همخونه
در حال خواندن
2
خواندهام
160
خواهم خواند
5
توضیحات
«عشق،خودش خواهد آمد.نمیتوان از آن فرار کرد.عشق خودش آهسته آهسته و در گوشه ای می آید و در گوشه ای از قلب مهربانت آرام و بی صدا می نشیند و تو متوجه اش نخواهی بود و بعد ذره ذره قلبت را پر میکند کم کم مثل ساقه «مهرگیاه»در تمام جانت میپیچد و ریشه می دواند،به طوری که بی آن نمی توانی تنفس کنی.»
یادداشتها
1400/11/8
8
1402/1/6
22
1401/12/24
کتاب درباره پدری است که به امید جلوگیری از مهاجرت پسرش به خارج، دخترخوانده اش را به عقد پسرش در می آورد و از آنها میخواهد علیرغم میل باطنی، 6 ماه با هم زندگی کنند و بعد از 6 ماه هر کدام یک سوم از ثروت او را بگیرند.... برخی از مشکلات کتاب: 1. اباحی گری در خصوص رقص مختلط زن و مرد (شهاب: فرنازخانم، اگر دوست دارید برقصید، معطل نکنید... اون وسط جا زیاده/ میترا را که هنوز با پسرخاله کامبیز چیک تو چیک می رقصید صدا کرد/ دخترها و پسرها دایره وسط را خالی نمی گذاشتند...) 2. اباحی گری درباره ارتباط با نامحرم و دوست محسوب کردن او (یلدا: جدا از پسر بودنش، من گاهی او را به چشم یک دوست خوب هم نگاه کرده ام) جالب اینکه یلدا اهل نماز هم هست! 3. اباحی گری درباره شوخی با نامحرم (لیدا دختر شوخ طبع و خوشی بود و مدام سر به سر ساسان می گذاشت) 4. ترویج استفاده از کراوات (5 بار در متن کتاب) 5. بغل کردن دخترخوانده توسط ناپدری متدین (یلدا برای اولین بار خود را در آغوش حاج رضا انداخت؛ حاج رضا او را محکم بغل کرد...) 6. اشتباهات ویرایشی متعدد و مکرر: اصطحکاک! مؤفق! خلصه! زجه! قرطیبازی! پرروهه! بهزنگاه! عزم جذم! عرزه! ...
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
2
1402/10/4
0