معرفی کتاب بیمار خاموش اثر الکس میکیلیدس مترجم ساناز جهان بیگلری

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
30
خواندهام
715
خواهم خواند
269
توضیحات
کتاب حاضر، داستانی هیجانی-روانشناختی، درباره خشونت یک زن علیه شوهرش است و درباره درمانگری که علاقه شدید دارد تا انگیزه زن را پیدا کند. آلیسا برنسون ظاهراً زندگی عالی و بی نقصی دارد. او نقاش معروفی است که با یک عکاس مد ازدواج کرده است و در یک خانه بزرگ روبروی یک پارک در یکی از بهترین مناطق لندن زندگی می کند. در غروب یکی از روزها شوهر او، گابریل، از سر کار به خانه برمی گردد و آلیسا پنج مرتبه به صورت او شلیک می کند و بعدازآن اتفاق حتی کلمه دیگر صحبت نمی کند. ممانعت آلیسا برای توضیح دادن دلیل شلیک به همسرش، این تراژدی را به یک رازی بزرگ تبدیل می کند که توجه عموم مردم را به خود جلب می کند.
بریدۀ کتابهای مرتبط به بیمار خاموش
نمایش همهدورههای مطالعاتی مرتبط
نمایش همهلیستهای مرتبط به بیمار خاموش
پستهای مرتبط به بیمار خاموش
یادداشتها
1403/7/16
این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
تئو، تو یه آدم عقده ای و خودخواه هستی... تو مگه خدایی که حکم میکنی کی بمیره که تنبیه بشه؟! 😑 اصلا به تو چه که آلیسیا نمیدونست داره شوهرش خیانت میکنه. اصلا دلش میخواست همینجوری زندگی کنه. تو میخواستی آلیسیارو آگاه کنی و نجاتش بدی؟ تورو سننه قربونت برم😐 یکی باید خودتو نجات میداد. الان خوب شد؟ زندگی کلی آدمو خراب کردی. میخواستی زندگی خودتو نجات بدی حتی اونم نتونستی. از خودخواهی و ترست بود. نپذیرفتی زنت خیانتکاره و بجای اینکه ولش کنی بری ببین چه داستانی درست کردی. مریض. یجا تئو میگفت: من نمیدونستم آلیسیا روان پریشی داره وگرنه این کارو نمیکردم. 🦖 قانع کننده بود. حالا از جلو چشام گمشو... خدا ورت داره اعصابمو خراب کردی 😂🔪 کتاب خوبی بود. میدونستم یه ریگی به کفش این تئو هست، اما آخر داستان فهمیدم ریگ نبود، قلوه سنگ بود...🚶🏻♂️💔
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1402/11/19
این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
🚩 خطر اسپویل 🚩 رمان بیمار خاموش با اینکه اولش یکمی داستان آروم پیش میره ولی هرچی که به آخر رمان میرسه میبینی که بیشتر داره گیجت میکنه و دقیقا آخرین فصل های رمان میبینی که اون چیزی که فکر میکردی نیست. ولی یک نکته که برای من جور در نیومد یکی این که وقتی پلیس میاد گفتن که روی دستاش رد زخمی از بستن یا چیز دیگه ای نبود ولی خب توی داستانی که از زبان الیسا میشنویم اینکه دستاشو بستن و دو اینکه تئو جای اسلح رو از کجا دقیق می دونست؟ ولی در کل کتابی که واقعا ارزش خواندن داره و مثل رمان سنگ کاغذ قیچی آخرش مات داستان میشی.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.