هیچ دوستیک جگه له چیاکان: به سه رهاتی راسته قینه ی په نا به ریکی به نایاسایی زیندانیکراو

هیچ دوستیک جگه له چیاکان: به سه رهاتی راسته قینه ی په نا به ریکی به نایاسایی زیندانیکراو

هیچ دوستیک جگه له چیاکان: به سه رهاتی راسته قینه ی په نا به ریکی به نایاسایی زیندانیکراو

بهروز بوچانی و 1 نفر دیگر
3.3
38 نفر |
15 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

78

خواهم خواند

36

شابک
9786229662311
تعداد صفحات
396
تاریخ انتشار
1399/2/30

توضیحات

        «هیچ دوستی به جز کوهستان»، یک داستان معمولی نیست، یک اتفاق جدی است. این کتاب، روایت آدم هایی است که خانه شان را با امید به زندگی بهتر ترک کرده ‎اند و درنهایت درد را با عمق جانشان احساس کرده اند. انسان هایی که در نقطه ای دورافتاده در یک سرنوشت نامعلوم گیر افتاده اند و ذره ذره زندگیشان در میان سیاست های مردان سیاست روبه  زوال می رود. «بهروز بوچانی» در «هیچ دوستی به جز کوهستان»، قصه  زندان را روایت کرده است، زندانی که جرم زندانیانش مهاجرت غیرقانونی است. کتاب «هیچ دوستی به جز کوهستان»، صدای دردمندی است که باید شنیده شود. گفتنی است این رمان به زبان کردی، تدوین شده است.
      

یادداشت‌ها

          وقتی دیدم منتشر شد، وسط یه کتاب دیگه بودم. رها کردم و خریدم و دو روز هم طول کشید تا خواندم.
تکان دهنده، تلخ، دقیق با قلمی فوق العاده و رک و رو راست بهترین کلماتی‌ست که برای توصیف آنچه خواندم می توانم پیدا کنم.
روایت مردی که به دل اقیانوس می‌زند تا به سرزمین رویاهای خویش برسد و عجب سختی‌های سختی را پشت سر می‌گذارد. روایت خودش و هم‌قطارانش که همه مثل او خوش شانس نیستند و جا به جا و گاه به گاه در دل امواج مصیبت و بدبختی و ظلم گم می‌شوند.
از سوی دیگر توصیف شرایط زندان در مانوس بسیار عالی بود. مانوس زندانی مدرن است. ما با چیزی مثل گولاگ ماگادان یا آشویتس یا برگن بلسن طرف نیستیم، بلکه با نسخه‌ی تکامل یافته‌تر و بسیار کثیف‌تر مواجه می‌شویم.
نگهبانان از سر بیکاری نمی‌کشند صبر می‌کنند تا در روز اضطرار لبخند بزنند و بگویند متاسف هستند. فشار روانی ای را تحمیل می‌کنند تا ذره ذره انسان‌ها را خورد کنند یا به قول آقای بوچانی ببلعند و هضم کنند.
قطعا چنین جاهایی را مشتی انسان رذل و ترسو و کثیف می‌سازند و برایش نقشه‌ می‌کشند. همه‌ی مدت مطالعه به این فکر می‌کردم که چه می‌شود که انسانی به جایی برسد تا بخواهد چنین کارهایی را به عنوان شغل خود انتخاب کند و از این‌ راه امرار معاش کند؟ به پزشکان درمانگاه هم خیلی فکر کردم.
ای کاش دست آخر چند صفحه ای از پس از مانوس هم داشت و اینکه بدانیم چه شد که بوچانی از آنجا درآمد، چطور نوشت، چطور و چقدر دنبال ناشر گشت و حس و حالش روزی که جایزه گرفت و مورد تمجید منتقدین ادبی واقع شد چه بود. کتاب همانقدر که ناگهانی شروع شد، صاعقه وار هم به پایان رسید.
در کل کتاب خوبی ست با قلمی که خوب بلد است با کلمات جادو کند.
        

1