بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

صادق سالاری نیا

@sadegh

1,904 دنبال شده

620 دنبال کننده

                      🖥️ یک توسعه دهنده‌ی وب از سمت جلو
📃 بعضی وقتا که حالشو داشته باشم، یه داستان کوتاهی مینویسم.


                    
گزارش سالانه بهخوان

یادداشت‌ها

نمایش همه
                زندگی نامه‌ای که خیلی از حرفاش اقرار آمیزه ولی در هر حال برای من خیلی آموزنده بود.
یه قسمتی از این کتاب در مورد استالین اینطور نوشته شده که درآمد خودش رو تمام و کمال به حزب میفرستاده، حتی زمانی که همسرش مریضه و احتیاج به پول داره تا بتونه درمان بشه.
هدفی که داشت براش میجنگید و تلاش میکرد برای هیچکدوممون شاید قابل قبول نباشه.
کاریزمایی که از استالین تعریف میشه توی این کتاب که توی زندان‌های سرد روسیه کسی جرأت این رو نداره که باهاش بحث کنه (این رو در نظر بگیرید که استالین کلا جثه‌ی قوی و نیرومندی نداره و اینکه روس‌ها کلا آدمای قوی هیکلی هستن) هم کاملاً به نظر اقرار آمیز میاد.
حالا درسته توی کودکی و نوجوانی مدام کتک میخورده و بدنش عادت کرده به این چیزا ولی نه در این حد که کسی نتونه حتی باهاش بحث کنه. اونم نه آدم عادی بلکه زندانیِ روس!!!
.
از همه‌ی این‌ها که بگذریم به نظرم خوندن زندگی‌نامه‌ی افراد سیاسی با این قدرت، به اندازه‌ی خوندن زندگی‌نامه‌های افرادی که توی کسب و کار خیلی بزرگن و یا خیلی پولدارن میتونه برای ما مفید باشه.
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

فعالیت‌ها

گفتن از این کتاب بسیار سخت است؛ شاید به این دلیل که سرشار است از نمادها؛ از تعزیه و طفل شش‌ماهه گرفته تا بازگشت فرَوَشی مردگان! اما با این همه نماد، که بیضایی به راستی استاد به کار بردن آن‌هاست، همان جملات آغازین می‌تواند هر  مخاطبی را میخکوب کند: «ما به تهران نمی‌رسیم. ما همگی می‌میریم!»
پررنگ‌ترین المان که پیوسته تکرار می‌شود ترس از مرگ، غم و ناخوشی است که مادر مدام از آن پرهیز می‌دهد. درهم‌تنیدگی نیکی و بدی و مبارزه‌ی همیشگی آنان با هم به خوبی در جای‌جای فیلمنامه پیداست.
نقش زنان و تصویر برابری‌جویانه در اینجا نیز مثل دیگر آثار بیضایی پررنگ است. زنان تصمیم‌گیرنده، مقتدر و صحنه‌گردان هستند. 
آینه احتمالا مهم‌ترین نماد داستان است؛ نماد روشنی اهورایی که تا نرسد جشنی برگزار نمی‌شود. کسی هم که آینه را می‌آورد همچون یک منجی وارد می‌شود و در تمام لحظات، حتی آنجا که جسمش حضور ندارد، هست. بازگشت فرَوَشی مردگان به جهان زندگان، شادی‌آوری، نو و پاکیزه کردن خانه و انتظار رسیدن این فرَوَشی‌ها از شاخص‌ترین نمادهای فرهنگ ایرانی است که بیضایی در فیلمنامه‌ی مسافران از آن‌ها بهره برده.
شش صندلی خالی که صندلی‌های خالی نیوشاگان در آیین‌های مانوی را به یاد می‌آورد، مجلسی تعزیه‌وار که زن طفل شش‌ماهه‌اش را بالا می‌گیرد و درخواست ترحم می‌کند، منجیِ زن که هم یادآور مادر سوشیانت است هم منجی بهاییان را به ذهن می‌آورد، جبر رفتن به سوی مرگ که یادآور جبرگرایی زروانیان است و ده‌ها المان دیگر، مسافران را به فیلنامه‌ای شاخص و سرشار از اسطوره بدل کرده است.
...
....
.....
......
.......
فیلم مسافران را هم بهرام بیضایی و خیل بزرگی از بازیگران نام آور سینما ساخته‌اند که دیدنش خالی از لطف نیست؛ حتی با وجود سانسورها و نقدهای حکومتی که نشان می‌دهد آنچه در فهمشان نگنجد را برنمی‌تابند.
            گفتن از این کتاب بسیار سخت است؛ شاید به این دلیل که سرشار است از نمادها؛ از تعزیه و طفل شش‌ماهه گرفته تا بازگشت فرَوَشی مردگان! اما با این همه نماد، که بیضایی به راستی استاد به کار بردن آن‌هاست، همان جملات آغازین می‌تواند هر  مخاطبی را میخکوب کند: «ما به تهران نمی‌رسیم. ما همگی می‌میریم!»
پررنگ‌ترین المان که پیوسته تکرار می‌شود ترس از مرگ، غم و ناخوشی است که مادر مدام از آن پرهیز می‌دهد. درهم‌تنیدگی نیکی و بدی و مبارزه‌ی همیشگی آنان با هم به خوبی در جای‌جای فیلمنامه پیداست.
نقش زنان و تصویر برابری‌جویانه در اینجا نیز مثل دیگر آثار بیضایی پررنگ است. زنان تصمیم‌گیرنده، مقتدر و صحنه‌گردان هستند. 
آینه احتمالا مهم‌ترین نماد داستان است؛ نماد روشنی اهورایی که تا نرسد جشنی برگزار نمی‌شود. کسی هم که آینه را می‌آورد همچون یک منجی وارد می‌شود و در تمام لحظات، حتی آنجا که جسمش حضور ندارد، هست. بازگشت فرَوَشی مردگان به جهان زندگان، شادی‌آوری، نو و پاکیزه کردن خانه و انتظار رسیدن این فرَوَشی‌ها از شاخص‌ترین نمادهای فرهنگ ایرانی است که بیضایی در فیلمنامه‌ی مسافران از آن‌ها بهره برده.
شش صندلی خالی که صندلی‌های خالی نیوشاگان در آیین‌های مانوی را به یاد می‌آورد، مجلسی تعزیه‌وار که زن طفل شش‌ماهه‌اش را بالا می‌گیرد و درخواست ترحم می‌کند، منجیِ زن که هم یادآور مادر سوشیانت است هم منجی بهاییان را به ذهن می‌آورد، جبر رفتن به سوی مرگ که یادآور جبرگرایی زروانیان است و ده‌ها المان دیگر، مسافران را به فیلنامه‌ای شاخص و سرشار از اسطوره بدل کرده است.
...
....
.....
......
.......
فیلم مسافران را هم بهرام بیضایی و خیل بزرگی از بازیگران نام آور سینما ساخته‌اند که دیدنش خالی از لطف نیست؛ حتی با وجود سانسورها و نقدهای حکومتی که نشان می‌دهد آنچه در فهمشان نگنجد را برنمی‌تابند.
          

شما فکر کن پی‌یر بریان، خفن‌ترین هخامنشی شناس تاریخ، یک کتاب نوشته درباره‌ی اسکندر مقدونی و حمله‌ش به ایران. به شکل پژوهش هم ننوشته. کل کتاب نامه‌های آقای بریان به اسکندره؛ پرسش‌ها، نقدها، تحسین‌ها. در واقع تاریخ رو به جذاب‌ترین شکل ممکن برای کسانی که حوصله‌ی متن‌های پژوهشی ندارند بازگو کرده و به اون‌هایی هم که پژوهشگر جدی تاریخ هستن دید جدیدی داده.یک چنین کتابی رو تصور کنید اصلا... انقدر برای خواندنش ذوق دارم که «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل»