یادداشت سید امیرحسین هاشمی
1403/11/17
تاریخ آینه اثر ادبی است یا بالعکس؟ وقتی زمانه رنگِ روایتِ اثر را تعیین میکند. 0- این سری مجموعۀ تجربههای کوتاهِ نشر چشمه، اگر به ترکیبِ برندۀ نویسنده-مترجم خوب برسید، چیزهایی خوبی در برخواهد داشت. برای اوقات خیلی فستفودی گزینۀ مناسبی است (بدیهی است فستفودی از حیثِ این است که با آثاری مشخصا کوتاه و مختصر مواجه هستیم، و طبعا منظور این نیست که با «آثاری فستفودی» و ضعیف طرف ایم). 1- تاریخ قرنِ 20 اروپا کم شگفتی ندارد. فهمِ خیلی از کنجاویهای انسانِ غربی، ریشه در تاریخ این قرن دارد و احتمالا بتوان نشان داد تجربۀ انسان در قرن 20 هم ریشه در این کنکجاویهای انسان غربی دارد (پژوهشهایی ذیلِ «تاریخ فکری/intellectual history» مانند کارهای هنری استوارت هیوز، به نسبتِ بینِ اندیشهها و وقایع تاریخی (تاثیر اندیشهها بر تاریخِ محقق شده) تاکید دارند که واقعا از حوزههای پژوهشیِ جذاب است و تاریخِ فکری قرن20 نیز جایی است که در یک دوگانه هیوز به آن پرداخته است). باری، از میانِ تاریخ جذابِ قرنِ 20 اروپا، پر فرازونشیبترینِ روایات را، آلمانِ قرن 20 دارد. آلمان در میانِ دوجنگِ جهانی (1918-1939)، رخدادهای مهمی را به خود دید. از مهمترین ویژگیهای آلمان در آن دوران، چیزی به نامِ جمهوری وایمار (1918-1933) است. جمهوریای که با فروپاشیِ امپراتوریِ آلمان در 1918 سربرآورد، و در نهایتِ محملِ سربرآوردنِ هیتلر شد. داستانِ جمهوری وایمار از آموزندهترین و بهتآورترین روایتهای تاریخیای است که میتوان از آن اطلاع یافت. کتابِ «دموکراسی بدون دموکراتها؟» اثرِ هندریک تُس با ترجمۀ مهدی تدینی، اثری خوب برای آشنایی با آلمان در این دورۀ زمانی است (حتما رجوع به دانشنامههایی مثلِ بریتانیکا و جز آن نیز مفید خواهد بود). 2- در تکستبوکها و کتابهای جریان اصلیِ علم اقتصاد، روایتِ «ابرتورم/hyperinflation» در جمهوریِ وایمار، از مثالهایی است که به دانشجوی صفر کیلومترِ اقتصاد، اهمیت پول، تورم و نسبتِ تبدیل ارزها به یکدیگر را بفهماند. ابرتورم یک ترم و اصطلاح اقتصادی است که تعاریفِ ویژۀ خود را دارد، اما اینجا و مشخصا در تجربۀ جمهوریِ وایمار این اعداد و تعریف آنچنان اهمیتی ندارند. وقتی در یک سال (از 1922 تا 1923) از حدود 493 مارک به ازای هر دلارِ آمریکا در ژوئیه 1922، به 4.2 تریلیون مارک به ازای هر تک دلارِ آمریکا در میانۀ نوامبر 1923 میرسد*، میتوان فهمید که چه اثری بر ادبیات و آثار ادبی میتواند داشته باشد. البته جالب است که این داستانِ کوتاه، «تحتِ تاثیرِ» این ابرتورم نیست، بلکه تصویر یا «اپیزودی» از این ابرتورم است. توضیح خواهم داد. 3- معمولا میگوییم یک اثرِ ادبی را بهتر میتوان فهمید وقتیکه آن را در بسترِ تاریخی-اجتماعیای که از آن سربرآورده است قرار بدهیم. با این گزاره، تلویحا پذیرفته ایم که هر اثری، حتی انتزاعیترین اثرِ ممکن (اثر ادبی از قضی نباید و نخواهد که «انتزاعی» باشد)، رنگی از زمانۀ خود خواهد گرفت. برای نمونه، خیلی اثر و کتاب هست - مشخصا از اصحابِ «تاریخنگاریِ نو» - که با خوانشِ آثارِ شکسپیر مانند مکبث، شاه لیر، ریچارد سوم و... تلاش کرده اند که وضعیتِ تاریخیِ عصر شکسپیر (1564-1616) و حاکمان «جبار/tyrant» را نشان بدهند (کتابِ «جبار؛ شکسپیر و سیاست» از استیون گرینبلت، با ترجمۀ آبتین گلکار چنین است). یعنی با نظرِ به اثرِ ادبی و نمایشی تلاش خواهیم کرد به فراتر رویم و با مساعدت از اثرِ هنری و عطفِ نظر به آن، تاریخ آن زمانه را درک کنیم. اما آثاری هستند که اصلا خود را تصویرِ زمانه تعریف میکنند. مانند این داستانِ کوتاه از مجموعۀ نامرئی که نویسنده، اشتفان سوایگ، آن را «اپیزودی از ابر تورم در آلمان» مینامد. 4- روایتِ اثر چیست؟ (طبعا در ادامه اسپویل و لورفتنِ داستان رو داریم. اگر حساس اید پیشنهاد میکنم اولِ خودِ داستان که بسی کوتاه است را بخوانید). ابرتورمِ آلمان است و کاروکاسبی هیچکس درست نمیچرخد. یک گالریدار و کلکسیونر آثارِ هنری در آلمانِ درگیرِ ابرتورم، دنبال این است که زودتر از دستِ وجوه نقدِ خود خلاص شود و اثری چیزی بخرد (داستان را این گالریدار و به صورتِ اول شخص روایت میکند). اما خب، وضعِ همه بد است (در ابرتورم هیچکس برنده نیست!). به نحوی، شخصیتِ راویِ این داستان که گالریدار است، به یکی از مشتریانِ قدیمیِ خود مرتبط میشود. به دیدار او میرود و متوجه میشود پیرِ مردی که گالریِ خانگیِ نسبتا خوبی در طولِ عمر خود جمع کرده است، کور شده است؛ یعنی عمری کلکسیونِ نقاشی و اثرِ هنری جمع کنی، و دیگر یارای دیدنشان را نداشته باشی. اما اصلِ روایت این نیست، دختر و همسرِ این پیرمرد که زیرِ بارِ فشار ابرتورم از کمر تاشده اند، مجبور شده اند نقاشیهای گالریِ این پیرمرد را به ضرورتِ بقا بفروشند و جای آن را با چیزهایی پر کنند که پیرمردی که صرفا با «لمس میتواند نقاشیها را ببیند!» فریب بخورد. یعنی یک میراث، پوچ خواهد شد که بقا ممکن شود! روایتِ اثر، تماما، همانطور که خود را در عنوان نشان داده است، «اپیزودی از تورم در آلمان» است. یعنی تاریخ در این اثر، چیزی نیست که در پستو باشد و بدانیم که هست ولی باید صدایش بزنیم، بلکه تاریخ در این اثر چیزی است که برای آن اثر به وجود آمده است؛ این اثر برای ثبتِ «تصویرِ تاریخ»، اثر هنری و یک «مجموعۀ نامرئیِ» به نیستیرفته را بهانه میکند و اپیزودی از داستانِ آلمانِ درگیرِ ابرتورم را نشان میدهد. 5- این ماهیتِ تاریخیِ این داستان کوتاه میتواند مهمتر از چیزی باشد که در نگاهِ اول به نظر میآید. برای نمونه، برای منطقیشدنِ شخصیتِ خونریزِ کالیگولا در نمایشنامۀ «کالیگولا» از کامو، به این ایده فکر کرده بودم که تاریخ جایی است که کامو با ارجاع به آن سعی کرده است شخصیتِ خود را بسازد و به بیانی، زحمت و بارِ شخصیتپردازی را از دوشِ خود بردارد و به تاریخ حواله کند. در «مجموعۀ نامرئی/اپیزودی از تورم در آلمان» نیز با همین سناریو طرف ایم، مخصوصا که با «داستانی کوتاه» طرف ایم. داستانِ کوتاه مجالِ این را نمیدهد که شخصیتها پخته شوند و در جهانِ داستانی جاگیر شوند. اما وضعیتِ تورمی و شبهسمپاتی/همدلیای که سوژۀ ایرانیِ درگیرِ تورم با اثر دارد کاری میکند که غمِ این مجموعۀ ازدست رفته به بهای بقا، به عمقِ جانمان رسوخ کند. یعنی با اینکه عجزِ نابینایی، سادهدلیِ پیرمرد و باوری مبنی بر «وجودِ مجموعۀ نقاشیها» دارد، و اعتمادی که به کلکسیونرِ راوی دارد را میفهمیم و برای پیرمرد دل میسوزانیم، ولی این دلسوزی بیش از اینکه حاصل از اثر باشد، حاصلِ از همفهمیِ تاریخیِ ما با غمِ پیرمرد است که میفهمیم تورم جایی را خواهد زد که دل بسوزد! این تصویر که دخترِ پیرمرد که در خانه مانده است و ازدواج نکرده، فضاسازیِ اول داستان که بازارِ آثار هنری خوابیده است و...، همین «فضای تاریخی» را خواهند ساخت. فضایی تاریخی که همدلی با شخصیت را ممکن میکند. این همدلی، بیش از اینکه از خودِ شخصیت برخیزد (که داستان کوتاه آنچنان مجالِ ساختِ «شخصیت» نمیدهد)، از آن لحظۀ تاریخیای برمیخیزد که اثر خواسته است آن را تصویر کند. این اثر، غم داشت و این غم، غمِ از دست دادن بود و غمی بود که به ضرورتِ بقا ایجاد شده بود و این همانِ غمِ فردِ گرفتار در ابرتورم است. پس نویسنده، نامِ اثر را به نیکی «اپیزودی از تورم در آلمان» قرار داده است. * مبتنی بر ص87 از کتابِ «دموکراسی بدونِ دموکراتها»
(0/1000)
سید امیرحسین هاشمی
1403/11/19
1