معرفی کتاب بابا لنگ دراز اثر جین وبستر مترجم میمنت دانا

بابا لنگ دراز

بابا لنگ دراز

جین وبستر و 1 نفر دیگر
4.4
620 نفر |
125 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

29

خوانده‌ام

1,731

خواهم خواند

210

ناشر
اوستا
شابک
9786009827473
تعداد صفحات
176
تاریخ انتشار
1398/9/12

توضیحات

        من در تمام عمرم تنها و بی   کس بوده   ام، ناگهان یک نفر پیدا شد که نسبت به من و آینده   ام اظهار علاقه کرد. پس تمام این تابستان، من راجع به شما فکر کردم. احساس می   کنم که خانواده   ای پیدا کرده   ام و بالاخره من هم به کسی تعلق دارم و از این فکر، احساس آرامش می   کنم. متأسفانه نمی   توانم فکر و خیال خودم را منحصر به شما کنم. من فقط سه چیز راجع به شما می   دانم:1.	شما قدبلندید.2.	شما ثروتمندید.3.	شما از دخترها بیزارید.حالا من اگر بخواهم شما را «آقای عزیزِ از دخترها بیزار» خطاب کنم اهانتی است نسبت به خودم، اگر بگویم «آقای ثروتمندِ عزیز» این هم اهانتی است برای شما، مثل اینکه پول مهم   ترین چیزهاست، از کجا معلوم که انسان همه   ی عمر غنی بماند، ولی آنچه مسلم است شما همیشه دارای این لنگ   های دراز خواهید بود پس من تصمیم گرفته   ام که شما را بابا لنگ   دراز خطاب کنم. امیدوارم به شما برنخورد. این شوخی بین ما دو نفر خواهد بود و به مادام لیپت هم نخواهیم گفت.(از متن کتاب)
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به بابا لنگ دراز

نمایش همه

پست‌های مرتبط به بابا لنگ دراز

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

39

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

7

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          کتاب را ۵ سال پیش یعنی وقتی بیشتر از ۲۲ سال سن داشتم خواندم. 
محبوت‌ترین کارتون کودکی‌ام بود. حداقل شانس داشتیم و در آن دوران صداوسیمای بدمحتوا انیمه‌های خوبی را دوبله و پخش کرد (تقریبا از والت‌دیزنی هم در امان بودیم.) 
اما کاش و کاش و کاش (این‌ها را می‌گویم چون قسمت‌های مهمی از زندگیمان را نابود کرد) کاش سانسور نمی‌شد. کاش بدون سانسور می‌دیدیم. کاش در ایران بخش‌هایی از زندگیمان که از قضا مهم هم هستن حذف نمی‌شد. کاش قبل از اینکه تجاوز را بفهمیم عشق و لذت را فهمیده بودیم. همه‌چیز را در بدترین و کثیف‌ترین حالت ممکن حالیمان کردند. پسرهای متولد تا دهه‌ی هفتاد کمتر این مشکل را دارند. اگر در خانه و مدرسه و تلویزیون و اجتماع دومی را نشانشان ندادند، حداقل اولی را هم نگفتند. بسیاری از مشکلات ما زن‌ها به طرز مسخره‌ای به همین چیزهای به ظاهر کوچک بر می‌گردد. (البته آنقدر هم مسخره نیست وقتی بنیان دانش روانکاوی باشد).
خلاصه که لعنت به ایدئولوژی‌ها و افیون‌ها!
        

12

kosar

kosar

1403/11/25

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          می‌دانيد وقتی کتابی را می‌خوانید به نظرتان شخصیت، آدم هایش عجیب می آید، یا به عبارتی نمی توانید درکش کنید؛ حتی اگر از زبان شخصیت باشد.  من هم اویل کتاب با شخصیت جروشاابوت کنار نمی آمدم. وقت هایی که نمی خواست محبت های بابالنگدراز را قبول کند حرسم می گرفت. 
اما نکته ی این کتاب این بود که جروشاابوت برای کسی نامه می‌نویسد که نمی داند کیست، پس بعد از هر تصمیمی توضیح می‌دهد و همین باعث می‌شود که تو شخصیت  را درک کنی .

وقتی جروشا ابوت  از نیای بی محبت به دنیای آدم هایی می آید که غرق در نعمت و محبت اند، هیجان زده می شود. اما وقتی می‌گذرد وقتی بیشتر در این دنیا می ماند می‌بیند که آدم هایی که غرق در محبتند از محبت ها لذت نمی برند. درواقع به عقیده ی آن ها دنیا به آن ها محبت و نعمت مدیون است. پس جروشا از هدیه های فراوان و زندگی در و... می‌گذرد تا مثل آن آدم ها نشود.
تا از کوچک ترین محبتی لذت ببرد.

میبینید، دنیا از نگاه آدم های متفاوت با سرگذشت های متفاوت عجیب است. اما کتاب های خوب این طرز نگاه رو به شما هدیه می‌دهند:)
        

10