یادداشت الهام پسندیده

                *3.5*
من معمولاً ریویو بلند نمی‌نویسم ولی برای این کتاب کلی حرف داشتم. شما هم بخونیدش^^

•اولش بگم داستان این کتاب چی بود:
داستان یه پسری به شدت منزوی و گوشه گیره به اسم رینتارو که بعد مرگ پدر و مادرش همراه با پدربزرگش، که یه کتابفروشی کتاب‌های دست دوم داشته، زندگی می‌کرده.
کتاب با مرگ پدربزرگ شروع میشه. رونتارو که به خاطر این موضوع شرایط روحی خوبی نداره یه روز تو کتابفروشی نشسته بود که یهو یه گربه‌ی سخنگو و عجیب وارد زندگی‌ش میشه و اون رو برای نجات دادن کتاب‌ها به چهار تا هزارتو و مأموریت می‌بره‌:
هزارتوی اول: مردی که کلکسیونی از کتاب‌ها داره.
هزارتوی دوم: مردی که کتاب‌ها رو خلاصه می‌کنه.
هزارتوی سوم: مردی که رئیس یک انتشاراتیه.
و هزار توی آخری و چهارم: که چون خودم چیزی نمیدونستم و برام هیجان‌انگیز تر بود به شما هم نمی‌گم که لذتش براتون از بین نره⁦:-D⁩


خب... به این کتاب حس‌های مختلفی داشتم و تا پایان کتاب نمی‌دونستم چند تا ستاره بهش بدم! 
-اولش با دیدن اسمش چون هم کتاب‌ها و هم گربه‌ها رو دوست دارم خریدمش بدون اینکه چیزی ازش بدونم:»
-با خوندنش کم کم ازش خوشم اومد ولی بعد از پایان هزارتوی دوم، حس کردم یه چیزی کم داره، انگار برای مفاهیمی که میخواست برسونه خیلی توضیحش کم بود و نمی‌تونست قانعم کنه! 
- بعد از هزارتوی چهارم، یه کم بیشتر درک کردمش ولی باز کاملا قانعم نکرد!
ولی در کل چیزایی که درباره‌شون صحبت کرده بود خیلییی مفید و جالب بودن و مطمئنم تا چند مدت فکرم رو درگیر میکنن‌.

 به هرررر کتابخونی پیشنهاد می‌کنم این کتاب کوتاه رو بخونه تا از خودش بپرسه و بیشتر دقت کنه به این مسئله که ″آیا واقعاً کتاب‌هارو دوست داره؟ یا اینکه فقط فکر می‌کنه که اینطوره؟!...″
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.