بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

رکنی

@rokni

19 دنبال شده

30 دنبال کننده

                      سنصلی فی القدس ✌️🇵🇸
                    

یادداشت‌ها

                مشکلات دیروز و امروز جوامع در موحد نبودن آنهاست. توحید صرفاً به معنای انجام عباداتی مثل نماز و روزه که در زندگی دنیایی تأثیری ندارند، نیست.

توحید دو جنبه سلبی و ایجابی دارد. جنبه ایجابی توحید، قبول خدای یگانه و عبادت او در قالب نماز و روزه و... است.

و جنبه سلبی آن، نفی ظلم‌ها و ظالم‌هاست. نفی شرک و کفر و مقابله با طاغوت‌هاست. مقابله با هوا و هوس‌ها و مقابله با حاکمیت هواهای نفسانی است، و در یک کلمه، «نفی عبودیت غیر خدا».

مشکلات ما از جایی شروع می‌شود که به سلطه ظالم‌ها و طاغوت‌ها -از خفت‌گیر محل گرفته تا قدرت‌های سیاسی- تن بدهیم، خواسته‌های نفسانی‌مان را اجابت کنیم. خلاصه اینکه سرسپرده‌ی کسی غیر از خدا بشویم و حقیقتاً او را عبادت کنیم.(یعنی نماز ما خلاصه در چند خم و راست ظاهری بشود و بس.)

«توحید» برای «صاحبان زر و زور و تزویر»، اصلاً ایده‌ی جذابی نیست، برای همین در طول تاریخ دائماً با انبیاء الهی مخالفت کرده‌اند.

طبیعتاً موفقیت‌های ظاهری کفار و مشرکین هم باید در همین فضا دید، موفقیت مخالفان توحید جز با سلطه و تضعیف دیگران محقق نشده، و اگر مستضعفین ملتزم به روح توحید در جوامع خود بشوند، طبقه‌ی سلطه‌گر و مستبد و استعمارگر وجود نخواهد داشت، و وقتی چنین طبقه‌ای نباشد، ضعیف و فقیری هم نخواهد بود.

خلاصه که این کتاب(مقاله) دید خواننده رو نسبت به دین و دنیا تغییر می‌ده.
        
                واقعاً «اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟»
کتابی جذاب و در عین حال، کمی -خیلی کم- سخت‌خوان است. باید حوصله‌ی خواندن اطلاعات علمی را داشته باشید. البته سبک نگارش نویسنده و ترجمه نیز در سخت‌خوان شدن کتاب بی‌تأثیر نیست.
..
نیکلاس کار از تأثیر فناوری -نه صرفاً اینترنت- بر روی عملکردهای روانی و مغز ما می‌گوید. اینکه پیشرفت فناوری هرچقدر هم که سهولت و دستیابی بیشتری برای ما فراهم کند، زندگی و انسانیت و احساسات ما را نیز بیشتر مورد حمله قرار می‌دهد.

نویسنده معتقد است که تأثیر پذیرفتن از آثار سوء فناوری‌ها -خواه آن فناوری ساعت مکانیکی، کتاب یا نقشه بوده باشد و یا اینترنت- جزء لاینفک آن‌هاست. هرچه بیشتر بتوان از فناوری‌ها فاصله گرفت زندگی بهتر و آسوده‌تری خواهیم داشت.

وی توضیح می‌دهد که تبلیغات امپریالیستی غول‌های تکنولوژی برای نفوذ به تمامی عرصه‌های زندگی ما، چه‌قدر اغواگرایانه‌اند. آن‌ها گناه خود نسبت به تأثیرات منفی کارشان را نمی‌پذیرند و بلکه بیشتر بر جنبه‌های به‌ظاهر مثبت آن تأکید می‌کنند.

اطلاعات کتاب کمی قدیمی شده‌است(حوالی سال ۲۰۱۰)، برای همین بعضی از پیش‌بینی‌های آن زمان نیکلاس کار که در حد هشدار بوده، دیگر محقق شده اند؛ البته چیزی فراتر از حد تصور آن زمان نویسنده. پدیده‌هایی همانند تاکسی اینترنتی، نقشه‌یابی و مسیریابی آنلاین و متاورس که درک ما نسبت به فضا و مکان پیرامون‌مان را -متأسفانه- تغییر خواهند داد...
        
                «ادوارد سعید» -یا به تعبیری که دکتر عبدالکریمی دارد: فوکو و نیچه- معتقد است که غرب برای خود علمی ایجاد کرد تا بتواند استعمار خودش را گسترش دهد. به تعبیری دیگر، برای آنکه «استعمار» خود را موجه نشان دهد، آن را بصورتی علمی بیان کرده است.(علم من‌درآوردی)

علم مصنوعی شرق‌شناسی، علمی است که بر پایه‌ی دوگانه‌ی «ما»(یعنی غربی‌ها) و «غیر ما» بنا شده‌است. اینکه «ما» خوبیم، متمدنیم، ادب و اخلاق و علم و فرهنگ و... از «ما» است و «دیگران» در نهایت نیازمند «ما» هستند تا متمدن شوند. «ما» پیشرفته و توسعه‌یافته‌ایم و «دیگران» درحال‌توسعه‌اند، آن‌هم به کمک و بواسطه‌ی «مــا».
(غرب و شرق در نگاه شرق‌شناسانه، محدود به غرب و شرق جغرافیایی نمی‌شود. در این فضا کشورهای آمریکای لاتین و مکزیک نیز، شرق محسوب می‌شوند.)

حال، غرب استعمارگر برای آنکه سلطه و استعمار خود را پایدار نگه‌دارد، به سایر کشورها تعرض می‌کند. تعرض اولیه، تحقیر و توهین و خارکردن سایر کشورها و ملت‌هاست.
کاری که فرعون با مردمان خود می‌کرد: فاستخف قومه فأطاعوه(زخرف، ۵۴)
و درپی آن، غارت و چپاول منابع و امکانات و نیروی آن‌هاست. گاهی با ظاهر خشن و نظامی، و گاهی با دستکش مخملی.

در بین منابعی که در جهان وجود دارد و سبب پایداری سلطه‌گری و استعمار امریکا(به عنوان قطب فعلی غرب) می‌باشد، «نفت» منبعی بسیار استراتژیک و حیاتی است. جامعه‌ی صنعت‌زده‌ی غربی با گذشت زمان نیاز بیشتری به نفت و گاز و بنزین و... پیدا می‌کند. چراکه اگر توان تأمین این‌ها را نداشته باشد، صنعت غربی و به تبع آن، اقتصاد و اتحاد ملی آن از بین رفته و چنین کشوری توان سلطه‌گری و زورگویی را نخواهد داشت و بلکه طعمه‌ی خود خواهد شد.

عامل مهم دیگری که پیش‌روی مستکبرین عالم و در رأس آن‌ها امریکا قراردارد که باعث دوام سلطه‌گری آن‌هاست، ملت‌های منفعل شرقی‌اند. آن‌هایی که در برابر تعرضات استکبار سر خم می‌کنند و به ظلم و بی‌عدالتی اعتراضی نمی‌کنند.

روحیه‌ی اسلامی، روحیه‌ای ضداستکباری، ضداستعماری و ضداستثماری است. غرب این را به خوبی می‌داند و همیشه نسبت به آن نگرانی داشته است. اجداد و ریشه‌های یهودی این غربی‌ها نیز از ابتدای ظهور اسلام و بلکه قبل‌تر از آن، نسبت به آن نگران بوده و نقشه‌ها ریخته و طرح‌هایی را عملی کرده بودند تا اسلام را از بین ببرند یا لااقل اثر آن را خنثی کنند تا در نتیجه اسلام نیز، به‌عنوان مذهبی منفعل، در کنار سایر مذاهب قرار بگیرد.

حال، این دو چالش بزرگ (نفت و اسلام انقلابی) در کنارهم قرارگرفته‌اند، آن‌هم در کشوری که سال‌ها منطقه‌ی امن امریکایی‌ها بوده است. در نتیجه هیمنه‌ی استکبار ضربه می‌خورد و هژمونی آن می‌شکند.

«شکست هژمونی» ابعاد این اتفاق عظیم قرن اخیر، یعنی انقلاب اسلامی ایران را، در رسانه‌های غربی مورد بررسی قرارداده‌است. کتابی که شاید برای مخاطب ایرانی، اطلاعات جدیدی ارایه ندهد، اما چگونگیِ کنارهم قرارگیری مطالب آن، خواندن آن را ارزشمند می‌کند.
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

فعالیت‌ها

رکنی پسندید.
گزارش سالانه بهخوان
 حضور توی فضای بهخوان، البته مزایای پر شماری داره : استفاده از تجربیات دیگران، نظرات دیگران و تهییج شدن به مطالعه بخشی از اون مزایا هستند. امّا کنار همچین مزیتی، به نظرم کاربران بهخوان همواره در معرض آسیب مقایسه هستند. خیلی ساده بگم، وقتی می بینیم آدمی بسیار پر مطالعه است و هر چند روز یا هر هفته داره یه کتاب ثبت میکنه، خودمونو تحت فشار بزاریم که بخوایم هر طور شده تعداد بیشتری کتاب بخونیم و خودمونو آدم پر مطالعه تری معرفی کنیم. این اتفاق می تونه اثر بدی روی مطالعه ی ما بزاره و کمیت محوری کیفیت مطالعه مون رو ویران بکنه. 

خودم رو اهل کتاب خوندن به معنای واقعی کلمه نمی دونم، امَا نمی تونم علاقه مو به خوندن انکار بکنم. به عنوان یه آدم علاقه مند، تجربه به من میگه مطالعه ی خوب فاکتورهای زیادی داره. قطعا اوّلین فاکتور خود کتاب هست که داریم چه کتابی رو می خونیم، نویسنده ش کیه موضوعش چیه و تناسبش با احتیاجات من چیه. همون طور که اصالت دادن به پول، به عنوان یه هدف که ذاتاً مطلوب هست، اصالت دادن به کتاب هم به عنوان یک کالای آصیل که ذاتا مطلوب هست غلطه. منظورم از مطلوب بودن بالذات این که فکر کنیم ما اون چیز رو می خوایم به خاطر خودش نه به خاطر یه چیز دیگه. باید حواسمون باشه پولو میخوایم برای برطرف کردن احتیاجات مون و گرنه خود پول به خودی خود مطلوب نیست، اگه همه ی احتیاجات مادی مون براورده شده باشه. همین مطلب درباره ی کتاب هم هست: کتاب رو می خونیم تا بهتر زندگی کنیم، تا جواب سوالامون رو بگیریم، و گرنه خود کتاب به خودی خود یه سری کاغذ و جوهرن که بهم چسبیدن! برای همینه که بی سواد بودن پیامبر هیچ نقصی براش نیست:‌وقتی همه چیزو می دونی، چه نیازی هست کتاب بخونی؟ بنابراین حرفم اینه کتاب خوندن باید «احتیاج محور» باشه. گرچه شاید گاهی ما واقعا احتیاج به خوندن بعضی چیزها مثل رمان داشته باشیم، یعنی نتیجه ی حرفم لزوما نفی رمان خوندن یا شعر خوندن نیست.

مطلب دوم کیفیت مطالعه است. دیگه الان یقین دارم که اگه آدم بعد مطالعه ی یه کتاب نظام مند یه خلاصه یا تقریر ازش ننویسه و مضامین اصلی کتاب رو یادداشت نکنه، تقریبا فقط داره ور می ره! چون تازه وقتی وارد مرحله ی نوشتن میشیم تازه وارد سطح متفاوتی از مطالعه میشیم که یه جور مباحثه کردن و دیالوگ برقرار کردن با نویسنده است. تازه اون وقته که داریم یکم درباره ی مطالبش فکر می کنیم و بین اون مطالب و خودمون نسبت سنجی می کنیم. واقعا با این مطلب که بزرگان گفتند که باید حداقل کتاب های خوب رو دو بار خوند بسیار موافقم. غیر اون کاری به جز وقت تلف کردن یا پر کردن رزومه نکردیم و هم به نویسنده ظلم کردیم و هم به خودمون که ذهن مون رو شبیه سوپر مارکت کردیم.

امسال خدارو شکر توفیق داشتم بخش زیادی از آثار شهید مطهری (ره) رو مطالعه بکنم. حقیقتش فکر می کنم باید بار دیگر این سیر رو تکرار کنم و این دفعه یه جمع بندی مکتوب از مجموع  آثار ایشون به دست بیارم. حقیقتش حس می کنم بسی بعیده که یه نفر تمام آثار ایشون رو بخونه و شبهه یا سؤال اعتقادی براش باقی بمونه. بلکه همچین آدمی کاملا توانا میشه که با افکار مخالف معارضه کنه و بینی شون رو به خاک بماله. مسئله ی مطالعه ی آثار شهید مطهری فقط مسئله ی خوندن آثار یه آخوند نیست که داره درباره ی مسائل مذهبی حرف می زنه، چون گستره ی مطالب ایشون شامل جهان شناسی انسان شناسی ذهن شناسی و بسیاری از مسائل کلان دیگه میشه. 

در آخر، فکر می کنم هیچ کدوم از سیر های مطالعاتی که برای آثار ایشون ارائه میشه باب میل شون نباشه، چون خودشون توی کتابهاشون سیر مطلوب شون رو ارائه میدن و اگر خدا توفیق بده یه روزی سیر مطالعه ی پیشنهادی خودشون برای مطالعه ی آثارشون رو می نویسم که با کتاب های آشنایی با منطق و اصول فلسفه و روش رئالیسم شروع میشه. قطعا ایشون معتقد هستند که اول باید آثار فلسفیشون خونده بشه و این رو میشه از ارجاعات مکرر شون به مطالعه ی اصول فلسفه استنباط کرد. 

 
رکنی پسندید.
رکنی پسندید.