بریدهای از کتاب حاج جلال: خاطرات حاج جلال حاجی بابایی اثر لیلا نظری گیلانده
1403/11/23
صفحۀ 65
بیشتر از جانم دوستش داشتم. مادرم وقتی حساسیت مرا به مریم و رسیدگی بیش از حدم به او را می دید، می گفت: دختر جلالم نشدم که اقدر بشمان برسه!» می گفتم: مادر جان اون دو تایه هَشتیم مُرد اینم بذاریم بمیره خدا نکرده.
بیشتر از جانم دوستش داشتم. مادرم وقتی حساسیت مرا به مریم و رسیدگی بیش از حدم به او را می دید، می گفت: دختر جلالم نشدم که اقدر بشمان برسه!» می گفتم: مادر جان اون دو تایه هَشتیم مُرد اینم بذاریم بمیره خدا نکرده.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.