یونس کمانکش

@younes_218k

6 دنبال شده

4 دنبال کننده

                      فارغ التحصیل مهندسی عمران گرایش زلزله از دانشگاه صنعتی شریف

                    

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            علاقه‌مندی به چین و دانستن درباره‌اش این روز‌ها یکی از واجبات روزگار ما است.

این سفرنامه علاوه بر متن روان و ساده، طرح‌های بسیار جالبی دارد که باعث می‌شود شما در حین خواندن از آن لذت ببرید و صرفا درگیر اطلاعت خام نشوید. بد نیست بدانید که طرح‌ها رو خود نگارنده کشیده و در اصل کارش هم همینه.

اما نکته‌ای که در رابطه با این کتاب وجود دارد این است که سال انتشار آن ۲۰۰۶ است و به رغم پیشرفت‌های هر روزه در چین که خود کتاب هم به آن اشاره دارد، شما در حال قدم زدن در شنژن در سال های حدود ۲۰۰۶ هستید و باید تفاوتی بین آن زمان و اکنون این شهر قائل شوید، چرا که تغییرات بسیار گسترده بوده و تعمیم این تجربه به دیگر زمان‌ها کار چندان درستی نیست. 

خلاصه آن که با خواندنش گویا چند روزی در شنژن سال‌ ۲۰۰۶، قدم زدید. این رو هم اضافه کنم که متن تا حدی طنز است خنده بر لب شما می‌آورد، شما با خواندنش بلند بلند نخواهید خندید اما بی‌تفاوت هم رد نخواهید شد.
          
            این کتاب برای همیشه تکلیف مارو با پدیده ای به نام ذبیح الله منصوری روشن میکنه. 
درباره این شخصیت نویسنده و مترجم بحث زیادی شده. بعضی ها میگن اصلا خوندن کتاب هاش خوب نیست و یه سری دروغ و درم سرهم کرده و بعضی هم میگن که کتاب های خوبی نوشته.
اما چیزی که مشخصه اینه که ذبیح الله منصوری سوای همه این حرفها ، شیرین می‌نوشت و به گردن قشر کتابخوان ایران حق زیادی داره و خیلی ها از جمله خود من با منصوری بود که به کتاب خوندن علاقه مند شدم و قاطعانه میگم اگر منصوری نبود من هیچوقت به خوندن آثار بالزاک و داستایفسکی و همینگوی نمی‌رسیدم... بعدا طی مقاله مفصلی حتما این مورد رو توضیح خواهم داد.
این کتاب رو اسماعیل جمشیدی یکی از روزنامه نگاران قدیمی ایران درباره منصوری نوشته. 
کتاب ۳ بخش داره...
۱ - تاریخ مختصر کتاب و کتابخوانی و اوضاع کتاب فروشی ها و کتاب خوان های ایران از اول تا به روزی که این کتاب چاپ شده ( سال ۱۳۶۷ ) و بیوگرافی مختصری از ذبیح الله منصوری و نقش اون در این بین.

۲ - چهار مصاحبه با ذبیح الله منصوری که در سالهای ۱۳۵۲ ، ۱۳۵۴ ، ۱۳۵۵ و ۱۳۶۴ انجام شده و درباره موضوعات مختلف از جمله پیش بینی عجیبش درباره تاریخ مرگش که درست هم از آب در نیومد ، اوقات فراغتش، زندگیش ، زن و فرزند و خونواده ش ، راز نوشته هاش و ... صحبت شده .

۳ - نوشته کوتاهی از دکتر علی بهزادی سردبیر مجله سپید و سیاه که منصوری ۲۰ سال در این مجله مطلب نوشته و خیلی مورد توجه مردم واقع شده. بهزادی در این نوشته از خاطراتش درباره منصوری و شخصیت و متانت و برخوردهاش نوشته که بسیار خوندنی یه...

کتاب تجدید چاپ نشده و اگر هم امروز باشه همون چاپ های قدیمی یه... به نظرم اگر درباره منصوری تردید دارید یا اگر به کتاب هاش علاقه دارید و روتون نمیشه این علاقه رو در محافل کتابخونی بگید ، حتما این کتاب رو مطالعه کنید .
          
            آب شدن معشوق و جدا شدن او از تنت را می بینی، اما هر چه فریاد میزنی و تقلا میکنی بازهم از دستانت رها میشود. روزنامه آذربایجان جزء لاینفک ایران شرح این تراژدی است. این روزنامه روایت رنج نامه ایرانیان مقیم باکوست که در ابتدای قرن بیستم و تکاپوهای ملت سازی های دروغین سیاستمداران و روشنفکران قفقاز جنوبی که به دنبال تأسیس جمهوری آذربایجان بودند، مصرانه فریاد میزدند که این خاک خونین غریب، از طلوع ایران زمین تا حضیض ترکمنچای در آغوش مام میهن بوده است و این دسیسه های نوین سیاسی برای ایجاد یک ملت مصنوعی خیانت به تاریخ است. استاد رحیم رئیس نیا کلیه نسخه های موجود از این روزنامه را به همان سبک سیاق روزنامه ای با همان اندازه با یک مقدمه بسیار ارزشمند و جامع، تدوین کرده است. آذربایجان جزء لاینفک ایران ندای بلند و دردناک ایرانیانی بود که همچون فردی که در خواب، دستان بختک بر گلویش فشار میداد، صدای فریادهایش طنین بیرونی نیافت و شد آنچه که نباید میشد. خواندش تجربه ی سختی بود.