«هر سلسله تازه‌ای فقط تو آشوب بنیانگذاری میشه. خون، کود مفیدیه»
«کودتا، همانطور  که بنای دولت خاندان بناپارت را بر می‌افراشت، پایه های دارایی خانواده روگن را نیز می‌ریخت.»

«دارایی خانواده روگن» اولین کتاب از مجموعه بیست جلدی روگن-ماکارِ زولاست. مجموعه‌ای که هر کتابش در عین همبستگی با دیگر آثار مجموعه، اثری مستقل محسوب می‌شود. مثلاً یکی از این کتاب ها، ژرمینال است که معروفترین کتاب این مجموعه و چه بسا معروفترین اثر زولاست.
از این مجموعه به صورت پراکنده‌ توسط مترجمان مختلف ترجمه صورت گرفته‌است. 
داستان تمام مجموعه در مورد دو شاخه رقیب از یک خانواده است: یکی روگن و دیگری ماکار. این کتاب که اولین آشنایی مخاطب با این خانواده است در دوره کودتا ناپلئون سوم در سال ۱۸۵۱ میگذرد. برادری به هوای به هم زدن ثروت از کودتا حمایت میکند و دیگری بر اثر فقر،حسادت و نفرت از برادر بزرگ به صف جمهوریخواهان می‌پیوندد.
داستانی بی نقص که با تمام وجود پلشتی و رذالت را به تصویر می‌کشد و اندک درست ها و درستی ها را همچون نوری در تاریکی برایمان لذت‌بخش می‌کند.
روایتی آشنا از بی‌مایگانی که در شرایط بحرانی کشور و جامعه، از آب گل آلود ماهی می‌گیرند و یک شبِ از کوخ به کاخ می‌رسند.

پ.ن: در طول خواندنش مدام فکر می‌کردم چرا این کتاب چهل سال است تجدید چاپ نشده؟ و به شرط تجدید چاپ، چه استقبالی از آن خواهد شد.
          

            من معمولا در رمان‌هایی که با علاقه می‌خوانم، به یکی از شخصیتها دل می‌بندم. شخصیت مورد علاقه‌ی من در سطح آلفا، «ابراهیم» است. عاقل مردی صاحب نفس که حکیمانه می‌اندیشد و حکیمانه زیست می‌کند. برهانِ قصه، دیر اما درست به شناخت می‌رسد و ابراهیم، با طمأنینه و سکوت و سکونش، اجازه می‌دهد تا برهان، در افت و خیز خویش، از مجاز به حقیقت و از وابستگی به دلبستگی برسد.
سطح آلفا رمانی فنی برای مخاطب خاص است که دوست دارد در ورای کلمات و جملات، پیامی عمیق ‌‌‌‌‌‌تر دریافت کند.
          

            من خیلی به خودکشی فکر میکنم.تا الان هم ۵،۶دفعه سعی کردم خودکشی کنم اما موفق نشدم.همیشه از لحظات قبل از مرگ میترسیدم تا حالا به حس دیگران فکر نکردم و فقط میترسیدم از حال قبل از تموم شدن این زندگیم.یهویی پیداش کردم کتاب رو و خیلی خوشحالم از خوندنش.شاید نگاهم رو به مرگ تغییر داد.خیلی نرم باهام حرف میزنه‌.انگار توی اتاق کوچیک موری نشسته ام.
جمله خاصی نداره.اما دلنشین.
هنوز تمومش نکرده ام اما مطمئن نیستم که جملاتش روانشناسی زرد نباشه
          

            کتابی بسیار شیرین و خواندنی. از توسل های به اهل بیت(ع) بگیر تا ساده زیستی و شجاعت بنایی که تبدیل به فرمانده ای بزرگ شد؛ ولی بعد از فرماندهی هم مثل یک بنای ساده زندگی کرد و به همین دلیل مورد عنایت ویژه اهل بیت (ع) قرار گرفت و راه هایی را باز کرد که هیچکس حتی فکر باز شدنش را هم نمیکرد.
چیزی که قبل از خواندن این کتاب لازم است، این است که انسان کمی تعصباتش را کنار بگذارد تا بتواند بهره بیشتری از این کتاب زیبا ببرد.