معرفی کتاب موآ‏‫ = Mua‬: سفرنامه و عکس های ویتنام اثر منصور ضابطیان

موآ‏‫ = Mua‬: سفرنامه و عکس های ویتنام

موآ‏‫ = Mua‬: سفرنامه و عکس های ویتنام

منصور ضابطیان و 1 نفر دیگر
3.9
83 نفر |
28 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

170

خواهم خواند

66

ناشر
مثلث
شابک
9786008482123
تعداد صفحات
176
تاریخ انتشار
1398/5/2

توضیحات

        ششمین سفرنامه منصور ضابطیاناینکه ویتنام را برای سفر انتخاب کردم شاید به خاطر رازآلودگی اش بود. چیزی درباره اش نمی دانستم و به نظرم سرزمین بکر و جذابی می آمد. پس یک روز نشستم پای اینترنت و شرایط گرفتن ویزا. کامنت های آدم هایی که به ویتنام رفته بودند. شرایط پروازها و غیره را بررسی کردم. مشتاق تر شدم. به نظرم باید ویتنام را می دیدم و خوانندگان کتاب هایم را با آنجا آشنا می کردم. پس رفتم....نام ویتنام برای نسل پیشین ما یادآور جنگی ست که از آن شنیده ایم اما کمتر می دانیم چه آغاز و انجامی داشته است.  برای نسل ما که خود در جنگ بزرگ شد، نام ویتنام یادآور نام برنج های کوپنی ای بود که با شیوه ی پخت ایرانی به بدترین شکل ممکن تبدیل می شد. شاید بچه های امروز اسم ویتنام را بیشتر روی برندهای کفش و لباس دیده باشند... به همین دلیل بعید می دانم کسی از ما جلوه ای از هنر و فرهنگ ویتنام را به خاطر داشته باشد یا چیزی غیر از اینها بداند!
      

لیست‌های مرتبط به موآ‏‫ = Mua‬: سفرنامه و عکس های ویتنام

نمایش همه

یادداشت‌ها

سودآد

سودآد

1403/6/5

          آسته برو آسته بیا که...


از من بپرسی با کدام کتاب به کوبا رفتی و با کدام یکی به ویتنام؟پاسخی بس صریح خواهم داد
_نمیدانم
با یک‌ همسفر به دو مکان متفاوت،آن هم در فاصله زمانی یک‌هفته ای سفر کردم و به کوبا و ویتنام رفتم.مکان متفاوت بود‌، زمان هم.اما نحوه برخورد ها، نحوه آمریکایی شدن کشور ها و شهرها درست شبیه بهم بود.آدمهای همه جای دنیا،شبیه به هم اند.فقط کوبایی ها بیشتر به شیرازی های خودمان شبیه اند و ویتنامی ها کمتر.سفر با منصور ضابطیان برایم،مصداق همان ضرب المثل ^آسته برو آسته بیا...^ست.شناختی که از ضابطیان داشتم، همان مجری موقر ومتین  رادیو هفت است.در سفر هم چیزی بر دانسته هایم اضافه نشد. از حاشیه دوری میکند. بیشتر به دنبال خلوت و آرامش است تا هیجان.اما برای آدمهایی مثل من که سفر هایشان را با امیرخانی که سرش برای چالش و هیجان درد میکند شروع کرده اند.اینطور سفرهای آرام کمی عجیب است.از مهزاد الیاسی یاد گرفتم سیر کردن با سفر کردن فرق دارد.سفری که از قبل همه چیز هماهنگ است و قرار نیست هیچ خللی در روال عادی زندگی ایجاد شود و صرفا برای دیدن جاهای جدید است. برایم جذابیتی ندارد.ترجیه میدهم کنج خانه،زیر باد خنک کولر بنشینم وبا تورق در کتاب ها سفر کنم. اینطوری هزینه اش هم کمتر است.بعد از یک هفته گشت و گذار با آقای سباستین به وطن میرسم و قسم به آن لحظه ای که بعد مدتهای مدیدِ در غربت بودن، پای در خاک وطن میگذاری و صدای یک هموطن به گوشت میخورد...

        

0

          در روزهایی که در خانه و تاکسی و موبایل و فروشگاه حرف از روابط کشورت و سیاستمدارانش با آمریکاست و از آن طرف دلت برای سفر تنگ است و انگار حبس شده ای در خانه چه چیزی بهتر از خواندن سفرنامه ویتنام؟

من فکر میکنم بهترین روزها برای خواندن سفرنامه ویتنام منصور ضابطیان همین روزها باشد. همین روزها که هم به کتاب هایی نیاز داریم که دستمان را بگیرند و  سوار هواپیما کنند و پرواز بدهند تا مرزهای دور تا دنیا را بیشتر ببینیم و جهان درونمان بزرگ تر شود و هم بخش هایی از تاریخ را نشانمان بدهند که خوشبختانه هنوز تجربه نکرده ایم اما هشیارمان کند که داریم سنگ چه کسی را به سینه میزنیم. 

خواندن سفرنامه ویتنام، کشور رنگ ها و طعم ها و عطرهای نو، کشور باران ، کشور بیست سال دست به گریبان بودن با آمریکا پیشنهاد این روزهای من است.

پ.ن: هزینه چاپ کردن عکس‌های کتاب به صورت رنگی مگر چقدر کتاب را گران‌تر می‌کند؟ ما حاضریم آن هزینه را بپردازیم آقای ناشر! آخر حیف این عکس ها نیست؟
        

0

          ویتنام
مدت‌هاست که اولین تصویری که پس از شنیدن نام ویتنام برای ما ایرانی‌ها پدیدار می‌شود، جنگ پر از خشونت و خون ریزی آمریکایی‌ها در دهه هفتاد میلادی است. جنگی که در آن فجایع عجیب انسانی رخ داد و در مقطعی حدود ۵۵۰ هزار سرباز آمریکایی را به کشوری با فاصله‌ی یک اقیانوس آرام تا کشورشان کشاند!
خب، حال شاهد کتابی هستیم که برگرفته از سفر سال ۱۳۹۶ آقای منصور ظابطیان به این کشور است و #عادی‌سازی فجایع قرن پیش آمریکایی‌ها در دستور کارش! 
بله، گاهی با به حاشیه بردن و کمتر پرداختن به یک اصل، آن اصل را می‌شود به فرع کشاند و فرعیات را اصل کرد.
نگارنده این کتاب بیشتر مسائل روزمره مردم ویتنام مثل باران‌های فراوان و آداب غذاخوری ایشان پرداخته و گاهی هم از مناظر طبیعی این کشور سخن به میان آورده است و در هنگام تقابل تاریخی آمریکا و ویتنام، با اسرار، به کنار آمدن مردم و فراموشی آن‌ها از وقایع جنگ اشاره کرده است. البته که نباید فراموش کرد که این ماجرا سوی دیگری هم دارد که همان مردمی هستند که این تصویر را تا حدودی ساخته‌اند.
البته همین که یک نفر از ایران تنها بلند بشود و کلی پول خرج سفر به کشوری چون ویتنام کند، هم جای سوال دارد و هم جای تقدیر!
.
(به هرحال تفکر سازش با غرب و آمریکا فعال است و برای به کرسی نشاندن حرفشان حتی تا هانوی (پایتخت ویتنام) هم سفر می‌کند! پس نیاییم کم‌کاری خودمان را به گردن دیگران بیاندازیم.)
.
پ.ن: موآ در زبان ویتنامی به معنای باران می‌باشد.

        

0