پاکنیا

پاکنیا

@Paknia

67 دنبال شده

40 دنبال کننده

یادداشت‌ها

پاکنیا

پاکنیا

1403/2/24

        چه پایانی داشت،! درست آن چیزی که یک نوجوان نیاز دارد. 
جدا از بعضی تفاوت‌های که با مبدا کتاب داریم و آن را برای نوجوانان ما کمی ناامن می‌کند، ولی به نظرم در نوع خود، کتاب جذاب و قابل اعتنایی از منظر یک نوجوان می‌تواند باشد. برای من که سالهاست این زمان را سپری کردم، کنار گذاشتن کتاب سخت بود. ولی جدا از تمام جاذبه‌هایش، پایان مسحور کننده آن بیش از هر چیزی مرا مجذوب کرد. اینکه، چطور یک اشتباه و سرپیچی از توصیه والدین می‌تواند مسیر زندگی نوجوان را تغییر دهد و سر از کجاها و ناکجا‌آبادها در بیاورد... 
به عنوان یک والد خیلی پسندیدم. بخصوص وقتی فرزندم گفت، احساس می‌کنم شاید حالا که دارن توانست، برگردد و گذشته را تغییر دهد، فردی که ممکن است جایگزینش باشد من باشم... 
پایان داستان پویاست، مثل دریچه‌ای که به دنیای اسرار آمیز  کوهستان اشباح، باز مانده و با آهنگ مخوف خود، نفر جدیدی را می‌طلبد. نوجوانی که سرکشانه و بی‌محابا، دنبال خواسته‌هایش باشد... 
      

1

پاکنیا

پاکنیا

1402/10/28

        
چند وقتی بود که دنبال رویای نیمه شب می‌گشتم. بعد از روی آوردن رویایی نطلبیده به زیبایی رویاهای نیمه شب. اما در واقعیت. خردادماه بود. فرصتی دست داد و توانستم نویسنده بزرگوار و خونگرمش را از نزدیک ببینم؛ و بیشتر از آن، دو روزی از محضر درسش استفاده ببرم. کلام گرم و دلنشین و صبر و حوصله‌شان برای زبان به لکنت افتاده من، هنگام ارائه طرح رمانم، قوت قلبی شد، تا این اولین تجربه‌ام در خلال ترسهایی که داشتم، شیرین باشد. هر چند به سرانجامی که قصدش بود نرسد. 
چند روز پیش که بلاخره کتاب را یافتم، اولین چیزی که توجه‌ام را جلب کرد، نثر رمان بود که به گرمی و روانی زبان نویسنده بود. اما در مورد گیرایی داستان، من اگر از دید یک خواننده بخواهم حرف بزنم، کاری به ملاکها و ضابطه‌هایی که وضع کردند ندارم. برای خودم معیاری دارم. اگر داستان مرا تا شهر و خانه و دل شخصیت‌ها برد داستان خوبی است وگرنه، نه. در مورد رویای نیمه‌شب با وجود اینکه به شدت غافلگیر شدم از دیالوگهای مستقیمی که بود و کثرت عاشق و معشوق‌ها، ولی هنوز، نسیم حله را روی صورتم حس می‌کنم و صدای فرات را در گوش دارم و از پنجره قصر مرجان صغیر گاهی به حیاط دارالعماره نظری می‌اندازم. هنوز نوری که از چهره ابوراجح ساطع می‌شود چشمم را می‌زند و هنوز...
      

6

باشگاه‌ها

باشگاهی برای نوجوانان

382 عضو

میثم و شهر ترس‌های ممنوعه

دورۀ فعال

🌱 تولدی دوباره 🌱

245 عضو

مسئولیت و سازندگی

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

یادداشتها رو همین‌طور که پایین می‌اومدم، اسم کتاب جذبم کرد. یادداشت رو که خوندم، گفتم چقدر شبیه نوشته‌های آقای شهسواریه. بالاتر رفتم و دیدم، عه خود آقای شهسواریه.

8

پاکنیا پسندید.
صدای غذا خوردن یک حلزون وحشی : ماجراهای واقعی یک زن و یک شکم پا
          یک کتاب جذاب علمی و ادبی که از خواندن اش، اصلا و ابدا خسته نشدم. با اینکه موضوع این کتاب یعنی حلزون، اصلا و ابدا دغدغه من نبود، کتاب درباره ی خانمی است که مریضی بدی می گیرد و مجبور است مدت طولانی دراز بکشد و به حرکت حلزون اش نگاه کند، کتاب دربردارنده رنج و محنت بیماری به همراه مشاهده حلزون است، مشاهده ای بسیار قوی که آدم را یاد مشاهدات ارسطو و ثبت جزئیات حیوانات می اندازد، نویسنده همچون یک خانوار شناس به یک حلزون می نگرد و حالات خود را به هنگام مشاهده ارسطو توصیف می کند، کتاب واقعا شاهکار است و فوق العاده است.
۲ نکته پس از خواندن این کتاب به ذهنم رسید، اول فقر محبتی و زندگی عاطفی یک فرد در جهان مدرن و متجدد غرب، کسی که باید پس از بیماری از حمایت همسر و فرزندان و دوستان و خانواده خود بنویسد، آنقدر تنها است که روزها و شب های خود را با حلزون می گذراند، و چیزی که عوض دارد گله ندارد کسی که نهایت رفاهی که در غرب می گذرد را می خواهد، به تللازم، تنهایی نیز نصیب او می شود(رجوع کنید به صحبت های محسن رنانی در آبان ۱۴۰۰ با عنوان اینکه چرا مهاجرت نکنیم، این آدم تئوریسین توسعه است و به شدت آرزوی سوئد شدن ایران را دارد، اما در این سخنرانی به این نکته اشاره می کند که زندگی ایرانی ها جمعی است و وقتی شما زمین‌بخورید و یا ورشکسته شوید یا بیماری سختی بگیرید، خانواده و دوستان به کمک شما می آیند اما وقتی مهاجرت می کنید،‌آنجا اینطور نیست)
نکته دوم این است که آنها راجع به چه موضوعات دم دستی و به ظاهر ساده ای، چطور قلم زنی می کنند و کارهایشان با پرداخت های عالی، فضا سازی درست و شخصیت پردازی مناسب و پژوهش‌های عمیق و طولانی همراه است .اما ما برای سوژه های والا و متعالی خود، کمترین پرداخت و قلم زنی نامناسب و پژوهش ناکافی داریم

به راستی چرااا؟!
        

8