یادداشت‌های فاطمه لیالی (46)

مرثیه‌ای بر یک رهایی

3

ثریا در اغما
          جلال برای دیدن خواهرزاده‌اش ثریا که در اغماست به پاریس می‌رود.
این خلاصه نیم‌خطی «ثریا در اغما»ست. خلاصه سه‌خطی و نیم‌صفحه‌ای و بیشتر هم بخواهید، همین است و نه بیشتر! 
کتاب شرح روزهای جلال آریان در مدت اقامتش در فرانسه است،  بدون داستان، بدون فراز و نشیب، بدون تعلیق.
دایی ثریا، بین هتل، بیمارستان و کافه در رفت و آمد است و شما باید صبحانه خوردن، در خیابان قدم زدن، معاشرتش در محافل و تکرار هرروزه همه این‌ها را بارها و بارها، تقریبا بدون هیچ تغییری، بخوانید و خسته نشوید. 
به جز قلم روان اسماعیل فصیح و دایره واژگان خوبش، کتاب تنها در فضاسازی و توصیف فضای فرهنگی سیاسی سالهای بعد از انقلاب  (حین جنگ) در بین ایرانیان (نویسندگان، هنرمندان و صاحب‌نظران نظام قبل) مقیم فرانسه موفق بوده است.
شخصیت‌های متعدد کتاب (جلال راه می‌رود و آشنا می‌بیند، انگار در پاریس جای درخت آشنایان جلال را کاشته باشند)، به جز لیلا آزاده (آن هم با ارفاق) از «نام و نام خانوادگی» فراتر نمی‌روند و اگر در دیالوگ‌ها مستقیم معرفی نشوند، عملا فرقی با هم ندارند.
حتی فلش‌بک‌های آبادان که می‌توانست در تضاد با فضای آرام فرانسه ایجاد معنا و جذابیت کند، هم حیف شده‌اند.
تا صفحه آخر منتظر بودم کتاب از اغما دربیاید، نیامد، ثریا چطور؟

        

26

تهرانِ جان (روایت هایی از زندگی با تهران)
          موضوع کارگاه داستانمان «مکان به مثابه شخصیت» بود. نمی‌فهمیدم مکان چطور باشد، شخصیت است و چطور نباشد، خیر. استاد گفت «داستان نباید جای دیگه‌ای غیر از این مکان، امکان وقوع داشته باشه». جا افتاد. 
با این تعریف و آن فهم، تهرانِ اکثر روایت‌های این کتاب «شخصیت» نیست. حاصل وصله‌پینه خرده روایت‌ها و توصیفات کم‌جان و تکراری است که تهران بعضا درونشان به زور چپانده شده و توی ذوق می‌زند. اکثر روایت‌ها از خاطره فراتر نمی‌روند و فاقد جهان‌بینی و حرف خاصی هستند. 
این که کتاب حاصل پانزده روایتِ برتر بخش روایت جایزه داستان تهران است، به داوری و انتخاب استادم انتخاب شده و چند نفر از نویسندگانش را می‌شناسم، باعث شد دوست داشته باشم زودتر بخوانمش.
روایت‌های «تهران، سوار کالسکه دخترم» از مرضیه اعتمادی و «خواهر بزرگتر» از فاطمه کیایی، دلنشین، پخته و دغدغه‌مند بودند که از قضا به همراه «وطنی برای بی‌وطن‌ها» از فاطمه مرادی، سه برگزیده بخش روایت تهران نیز بودند. 
و چه خوب که بخش روایت سه برگزیده بیشتر نداشت...
        

29