بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

الهام پسندیده

@elhamm

3 دنبال شده

6 دنبال کننده

                      
                    

یادداشت‌ها

                به اسم و جلد کیوتش نگاه نکنید و نگید اینم یه کتاب انگیزشی زرد برای افزایش اعتماد به نفسه! 
برعکس خیلی واقع بینانه و جامع بود و برخلاف اسمش فقط درباره‌ی اعتماد به نفس و این جور مسائل نیست، بلکه شبیه یه راهنمای جامع برای زندگی کردن هر آدمی در دنیای امروزیه.

به گفته خود نویسنده این کتاب رو بعد خوندن کتاب های زیادی نوشته و تو خیلی از جاها هم منبع و اسم کتاب ها رو آورده‌ و این برای منی که کتاب های این سبکی، به خاطر توضیحات و مثال‌های زیادشون، برام خسته‌‌کننده‌ان خیلی خوب و خلاصه و مفید بود ولی اگه شما برعکس منید و زیاد تو این سبک مطالعه دارید، احتمالا چیز جدیدی نداشته باشه براتون⁦¯\_(ツ)_/¯⁩


موضوع جالب دیگه‌ای که با خوندن کتاب های ادبیات کره جنوبی دارم بیشتر بهش پی‌می‌برم اینه که چقدرر مشکلات مشابهی داریم و همه چیز اونجا اونقدرا هم که به نظر می‌رسه قشنگ نیست..

در کل خیلیی دوستش داشتم و خوندش رو پیشنهاد می‌کنم چون:
•خیلی کم حجمه.
•توضیحات و مثال‌های زیاد و حوصله سر بر نداره و برای همین خیلی بخش‌هاش کوتاهن و خوندنش روون و آسونه.
•در عین گفتن واقعیات، حس خوبی میده به آدم :))))
        
                *3.5*
من معمولاً ریویو بلند نمی‌نویسم ولی برای این کتاب کلی حرف داشتم. شما هم بخونیدش^^

•اولش بگم داستان این کتاب چی بود:
داستان یه پسری به شدت منزوی و گوشه گیره به اسم رینتارو که بعد مرگ پدر و مادرش همراه با پدربزرگش، که یه کتابفروشی کتاب‌های دست دوم داشته، زندگی می‌کرده.
کتاب با مرگ پدربزرگ شروع میشه. رونتارو که به خاطر این موضوع شرایط روحی خوبی نداره یه روز تو کتابفروشی نشسته بود که یهو یه گربه‌ی سخنگو و عجیب وارد زندگی‌ش میشه و اون رو برای نجات دادن کتاب‌ها به چهار تا هزارتو و مأموریت می‌بره‌:
هزارتوی اول: مردی که کلکسیونی از کتاب‌ها داره.
هزارتوی دوم: مردی که کتاب‌ها رو خلاصه می‌کنه.
هزارتوی سوم: مردی که رئیس یک انتشاراتیه.
و هزار توی آخری و چهارم: که چون خودم چیزی نمیدونستم و برام هیجان‌انگیز تر بود به شما هم نمی‌گم که لذتش براتون از بین نره⁦:-D⁩


خب... به این کتاب حس‌های مختلفی داشتم و تا پایان کتاب نمی‌دونستم چند تا ستاره بهش بدم! 
-اولش با دیدن اسمش چون هم کتاب‌ها و هم گربه‌ها رو دوست دارم خریدمش بدون اینکه چیزی ازش بدونم:»
-با خوندنش کم کم ازش خوشم اومد ولی بعد از پایان هزارتوی دوم، حس کردم یه چیزی کم داره، انگار برای مفاهیمی که میخواست برسونه خیلی توضیحش کم بود و نمی‌تونست قانعم کنه! 
- بعد از هزارتوی چهارم، یه کم بیشتر درک کردمش ولی باز کاملا قانعم نکرد!
ولی در کل چیزایی که درباره‌شون صحبت کرده بود خیلییی مفید و جالب بودن و مطمئنم تا چند مدت فکرم رو درگیر میکنن‌.

 به هرررر کتابخونی پیشنهاد می‌کنم این کتاب کوتاه رو بخونه تا از خودش بپرسه و بیشتر دقت کنه به این مسئله که ″آیا واقعاً کتاب‌هارو دوست داره؟ یا اینکه فقط فکر می‌کنه که اینطوره؟!...″
        
                4.5
وااااو!! ⁦⁦ಥ_ಥ⁩
راستش من تا نصف کتاب نتونستم با داستان ارتباط برقرار کنم و خیلییی کند بود برام (البته ترجمه افتضاح هم بی تاثیر نبود و بعدش مجبور شدم برم سراغ ورژن زبان اصلی-_-) طوری که نمی‌فهمیدم دلیل این‌ همههه تعریف ازش و علاقه بهش چیه!!  
ولی از نیمه‌ی دوم کتاب همه چیز عوض شددد و به شدت جذبم کرد و تصمیمی که لیلی آخر می‌گیره، بهترین و سخت ترین تصمیم ممکن بود...
و الان دلیل این همه تعریف ازش رو درک می‌کنم⁦ಥ‿ಥ⁩

 برای کسایی که میگن چقدر مسخره و آبکی بوده: این کتاب از روی واقعیته و سرگذشت مادر نویسنده (کالین هوور) بوده و این موضوع داستان رو واقعی‌تر و غمگین‌‌تر میکنه...


یه نکته مهم که خیلی به خاطرش حرص خوردمم: به هیییییچ عنوان اشتباه من رو نکنید و «این کتاب» رو با ترجمه آرتمیس مسعودی نخونید! علاوه بر سانسور‌‌های همیشگی، کلیییی حذفیات مسخره داشت که از تمام کتاب زده شده بود‌ و بعضی جاها به طور مضحک و بی‌دلیلی تغییر داده شده بود!!!!!!!!!! مخصوصا آخرش که به خاطر تغییرات اصلا مشخص نبود چطور تموم میشه!!
سخن پایانی نویسنده هم که به دلیلی که بالا گفتم تو این کتاب به شدت مهم بوده، ترجمه نشده!!!
نمی‌فهمم چطور به چاپ ۲۱اُم رسیده!!!
        

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            به اسم و جلد کیوتش نگاه نکنید و نگید اینم یه کتاب انگیزشی زرد برای افزایش اعتماد به نفسه! 
برعکس خیلی واقع بینانه و جامع بود و برخلاف اسمش فقط درباره‌ی اعتماد به نفس و این جور مسائل نیست، بلکه شبیه یه راهنمای جامع برای زندگی کردن هر آدمی در دنیای امروزیه.

به گفته خود نویسنده این کتاب رو بعد خوندن کتاب های زیادی نوشته و تو خیلی از جاها هم منبع و اسم کتاب ها رو آورده‌ و این برای منی که کتاب های این سبکی، به خاطر توضیحات و مثال‌های زیادشون، برام خسته‌‌کننده‌ان خیلی خوب و خلاصه و مفید بود ولی اگه شما برعکس منید و زیاد تو این سبک مطالعه دارید، احتمالا چیز جدیدی نداشته باشه براتون⁦¯\_(ツ)_/¯⁩


موضوع جالب دیگه‌ای که با خوندن کتاب های ادبیات کره جنوبی دارم بیشتر بهش پی‌می‌برم اینه که چقدرر مشکلات مشابهی داریم و همه چیز اونجا اونقدرا هم که به نظر می‌رسه قشنگ نیست..

در کل خیلیی دوستش داشتم و خوندش رو پیشنهاد می‌کنم چون:
•خیلی کم حجمه.
•توضیحات و مثال‌های زیاد و حوصله سر بر نداره و برای همین خیلی بخش‌هاش کوتاهن و خوندنش روون و آسونه.
•در عین گفتن واقعیات، حس خوبی میده به آدم :))))
          
            *3.5*
من معمولاً ریویو بلند نمی‌نویسم ولی برای این کتاب کلی حرف داشتم. شما هم بخونیدش^^

•اولش بگم داستان این کتاب چی بود:
داستان یه پسری به شدت منزوی و گوشه گیره به اسم رینتارو که بعد مرگ پدر و مادرش همراه با پدربزرگش، که یه کتابفروشی کتاب‌های دست دوم داشته، زندگی می‌کرده.
کتاب با مرگ پدربزرگ شروع میشه. رونتارو که به خاطر این موضوع شرایط روحی خوبی نداره یه روز تو کتابفروشی نشسته بود که یهو یه گربه‌ی سخنگو و عجیب وارد زندگی‌ش میشه و اون رو برای نجات دادن کتاب‌ها به چهار تا هزارتو و مأموریت می‌بره‌:
هزارتوی اول: مردی که کلکسیونی از کتاب‌ها داره.
هزارتوی دوم: مردی که کتاب‌ها رو خلاصه می‌کنه.
هزارتوی سوم: مردی که رئیس یک انتشاراتیه.
و هزار توی آخری و چهارم: که چون خودم چیزی نمیدونستم و برام هیجان‌انگیز تر بود به شما هم نمی‌گم که لذتش براتون از بین نره⁦:-D⁩


خب... به این کتاب حس‌های مختلفی داشتم و تا پایان کتاب نمی‌دونستم چند تا ستاره بهش بدم! 
-اولش با دیدن اسمش چون هم کتاب‌ها و هم گربه‌ها رو دوست دارم خریدمش بدون اینکه چیزی ازش بدونم:»
-با خوندنش کم کم ازش خوشم اومد ولی بعد از پایان هزارتوی دوم، حس کردم یه چیزی کم داره، انگار برای مفاهیمی که میخواست برسونه خیلی توضیحش کم بود و نمی‌تونست قانعم کنه! 
- بعد از هزارتوی چهارم، یه کم بیشتر درک کردمش ولی باز کاملا قانعم نکرد!
ولی در کل چیزایی که درباره‌شون صحبت کرده بود خیلییی مفید و جالب بودن و مطمئنم تا چند مدت فکرم رو درگیر میکنن‌.

 به هرررر کتابخونی پیشنهاد می‌کنم این کتاب کوتاه رو بخونه تا از خودش بپرسه و بیشتر دقت کنه به این مسئله که ″آیا واقعاً کتاب‌هارو دوست داره؟ یا اینکه فقط فکر می‌کنه که اینطوره؟!...″
          
            4.5
وااااو!! ⁦⁦ಥ_ಥ⁩
راستش من تا نصف کتاب نتونستم با داستان ارتباط برقرار کنم و خیلییی کند بود برام (البته ترجمه افتضاح هم بی تاثیر نبود و بعدش مجبور شدم برم سراغ ورژن زبان اصلی-_-) طوری که نمی‌فهمیدم دلیل این‌ همههه تعریف ازش و علاقه بهش چیه!!  
ولی از نیمه‌ی دوم کتاب همه چیز عوض شددد و به شدت جذبم کرد و تصمیمی که لیلی آخر می‌گیره، بهترین و سخت ترین تصمیم ممکن بود...
و الان دلیل این همه تعریف ازش رو درک می‌کنم⁦ಥ‿ಥ⁩

 برای کسایی که میگن چقدر مسخره و آبکی بوده: این کتاب از روی واقعیته و سرگذشت مادر نویسنده (کالین هوور) بوده و این موضوع داستان رو واقعی‌تر و غمگین‌‌تر میکنه...


یه نکته مهم که خیلی به خاطرش حرص خوردمم: به هیییییچ عنوان اشتباه من رو نکنید و «این کتاب» رو با ترجمه آرتمیس مسعودی نخونید! علاوه بر سانسور‌‌های همیشگی، کلیییی حذفیات مسخره داشت که از تمام کتاب زده شده بود‌ و بعضی جاها به طور مضحک و بی‌دلیلی تغییر داده شده بود!!!!!!!!!! مخصوصا آخرش که به خاطر تغییرات اصلا مشخص نبود چطور تموم میشه!!
سخن پایانی نویسنده هم که به دلیلی که بالا گفتم تو این کتاب به شدت مهم بوده، ترجمه نشده!!!
نمی‌فهمم چطور به چاپ ۲۱اُم رسیده!!!