معرفی کتاب The Silent Patient اثر الکس میکیلیدس

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
32
خواندهام
703
خواهم خواند
264
توضیحات
زندگی آلیشیا برنسون به ظاهر عالی است. نقاش معروفی که با یک عکاس مد مورد تقاضا ازدواج کرده، در خانه ای بزرگ با پنجره های بزرگ مشرف به پارکی در یکی از مطلوب ترین مناطق لندن زندگی می کند. یک روز عصر، آلیشیا پنج بار به صورت شوهرش گابریل شلیک می کند و سپس دیگر هیچ کلمه ای به زبان نمی آورد. امتناع آلیشیا از صحبت کردن، یا ارائه هر نوع توضیحی، یک تراژدی خانگی را به چیزی بسیار بزرگ تر تبدیل می کند و این سکوت او را انگشت نما می کند. قیمت آثار هنری او سر به فلک می کشد، و او، بیمار خاموش، به دور از روزنامه ها و کانون توجه ها در یک واحد پزشکی قانونی امن در شمال لندن، پنهان می شود. تئو فابر یک روان درمانگر جنایی است. عزم او برای وادار کردن آلیشیا به صحبت و کشف راز این که چرا به شوهرش شلیک کرده او را به سمت انگیزه های خودش سوق می دهد - جستجوی حقیقتی که او را تهدید می کند ...
بریدۀ کتابهای مرتبط به The Silent Patient
نمایش همهدورههای مطالعاتی مرتبط
نمایش همهپستهای مرتبط به The Silent Patient
یادداشتها
1403/7/16
این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
تئو، تو یه آدم عقده ای و خودخواه هستی... تو مگه خدایی که حکم میکنی کی بمیره که تنبیه بشه؟! 😑 اصلا به تو چه که آلیسیا نمیدونست داره شوهرش خیانت میکنه. اصلا دلش میخواست همینجوری زندگی کنه. تو میخواستی آلیسیارو آگاه کنی و نجاتش بدی؟ تورو سننه قربونت برم😐 یکی باید خودتو نجات میداد. الان خوب شد؟ زندگی کلی آدمو خراب کردی. میخواستی زندگی خودتو نجات بدی حتی اونم نتونستی. از خودخواهی و ترست بود. نپذیرفتی زنت خیانتکاره و بجای اینکه ولش کنی بری ببین چه داستانی درست کردی. مریض. یجا تئو میگفت: من نمیدونستم آلیسیا روان پریشی داره وگرنه این کارو نمیکردم. 🦖 قانع کننده بود. حالا از جلو چشام گمشو... خدا ورت داره اعصابمو خراب کردی 😂🔪 کتاب خوبی بود. میدونستم یه ریگی به کفش این تئو هست، اما آخر داستان فهمیدم ریگ نبود، قلوه سنگ بود...🚶🏻♂️💔
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.