معرفی کتاب مجموعه نامرئی اثر اشتفان سوایگ مترجم علی اصغر حداد

مجموعه نامرئی

مجموعه نامرئی

اشتفان سوایگ و 1 نفر دیگر
4.4
10 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

11

خواهم خواند

7

شابک
9786002296184
تعداد صفحات
24
تاریخ انتشار
1399/9/8

توضیحات

        دو ایستگاه بعد از درسدن، مردی میانسال به کوپه ی ما آمد، مودبانه سلام داد، و بعد مثل یک آشنای قدیمی رو به من یک بار دیگر به تاکید سری تکان داد و نشست. نخست او را به جا نیاوردم، ولی همین که لبخند زنان خود را معرفی کرد، همه چیز در خاطرم زنده شد: او یکی از عتیقه فروش های برلین بود.
      

یادداشت‌ها

          تاریخ آینه اثر ادبی است یا بالعکس؟
وقتی زمانه رنگِ روایتِ اثر را تعیین می‌کند.


0- این سری مجموعۀ تجربه‌های کوتاهِ نشر چشمه، اگر به ترکیبِ برندۀ نویسنده-مترجم خوب برسید، چیزهایی خوبی در برخواهد داشت. برای اوقات خیلی فست‌فودی گزینۀ مناسبی است (بدیهی است فست‌فودی از حیثِ این است که با آثاری مشخصا کوتاه و مختصر مواجه هستیم، و طبعا منظور این نیست که با «آثاری فست‌فودی» و ضعیف طرف ایم).


1- تاریخ قرنِ 20 اروپا کم شگفتی ندارد. فهمِ خیلی از کنجاوی‌های انسانِ غربی، ریشه در تاریخ این قرن دارد و احتمالا بتوان نشان داد تجربۀ انسان در قرن 20 هم ریشه در این کنکجاوی‌های انسان غربی دارد (پژوهش‌هایی ذیلِ  «تاریخ فکری/intellectual history» مانند کارهای هنری استوارت هیوز، به نسبتِ بینِ اندیشه‌ها و وقایع تاریخی (تاثیر اندیشه‌ها بر تاریخِ محقق شده) تاکید دارند که واقعا از حوزه‌های پژوهشیِ جذاب است و تاریخِ فکری قرن20 نیز جایی است که در یک دوگانه هیوز به آن پرداخته است). باری، از میانِ تاریخ جذابِ قرنِ 20 اروپا، پر فرازونشیب‌ترینِ روایات را، آلمانِ قرن 20 دارد.
آلمان در میانِ دوجنگِ جهانی (1918-1939)، رخدادهای مهمی را به خود دید. از مهم‌ترین ویژگی‌های آلمان در آن دوران، چیزی به نامِ جمهوری وایمار (1918-1933) است. جمهوری‌ای که با فروپاشیِ امپراتوریِ آلمان در  1918 سربرآورد، و در نهایتِ محملِ سربرآوردنِ هیتلر شد. داستانِ جمهوری وایمار از آموزنده‌ترین و بهت‌آورترین روایت‌های تاریخی‌ای است که می‌توان از آن اطلاع یافت. کتابِ «دموکراسی بدون دموکرات‌ها؟» اثرِ هندریک تُس با ترجمۀ مهدی تدینی، اثری خوب برای آشنایی با آلمان در این دورۀ زمانی است (حتما رجوع به دانشنامه‌هایی مثلِ بریتانیکا و جز آن نیز مفید خواهد بود).

2- در تکست‌بوک‌ها و کتاب‌های جریان اصلیِ علم اقتصاد، روایتِ «ابرتورم/hyperinflation» در جمهوریِ وایمار، از مثال‌هایی است که به دانشجوی صفر کیلومترِ اقتصاد، اهمیت پول، تورم و نسبتِ تبدیل ارزها به یکدیگر را بفهماند. ابرتورم یک ترم و اصطلاح اقتصادی است که تعاریفِ ویژۀ خود را دارد، اما اینجا و مشخصا در تجربۀ جمهوریِ وایمار این اعداد و تعریف آنچنان اهمیتی ندارند. وقتی در یک سال (از 1922 تا 1923) از حدود 493 مارک به ازای هر دلارِ آمریکا در  ژوئیه 1922، به 4.2 تریلیون مارک به ازای هر تک دلارِ آمریکا در میانۀ نوامبر 1923 می‌رسد*، می‌توان فهمید که چه اثری بر ادبیات و آثار ادبی می‌تواند داشته باشد. البته جالب است که این داستانِ کوتاه، «تحتِ تاثیرِ» این ابرتورم نیست، بلکه تصویر یا «اپیزودی» از این ابرتورم است. توضیح خواهم داد.

3- معمولا می‌گوییم یک اثرِ ادبی را بهتر می‌توان فهمید وقتی‌که آن را در بسترِ تاریخی-اجتماعی‌ای که از آن سربرآورده است قرار بدهیم. با این گزاره، تلویحا پذیرفته ایم که هر اثری، حتی انتزاعی‌ترین اثرِ ممکن (اثر ادبی از قضی نباید و نخواهد که «انتزاعی» باشد)، رنگی از زمانۀ خود خواهد گرفت. برای نمونه، خیلی اثر و کتاب هست - مشخصا از اصحابِ «تاریخ‌نگاریِ نو» - که با خوانشِ آثارِ شکسپیر مانند مکبث، شاه لیر، ریچارد سوم و... تلاش کرده اند که وضعیتِ تاریخیِ عصر شکسپیر (1564-1616) و حاکمان «جبار/tyrant» را نشان بدهند (کتابِ «جبار؛ شکسپیر و سیاست»  از استیون گرین‌بلت، با ترجمۀ آبتین گلکار چنین است). یعنی با نظرِ به اثرِ ادبی و نمایشی تلاش خواهیم کرد به فراتر رویم و با مساعدت از اثرِ هنری و عطفِ نظر به آن، تاریخ آن زمانه را درک کنیم. اما آثاری هستند که اصلا خود را تصویرِ زمانه تعریف می‌کنند. مانند این داستانِ کوتاه از مجموعۀ نامرئی که نویسنده، اشتفان سوایگ، آن را «اپیزودی از ابر تورم در آلمان» می‌نامد.

4- روایتِ اثر چیست؟ (طبعا در ادامه اسپویل و لورفتنِ داستان رو داریم. اگر حساس اید پیشنهاد می‌کنم اولِ خودِ داستان که بسی کوتاه است را بخوانید).
ابرتورمِ آلمان است و کاروکاسبی هیچ‌کس درست نمی‌چرخد. یک گالری‌دار و کلکسیونر آثارِ هنری در آلمانِ درگیرِ ابرتورم، دنبال این است که زودتر از دستِ وجوه نقدِ خود خلاص شود و اثری چیزی بخرد (داستان را این گالری‌دار و به صورتِ اول شخص روایت می‌کند). اما خب، وضعِ همه بد است (در ابرتورم هیچ‌کس برنده نیست!). به نحوی، شخصیتِ راویِ این داستان که گالری‌دار است، به یکی از مشتریانِ قدیمیِ خود مرتبط می‌شود. به دیدار او می‌رود و متوجه می‌شود پیرِ مردی که گالریِ خانگیِ نسبتا خوبی در طولِ عمر خود جمع کرده است، کور شده است؛ یعنی عمری کلکسیونِ نقاشی و اثرِ هنری جمع کنی، و دیگر یارای دیدنشان را نداشته باشی. اما اصلِ روایت این نیست، دختر و همسرِ این پیرمرد که زیرِ بارِ فشار ابرتورم از کمر تاشده اند، مجبور شده اند نقاشی‌های گالریِ این پیرمرد را به ضرورتِ بقا بفروشند و جای آن را با چیزهایی پر کنند که پیرمردی که صرفا با «لمس می‌تواند نقاشی‌ها را ببیند!» فریب بخورد. یعنی یک میراث، پوچ خواهد شد که بقا ممکن شود!
روایتِ اثر، تماما، همانطور که خود را در عنوان نشان داده است، «اپیزودی از تورم در آلمان» است. یعنی تاریخ در این اثر، چیزی نیست که در پستو باشد و بدانیم که هست ولی باید صدایش بزنیم، بلکه تاریخ در این اثر چیزی است که برای آن اثر به وجود آمده است؛ این اثر برای ثبتِ «تصویرِ تاریخ»، اثر هنری و یک «مجموعۀ نامرئیِ» به نیستی‌رفته را بهانه می‌کند و اپیزودی از داستانِ آلمانِ درگیرِ ابرتورم را نشان می‌دهد.

5- این ماهیتِ تاریخیِ این داستان کوتاه می‌تواند مهم‌تر از چیزی باشد که در نگاهِ اول به نظر می‌آید. برای نمونه، برای منطقی‌شدنِ شخصیتِ خون‌ریزِ کالیگولا در نمایشنامۀ «کالیگولا» از کامو، به این ایده فکر کرده بودم که تاریخ جایی است که کامو با ارجاع به آن سعی کرده است شخصیتِ خود را بسازد و به بیانی، زحمت و بارِ شخصیت‌پردازی را از دوشِ خود بردارد و به تاریخ حواله کند. در «مجموعۀ نامرئی/اپیزودی از تورم در آلمان» نیز با همین سناریو طرف ایم، مخصوصا که با «داستانی کوتاه» طرف ایم.
داستانِ کوتاه مجالِ این را نمی‌دهد که شخصیت‌ها پخته شوند و در جهانِ داستانی جاگیر شوند. اما وضعیتِ تورمی و شبه‌سمپاتی/همدلی‌ای که سوژۀ ایرانیِ درگیرِ تورم با اثر دارد کاری می‌کند که غمِ این مجموعۀ ازدست رفته به بهای بقا، به عمقِ جانمان رسوخ کند. یعنی با اینکه عجزِ نابینایی، ساده‌دلیِ پیرمرد و باوری مبنی بر «وجودِ مجموعۀ نقاشی‌ها» دارد، و اعتمادی که به کلکسیونرِ راوی دارد را می‌فهمیم و برای پیرمرد دل می‌سوزانیم، ولی این دل‌سوزی بیش از اینکه حاصل از اثر باشد، حاصلِ از هم‌فهمیِ تاریخیِ ما با غمِ پیرمرد است که می‌فهمیم تورم جایی را خواهد زد که دل بسوزد! این تصویر که دخترِ پیرمرد که در خانه مانده است و ازدواج نکرده، فضاسازیِ اول داستان که بازارِ آثار هنری خوابیده است و...، همین «فضای تاریخی» را خواهند ساخت. فضایی تاریخی که همدلی با شخصیت را ممکن می‌کند. این همدلی،  بیش از اینکه از خودِ شخصیت برخیزد (که داستان کوتاه آنچنان مجالِ ساختِ «شخصیت» نمی‌دهد)، از آن لحظۀ تاریخی‌ای برمی‌خیزد که اثر خواسته است آن را تصویر کند.



این اثر، غم  داشت و این غم، غمِ از دست دادن بود و غمی بود که به ضرورتِ بقا ایجاد شده بود و این همانِ غمِ فردِ گرفتار در ابرتورم است. پس نویسنده، نامِ اثر را به نیکی «اپیزودی از تورم در آلمان» قرار داده است.


* مبتنی بر ص87 از کتابِ «دموکراسی بدونِ دموکرات‌ها»
        

24

فرید

فرید

1403/10/18

          جادوی داستان کوتاه!
کتاب مجموعه نامرئی داستانی کوتاه درباره ی پیرمردی نابینا است که مجموعه ای از آثار ارزشمند هنری رو در طی سال ها جمع آوری کرده و تمام پس اندازش رو صرف خرید اونا کرده و مشتاق هست که این آثار رو به کسی نشون بده
این دومین کتابی بود که بعد از کتاب شطرنج از تسوایگ خوندم. بارزترین ویژگی این نویسنده، قلم فوق العاده عالی ای هست که بعد از خوندن یک یا دو صفحه، جذب اثرش میشید و داستان رو بدون هیچ پیچیدگی خاصی به سادگی روایت می کنه
داستان ابتدا از زبان یک راوی بی نام و نشان آغاز میشه که در ادامه با یک عتیقه فروش آشنا میشه و اون عتیقه فروش داستان مواجه شدنش با پیرمرد مجموعه دار و گذشته ی اون رو روایت می کنه و یک ساختار داستان در داستان پدید میاره که البته این شیوه در داستان شطرنج بسیار بیشتر به چشم میاد
تسوایگ که در دوران جنگ مجبور به فرار از اتریش شد و سرانجام به خاطر ناامیدی از آینده دست به خودکشی زد، در این کتاب، تاثیرات جنگ و شرایط سختی رو که برای افراد معمولی ایجاد میشه رو روایت میکنه

اگر کتاب رو نخوندین، این پاراگراف رو نخونید:
در نهایت به نظرم پیامی که تسوایگ سعی کرد منتقل کنه، همدلی و همراهی انسان ها برای خوشحالی یکدیگر حتی در سخت ترین شرایط برای امرار و معاش هست. همانطور که پیرمرد نابینا خبر نداره که آثار ارزشمندش به خاطر نیاز به پول فروخته شدن اما عتیقه فروش داستان به اصرار زن و بچه پیرمرد، به دروغ وانمود می کنه که آثار او دست نخورده و سالم باقی موندن تا اون رو خوشحال کنه. انگار نابینایی پیرمرد یک حالت استعاره ای داره که باعث کامروایی اون شده و اتفاقات رو جور دیگری تصور می کنه
        

48

سامان

سامان

1403/11/14

          بالاخره باید زندگی می‌کردیم.. و زندگی آدمی، زندگی چهار بچه یتیم، بچه های خواهرم، مهمتر از چند برگه چاپی است،مگر نه؟

به عنوان یک داستان کوتاه فوق العاده بود.منی که ابدا طرفدار داستان کوتاه نیستم و اکثر داستان کوتاه هایی که میخونم رو نمیتونم باهاش ارتباط برقرار کنم، خیلی زیاد از این داستان خوشم اومد. یک قصه تلخ از دوران تلخ.دوران تلخی که ما ایرانیان به خوبی می‌تونیم درکش کنیم. اپیزودی از دوران تورم در آلمان نامی است که نویسنده بر این داستانش گذاشته. اما این داستان و حکایتش ابدا مخصوص دوران جنگ جهانی و آلمان نیست. ما ایرانیانی که از اوایل دهه نود درگیر تحریمهای ظالمانه اقتصادی شدیم، به خوبی این آب رفتن سرمایه و روز به روز فقیرتر شدنمون و سخت زندگی کردنمون رو با گوشت و پوست و استخوان درک میکنیم....واقعا اگر ما جای خانواده پیرمرد نابینای داستان بودیم چه می‌کردیم؟.فکر می‌کنم سال پیش بود که جمله ای خوندم از دکتر نیلی با این مضمون که با این وضعیت اقتصادی حاکم بر ایران، هزینه درست و سالم زندگی کردن خیلی زیاد شده(نقل به مضمون).حقیقتا موقع خوندن این داستان یاد این جمله افتادم.وقتی داستان رو خوندم احساسات متفاوتی رو تجریه کردم.اول عصبی شدم از دست مادر و دختر خانواده، دلم سوخت به حال پیرمرد ولی جایی که دختر گفت:بالاخره باید زندگی می‌کردیم(تیتر ریویو) با در نظر گرفتن شرایط سخت و بغرنجی که گرفتار شده بودند، بهشون حق دادم.همچنان برای پیرمرد دلم سوخت و سوخت ولی از شدت شماتت اعضای خانواده کم کردم. بعضی مشکلات ما خروجی شرایط دشوار سیاسی اقتصادی است که درش گیر کردیم و هر چه قدرم خودسازی و توسعه فردی و امثالهم داشته باشیم، نمیشه صحیح و بی خطا زندگی کرد.به جای شماتت اعضای خانواده نفرین و لعن به جنگی فرستادم که اگر نبود، احتمالا این اقدامات رخ نمی‌داد. کار دختر و مادر خانواده درسته اخلاقی نبود ولی منجر به حفظ خانواده و زندگی کردن بود. اخلاقی ذبح شد تا زندگی بماند.لعنت به جنگ.چه جنگ نظامی و چه جنگ اقتصادی و تحریم...
        

30