معرفی کتاب کتاب دزد اثر مارکوس زوساک مترجم مرضیه خسروی

کتاب دزد

کتاب دزد

مارکوس زوساک و 1 نفر دیگر
4.0
211 نفر |
75 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

33

خوانده‌ام

397

خواهم خواند

256

ناشر
نگاه
شابک
9786003760060
تعداد صفحات
575
تاریخ انتشار
1383/10/12

توضیحات

        رمان کتاب دزد، داستانی ساده اما بسیار جذاب دارد: یک دختر، چند کلمه، یک نوازنده ی آکاردئون، نازی های متعصب و دیوانه، مشت زنی یهودی و مواردی متعدد از دزدی و سرقت. رمان پیشگامانه ی مارکوس زوساک، داستان زندگی لیسل ممینگر در خلال جنگ جهانی دوم در آلمان است. لیسل، دختری سرراهی است که در حومه ی مونیخ زندگی می کند. او با دیدن کتاب ها، تنها چیزهایی که نمی تواند در برابرشان مقوامت کند، به دزدی چیره دست و ماهر تبدیل می شود. لیسل با کمک پدر خوانده ی خود که نوازنده ی آکاردئون است، خواندن و نوشتن می آموزد و کتاب های مسروقه ی خود را حین بمباران هاش شهر، با همسایگان و مرد یهودی پنهان شده در زیرزمین، شریک می شود. رمان کتاب دزد، داستانی فراموش نشدنی درباره ی توانایی کتاب در تغذیه ی روح آدمی است.
      

پست‌های مرتبط به کتاب دزد

کتاب خوان ها منزوی نیستند!

کتاب خوان ها منزوی نیستند .

144

بهخوان

بهخوان

1403/3/24 - 19:59

چالش روی دیگر زندگی

روزهای بلند و کشدار آخر بهار و اول تابستان، خنکای باد کولر... بی‌شک موسم چهارمین چالش جمعی بهخوان فرا رسیده است!

117

یادداشت‌ها

حسین سلطانی

حسین سلطانی

1403/3/9 - 12:56

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

6

yasi

yasi

1403/4/18 - 19:15

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          من برخلاف دوستان از کتاب خوشم نیومد😅
از نکات مثبت این کتاب میشه به تصویر سازی خوبی اشاره کرد مخصوصا به تصویر کشیدن جنگ یا ایده جالبی که در درونش داشت نام برد
اما پیاده سازی آن به قدر کافی جذاب نبود 
شخصیت پردازی ضعیفی داشت ( به جز دو یا سه شخصیت ،باقی آنها در داستان رها میشدند)
اینکه داستان از زبان "مرگ" گفته شود میتوانست جالب توجه باشد اما سرانجام شاید بتوان چند بریده جذاب از آن درآورد و دیگر هیچ
اینکه مرگ از بین هزاران انسان به دنبال داستان یک نفر باشد ناخودآگاه تو را به فکر می‌برد که این فرد حتما باید فرد مهم و خاصی باشد اما لیزل به نظر چیز بسیار متمایزی از دیگران نداشت شاید اگر داستان را برپایه "هانس" یا همون پاپای لیزل مینوشت منطقی تر به نظر می‌آمد
حتی از لحاظ نزدیکی به واقعیت هم دچار اشکال بود قسمت هایی از آلمان هیتلری که مورد علاقه‌اش بود را می‌پرداخت و باقی را حذف می‌کرد
و همیشه ذهن خواننده را در ابهام خواهد گذاشت که مثلا چرا آلمان حتی قبل از جریان ترور هم از یهودی ها تنفر داشت؟ 
یا آن واژه‌هایی که ادعا می‌کند پیشوا با آن مردم را فریب می‌دهد کجاست؟ چرا هیچ وقت سخنی از هیچ کدامشان نمی‌آورد؟ گویی که او هم از آن کلمات میترسید! 
مردم آلمان را عوام و توده‌هایی همچون برگ در نظر میگیرد که با بادی میلغزند و حرکت می‌کنند اما هیچ گاه نمیگوید چرا؟ چگونه؟ گویی خواننده هم توده‌ای است که با دو جمله و یک داستان عاشقانه واقعه‌ای به بزرگی جنگ جهانی را موضوعی پیش پا افتاده و ساده ببیند
نثر کتاب و روند داستان سعی می‌کرد موضوعی اجتماعی مانند کتاب‌های زنان کوچک و Atonement را دنبال کند و در کنار آن استقلال خود را نیز حفظ کند و تفاوتی با آن‌ها داشته باشد
اما خب در این تلاش کمی ناکام عمل کرد. چه در شبیه بودن به آن آثار ادبی بزرگ و چه در تمایل به تفاوت از آن‌ها.... 
        

23

Rosebud

Rosebud

1403/9/17 - 12:21

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

2

سینا معروف

سینا معروف

1403/4/16 - 22:21

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          راوی کتاب، مرگ است. مرگی که در خلال جنگ جهانی دوم پرمشغله است و از روسیه تا آلمان، روح جمع‌آوری می‌کند و در همین حین، برشی از زندگی دختر بچه‌ای را از ۹ تا ۱۴ سالگی تعریف می‌کند.
این مرگِ راوی از همان ابتدای هر بخش، بود و نبودِ هر شخصیتی را اسپویل می‌کند و بنابراین با یک نگرانی مستمر، داستان را دنبال می‌کنید تا به سرنوشت لو رفته برسید و خدا خدا می‌کنید دروغ گفته باشد. 
کتاب، مخلوطی از احساسِ عشق و سوگ است که بار تلخیِ سوگ آن سنگینی می‌کند. 
خواندن، قدرت کلمات، جادوی رویاپردازی و پرواز خیال درون‌مایه بیشتر کتاب هست. 
مرگِ قصه‌گو، طنازانه ماجراها را روایت می‌کند گویا که می‌خواهد از تلخی ماجراها کم کند ولی اثرگذاری اتفافات طوری بود که تا چند روز بعد از تمام شدن کتاب غم نامحسوسی در دلم نشست. 
آرزویِ کلیشه‌ایِ دست‌نیافتنیِ همیشگی: کاش وحشت کودکان، فقط به تونل‌های وحشت، اتاق‌های فرار و نهایتاً کابوس‌های شبانه محدود می‌شد و هیچ بچه‌ای، واقعیتِ نیستی، نبودِ عزیزان و مرگ‌ِ همبازی‌هایش را تجربه نمی‌کرد. 
        

13

فاطمه مناقبی

فاطمه مناقبی

1404/3/30 - 14:30

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          احتمالا خاطره‌ی خوندن این کتاب هیچ وقت از ذهنم پاک نخواهد شد. این واقعیت که یکی دو روز قبل از شروع جنگی که توشیم، کتاب دزد رو شروع کردم واقعا عجیب غریب و... چجوری بگم؟... به یاد موندنیه!
شاید به خاطر همین خوندنش این قدر طول کشید. توی این شرایط واقعا سخت بود برام! و حجم مرتبط بودن داستان به اوضاع😬 وای!
الان که تموم شده هر چقدر فکر می‌کنم نمی‌فهمم که آیا دلم می‌خواد بنویسم که: "به عنوان کسی که توی این شرایط خوندش بهتون پیشنهاد می‌کنم همین روزا مطالعه‌ش کنید." یا اینکه "به عنوان کسی که توی این شرایط خوندش میگم، لطفا فعلا دست بهش نزنید!" اصلا نمی‌دونم!
نحوه روایت جالب و جدیده. راوی هم همینطور... :)
ریتم داستان کنده اما شما رو تا پایان با خودش همراه می‌کنه. قصه‌ی همه چی تمومی داره که نمی‌تونم بهش نقدی وارد کنم. کتابیه که فکر می‌کنم خیلی خوش شانسیم اگه تو زندگیمون حداقل یه بار بخونیمش اما خب زمان و مکان و شرایط مطالعه‌ش رو... نمی‌دونم!🙃
خلاصه کهههه خوندن قصه‌ای که در بستر زمانی و مکانی هولوکاست جریان داره توی این دوران جزو عجیب‌ترین و متناقض‌ترین تجربیاتیه که میشه داشت!😂 یکم می‌ترسیدم که وقتی تموم شد به فکر فرو برم که نکنه واقعا همه اینا تقصیر هیتلره! ولی خب نه... هنوزم همچین فکری نمی‌کنم.
_راستی! وقایع داستان در حدی تلخ نیستن که اذیتتون کنن. برای من که این شکلی نبود. طوری هم نیست که بگم خیلی سانسور شده از اتفاقات وحشتناک جنگ گفته بود. کاملا متعادل بود و تونستم همه جوره باورش کنم.
_نمی‌دونم زبان اصلی کتاب چیه... اما از این مدل روایت که جمله اصلی آلمانی و ترجمه‌ش هر دو در متن هستن خیلی خوشم اومد. اگه کار مترجم فارسیه، خوشم اومد مترجم!:) ممنون. اگر هم کار نویسنده‌ست که خب بازم ممنون.🙂😁
        

54