بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت رکنی

رکنی

1401/09/08

                «ادوارد سعید» -یا به تعبیری که دکتر عبدالکریمی دارد: فوکو و نیچه- معتقد است که غرب برای خود علمی ایجاد کرد تا بتواند استعمار خودش را گسترش دهد. به تعبیری دیگر، برای آنکه «استعمار» خود را موجه نشان دهد، آن را بصورتی علمی بیان کرده است.(علم من‌درآوردی)

علم مصنوعی شرق‌شناسی، علمی است که بر پایه‌ی دوگانه‌ی «ما»(یعنی غربی‌ها) و «غیر ما» بنا شده‌است. اینکه «ما» خوبیم، متمدنیم، ادب و اخلاق و علم و فرهنگ و... از «ما» است و «دیگران» در نهایت نیازمند «ما» هستند تا متمدن شوند. «ما» پیشرفته و توسعه‌یافته‌ایم و «دیگران» درحال‌توسعه‌اند، آن‌هم به کمک و بواسطه‌ی «مــا».
(غرب و شرق در نگاه شرق‌شناسانه، محدود به غرب و شرق جغرافیایی نمی‌شود. در این فضا کشورهای آمریکای لاتین و مکزیک نیز، شرق محسوب می‌شوند.)

حال، غرب استعمارگر برای آنکه سلطه و استعمار خود را پایدار نگه‌دارد، به سایر کشورها تعرض می‌کند. تعرض اولیه، تحقیر و توهین و خارکردن سایر کشورها و ملت‌هاست.
کاری که فرعون با مردمان خود می‌کرد: فاستخف قومه فأطاعوه(زخرف، ۵۴)
و درپی آن، غارت و چپاول منابع و امکانات و نیروی آن‌هاست. گاهی با ظاهر خشن و نظامی، و گاهی با دستکش مخملی.

در بین منابعی که در جهان وجود دارد و سبب پایداری سلطه‌گری و استعمار امریکا(به عنوان قطب فعلی غرب) می‌باشد، «نفت» منبعی بسیار استراتژیک و حیاتی است. جامعه‌ی صنعت‌زده‌ی غربی با گذشت زمان نیاز بیشتری به نفت و گاز و بنزین و... پیدا می‌کند. چراکه اگر توان تأمین این‌ها را نداشته باشد، صنعت غربی و به تبع آن، اقتصاد و اتحاد ملی آن از بین رفته و چنین کشوری توان سلطه‌گری و زورگویی را نخواهد داشت و بلکه طعمه‌ی خود خواهد شد.

عامل مهم دیگری که پیش‌روی مستکبرین عالم و در رأس آن‌ها امریکا قراردارد که باعث دوام سلطه‌گری آن‌هاست، ملت‌های منفعل شرقی‌اند. آن‌هایی که در برابر تعرضات استکبار سر خم می‌کنند و به ظلم و بی‌عدالتی اعتراضی نمی‌کنند.

روحیه‌ی اسلامی، روحیه‌ای ضداستکباری، ضداستعماری و ضداستثماری است. غرب این را به خوبی می‌داند و همیشه نسبت به آن نگرانی داشته است. اجداد و ریشه‌های یهودی این غربی‌ها نیز از ابتدای ظهور اسلام و بلکه قبل‌تر از آن، نسبت به آن نگران بوده و نقشه‌ها ریخته و طرح‌هایی را عملی کرده بودند تا اسلام را از بین ببرند یا لااقل اثر آن را خنثی کنند تا در نتیجه اسلام نیز، به‌عنوان مذهبی منفعل، در کنار سایر مذاهب قرار بگیرد.

حال، این دو چالش بزرگ (نفت و اسلام انقلابی) در کنارهم قرارگرفته‌اند، آن‌هم در کشوری که سال‌ها منطقه‌ی امن امریکایی‌ها بوده است. در نتیجه هیمنه‌ی استکبار ضربه می‌خورد و هژمونی آن می‌شکند.

«شکست هژمونی» ابعاد این اتفاق عظیم قرن اخیر، یعنی انقلاب اسلامی ایران را، در رسانه‌های غربی مورد بررسی قرارداده‌است. کتابی که شاید برای مخاطب ایرانی، اطلاعات جدیدی ارایه ندهد، اما چگونگیِ کنارهم قرارگیری مطالب آن، خواندن آن را ارزشمند می‌کند.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.