغولند. در ساعت مشخصی بیدار می‌شوند، دسته‌جمعی شکار می‌کنند، در ارتفاع خاصی پرواز می‌کنند. در این بین «جاناتان لیوینگ‌استون» مرغ دریاییِ جوانی تصمیم می‌گیرد بیشتر از دیگران پرواز کند، بیشتر از هر مرغ دریایی‌ای. تمسخرِ دیگران سبب نمی‌شود جاناتان جوان دلسرد شود. ادامۀ داستان را البته نمی‌آورم، اما، چنانکه انتظار می‌رود، جاناتان خیلی بالاتر را می‌بیند و البته به آن هم می‌رسد. اما گویی نوع روایت داستان پله‌پله است، یعنی نویسنده، به‌مرور، یک پله را طی می‌کند، و همینطور پله‌های بعدی را. اما آنچه از تعلیق انتظار داریم (یا دارم) تعلیقی بزرگتر و چشمگیرتر. البته که در نوع روایت هم می‌توانست بیانی تعلیق‌گون داشته باشد. اما با همۀ این توصیف‌ها «جاناتان مرغ دریایی» ارزش خواندن را دارد، و البته که، می‌توان از آن هم لذت برد.

        

18