یادداشت

ثریا در اغما
        جلال برای دیدن خواهرزاده‌اش ثریا که در اغماست به پاریس می‌رود.
این خلاصه نیم‌خطی «ثریا در اغما»ست. خلاصه سه‌خطی و نیم‌صفحه‌ای و بیشتر هم بخواهید، همین است و نه بیشتر! 
کتاب شرح روزهای جلال آریان در مدت اقامتش در فرانسه است،  بدون داستان، بدون فراز و نشیب، بدون تعلیق.
دایی ثریا، بین هتل، بیمارستان و کافه در رفت و آمد است و شما باید صبحانه خوردن، در خیابان قدم زدن، معاشرتش در محافل و تکرار هرروزه همه این‌ها را بارها و بارها، تقریبا بدون هیچ تغییری، بخوانید و خسته نشوید. 
به جز قلم روان اسماعیل فصیح و دایره واژگان خوبش، کتاب تنها در فضاسازی و توصیف فضای فرهنگی سیاسی سالهای بعد از انقلاب  (حین جنگ) در بین ایرانیان (نویسندگان، هنرمندان و صاحب‌نظران نظام قبل) مقیم فرانسه موفق بوده است.
شخصیت‌های متعدد کتاب (جلال راه می‌رود و آشنا می‌بیند، انگار در پاریس جای درخت آشنایان جلال را کاشته باشند)، به جز لیلا آزاده (آن هم با ارفاق) از «نام و نام خانوادگی» فراتر نمی‌روند و اگر در دیالوگ‌ها مستقیم معرفی نشوند، عملا فرقی با هم ندارند.
حتی فلش‌بک‌های آبادان که می‌توانست در تضاد با فضای آرام فرانسه ایجاد معنا و جذابیت کند، هم حیف شده‌اند.
تا صفحه آخر منتظر بودم کتاب از اغما دربیاید، نیامد، ثریا چطور؟

      
584

26

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.