حاج جلال: خاطرات حاج جلال حاجی بابایی
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
3
خواندهام
25
خواهم خواند
3
توضیحات
هفت هشت کیلومتر با قایق توی آب رفتیم تا رسیدیم به اول کانال ماهی و آنجا پیاده شدیم. کانال سیمانی بود و پر بود از جنازه عراقی ها. چهار دست و پا مجبور شدیم از روی آن ها رد شویم. پایم می افتاد روی شکم بادکرده شان و صدا می داد. چند بار وسط راه عق زدم. اما باید می رفتیم. با همه احتیاطی که می کردم، آن قدر چهار دست و پا رفتیم که دست ها و زانوهایم تاول زد.
لیستهای مرتبط به حاج جلال: خاطرات حاج جلال حاجی بابایی
یادداشتها